شِرِک نامه الهی شکر شرک کلنگ بی شرک ای خصه تیکه بلنگ بی الهی شکر شرک بیه آم شرک پا نیای ایمشو ارجا پام شرک ملاکت دم و پت خراو نوم شرک نویسیا ار پرّه کتاو کیه مزونی ای هوزه کیه ؟ ای سراو حموم ، نژاد لوطیه جد هوز شرک تومک زنی بی […]
سیدابوتراب دولتخواه /میرملاس: این روزها میان سنت پسندیده ی (شو چله ) یلدای ساده ، متواضع ،صمیمی و امیدبخش آن روزهای نه چندان دور با یلدای امروزین تفاوتی از زمین تا آسمان محسوس ومشهود است …. رویکردی نوآورانه و کاسبکارانه از مدرنیسم شهری بازار آفرینی ،بازار پروری و بازار باوری کاذب به اندازه ی یک […]
آن شب باران آمد، احساسم جاری گشت، قلم دوست بی ریای دوران دبستانی ام صدایم کرد و اینچنین دراشک خویش با من همراه و همساز گشت… کرج حال و هوایی داشت آن شب قلم بانگ رسایی داشت آن شب قلم از دوستان کودکی بود که کاسه کوزه اش بامن یکی بود درآن حال و […]
به گزارش «میرملاس» مراسم اختتامیه اولین دوره خوشنویسی تحریری در کوهدشت در سالن سینما امید اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان کوهدشت با حضور مسئولین و مردم و با اجرای گروه موسیقی سنتی سحری با صدای استاد محمدرضا آزادبخت برگزار شد. عکاس: مسعود آزادبخت
۵ دی ماه سالگرد زلزله بم است. زلزله ای که ده ها هزار نفر از هموطنان مان را به کام مرگ کشید و ایران را سیاه پوش کرد. شعر زیر در روز زلزله بم سروده شده است که توسط یکی از هم استانی های عزیز جهت درج به تحریریه میرملاس ارسال شده است. به بام بم چو خورشیدش نظر […]
بهروز مهدیزاده/ میرملاس: هر اتفاق نورستهای در حوزه ادبیات، بستری است برای تضارب افکاری که از منطق سربهراهی و بده بستان گریزانند. از سویی، همین پدیدههای تازه، گاه از متن دیدگاههایی به ظاهر جزمی و مستحکم سر برمیآورند و تا فواصل زمانی ناشناختهای از سوی برخی سهلانگاران، به هیات نوشتاری نامشروع و طاغی به چشم […]
حشمت اله آزادبخت : ظهری که پر از هراس های شب شد دشتی که کویر زخم های لب شد ۷۲ موج خون به هم پیچیدند توفان شد و نام دیگرش زینب شد **** نام تو و عاشقی، از این معناتر؟! کام تو و تشنگی، از این دریاتر؟! شش ماهه ی تشنه و گلوی […]
سلامم به نام بلند وطن! به پهنای میراث اجداد من! سلامم به “غزنه”! “سمرقند” و”مرو”! به” شیراز”بالیده براوج سرو! درودم به “بلخ “و به “خوارزم” و”لار”! به “کاشان”و”کرمان” و”رستم دیار”! سلامم به “بکران” و”زابل ستان”! به “سیحون”و”جیهون” و”مازندران”! سلامم به “دیلم”! به “تبریز”و”ارمن”! به قصری که شیرین درآن شدنشیمن! سلامم به “تهران”! به جم جای […]
یعقوب آزادبخت : شعر لکی آگر به مناسبت آتش سوزی های اخیر و فداکاری مرحوم رشید نامداری تقدم میگردد روحشان شاد و یادشان انوشه باد آگر آگر ئر گیون منو آگر ئر گیون بلوی لش سزیای منو آگر ئر شون بلوی شل و شکت،رنج بی ور ،چم پر ئسر کل خریو بی نشونن […]
فروزان شهبازی : بافه خواوم شیویا،واگیژه مارینه ورم پا تلن بیمه دوما تو و گمونم ممرم پا پیا لیژ و بنار و هلگه هلگ بی خودی منمه شیت و شکت،لنگ بیه پای سفرم تپه تپ کته خیالم،خووشی ئه دل توریا هن یسه هر خصه بارم،بی هناسیت پکرم چک و چوله سرزمینم،وخت خاپوره نیه […]
مهدی محمدزاده / میرملاس : باران را دوست دارم. به همان اندازه که برف و سیل و حوادث غیر مترقبه را ! میدانی… وقتی باران می بارد ، وقتی برف می بارد ، وقتی سیل جاری می شود ؛ نگاه ها ، صحبت ها ، قدم ها ، جراید و… همگی رنگ یکرنگی می […]
یعقوب آزادبخت / میرملاس : چله ***** بعد ئژ واروونه پاییز و پئله ئه ری مرسی شو خوشه چله خوش هاتین چله ، شو اول قاره بلنگی شوئت چوی کویئه مخاره خوش هاتی چله، دلخوشکرئه روو خوش هاتی چله ، شوئه چل سروو خوشال وجمجمئان قوئمل و فامیل ئه متل وتن ، امیل […]
حشمت اله آزادبخت : چارپاره ای برای عاشورا / به بهانه ی اربعین حسینی کودکی را دو بال می بستنددر میان غریبی و وحشتزیر شلاق آب آبش بودبا زبان غریبی و وحشتدودمانش به خاک غلتیدندروز قبلش که داغ میدان بودیک طرف زور و حیله و نفرتیک طرف خون و عشق و وجدان بوداز تمام […]
سجاد شفیعی / میرملاس : اینار باران عجیبی بود بارید و با خود مرگ را آورد سیلاب شد ، شهر مرا بلعید یک بغض شد ، یک قصه پر درد *********************** آهسته تر باران ، تن این شهر تاول زده ، سوزان و تب دار است می سازد و می سوزد از آتش […]
حدیث نازاریان / میرملاس : قصه ناب ترین و خالص ترین بخش ادبیات است،چرا که فرد را به دورانی پیش از پیدایش تفاسیر و تعابیر امروزی می برد . قصه ها شادند، سرگرم کننده اند،نمایشی انداما فراتر از همه معرفت را به شکلی دلپذیرمنتقل میکنند.تقریبا همه ی این قصه ها به بایگانی نهانی قلب […]
حجت علیپور / میرملاس : مزونم لشت تُر ترکه داخه دلت لاستی سر برزی شاخه آدرینای عزیز همه بر مرگ تو گریستند و من هم .تو یک بار برای همیشه در آغوش باران آرام گرفتی و آب برای همیشه از سرت گذشت اما کسی بر مرگ خواهرانت نگریست که شانه به شانه و […]
تقدیم به همشهریان کوهدشتی ،در پی حادثه سیل ویرانگراخیر ،که ناباورانه چندنفر از عزیزمان زا به کام مرگ کشید وارون بی رَحم __ مـِنـِم وُ واروونِ بـِی رَحمِ بـِی سامـِنـِم وُ لافاووُ و مرگِ یـِه هـُم سامـِنـِم وُ واروونِ بـِی رَحمِ بـِی سامـِنـِم وُ دِت گـُوجـَر وَ د َسـِه گـِیسا***************************بـُوری نـَوُار ، بـُوری گـِری […]
مرتضا خدایگان / میرملاس : آدرینا – که من «رینا» صدایش می کنم – اسطوره ی این شعر است. فرزند خانواده ای که دسته جمعی در سیل کوهدشت غرق در خانه شدند. «به روزی بارانی، بارانی نگفته بودیم ببار… اما می بارید… می بارید …» آیلان خانگی با گریه دارم می نویسم بازباران […]
یعقوب آزادبخت / میرملاس : تقدیم به همه ی مادرانی که دار فانی را وداع نمودند روحشان قرین رحمت الهی و یادشان گرامی دالـِکـَهدالِکـَه بـِی کِش نَنِـیش ،خاوُ و خِیالِم پَرِیَهچُویچُ وُ پُویچـِم اَرانِت،دِلِ زَمُونَه امّ بِـِریَهدالِکـَه مِه چُوی کـَمُوتر،تُو چُوی لـِیزِی اَسَر دارِیسـَرو َن و چـُورشـُو و مـُر ِت مـَنـِیـَسه ار یاد […]
حشمت اله آزادبخت: **************** منه خِرّ چَمی تا صو ئه خَوَر بی وه خِرّ شونی که اِ ته ر کمر بی وه خر دسی که چوی لیز کموتر پنا بی خیفی اِ شو پرخطر بی منه خر تینی گیریا لرزه داری کِلِک هولی کِرَّداوت سفر بی وه خر بالوش گرم بی چراخی که تا […]