- پایگاه خبری، تحلیلی میرملاس - https://www.mirmalas.com -

نکاتی مختصر و مفید در باب خیار و اقسام خیارات از منظر فقه و قانون

 

فرزاد شاکرمی/ میرملاس:

به نام خداوند جان آفرین حکیم سخن در زبان آفرین

خیار در اصطلاح به معنای تسلط بر زائل کردن اثری است که از عقد حاصل می شود . علاوه بر آن صاحب حق خیار ، مختار است که عقد ایجاد شده را نقض کند و یا آن را ابرام نماید. -خیار در لغت به معنای اختیار داشتن و قدرت قانونی که یکی از طرفین عقد برای منحل کردن عقد پیدا می کند ،آمده است . همچنین خیار به معنای اقدام به میل و خواهش خود نیز می باشد. -چون خیار اختیار ،انحلال یا ابقاء معامله است ، لذا لزوما ارتباطی به ملکیت مورد معامله و امکان استفاده از آن ندارد . منشا ایجاد خیار ممکن است تراضی طرفین باشد یا ممکن است به حکم قانون باشد. بجز “خیار شرط” مستند سایر خیارات، قاعده لاضرر است بنابراین خیار برای جلوگیری از ورود ضرر و زیان ناشی از اجرای قرارداد است ،در نتیجه صاحب خیار با بررسی موضوع ، می تواند با اعمال حق خود ، مانع اجرای قرارداد و در نهایت مانع ورود ضرر شود و به نحوی واقعه را قبل از وقوع علاج کند. -حق خیار ، از جمله حقوق مالی محسوب می شود ، و به تبع آن همانند اموال قابل انتقال است مگر در موارد استثنایی -حق خیار ممکن است به طور قهری و از طریق ارث به وراث صاحب اختیار منتقل شود. -حق خیار ممکن است ازطریق انعقاد عقد به دیگری منتقل شود. -حق خیار ممکن است در حین انعقاد عقد یا پس از آن اسقاط شود،ولی در هر حال سقوط خیار قبل از تحقق آن ، به دلیل عدم ایجاد ، امکان پذیر نیست، زیرا مشمول قاعده ” اسقاط مالم یجب ” است ، بنابراین دو شخص نمی توانند قبل از این که بیعی را منعقد کنند خیار مجلس یا تاخیر ثمن را ساقط کنند زیرا هنوز حقی ایجاد نشده تا قابلیت سقوط داشته باشد. -وجود خیار سبب می شود تا شخص صاحب خیار ، بر سر دوراهی قرار بگیرد و از بین امضای عقد یا بر هم زدن آن ، یکی را اختیار کند. بدیهی است هرگاه عقد را بپذیرد و از اعمال خیار صرف نظر کند ، آثار قانونی عقد جاری خواهد شد و اگر به حیات حقوقی قرارداد پایان داده شود پس از آن عقد اثر قانونی خواهد بود. ۱- خیار مجلس : خیار مجلس اختصاص به بیع دارد و به این معناست که عقد بیع مادامی که مجلس عقد پابرجاست ، فروشنده و خریدار از هم جدا نشده اند هریک از آنها حق دارند که بیع را برهم بزنند. مبدا خیار مجلس زمانی است که ایجاب و قبول به هم ملحق شده و عقد ایجاد شده باشد و پایان حیات آن تفرق طرفین معامله است. ۲- خیار حیوان : از جمله خیاراتی است که فقط برای یکی از طرفین معامله ایجاد می شود و آن هم خریدار است و خیار حیوان هیچگاه برای فروشنده تحقق نمی یابد. ۳- خیار شرط: یکی از انواع خیارات مشترک است و احکام و مقررات آن در بیع و سایر عقود لازم قابل اجراست، خیار شرط سلطنت و اختیار ی که در ضمن عقد لازم برای یکی از متعاملین یا هر دوی آنها و یا شخص ثالثی لحاظ شود تا صاحب آن بتواند در مدت تعیین شده ، معامله رافسخ کند. ۴- خیار تاخیر ثمن : خیار تاخیر ثمن برخلاف خیار حیوان صرفا مربوط به فروشنده است و اصولا اعمال این خیار موضوعیت ندارد. خیار تاخیر ثمن را به مهلت سه روزه آن خیار ثلاثه نیز می گویند. ۵-خیار رویت و تخلف وصف : یکی دیگر از خیارات مشترک است که علاوه بر بیع ، ممکن است در سایر عقود لازم جاری شود . قانونگذار مقررات خیار مذکور را طی مواد ۴۱۰ تا ۴۱۵ ق . م تبیین کرده است. این خیار برای کسی است که کالا را ( با وصف خریده و یا فروخته و آن را) ندیده است .
حال اگر کالای موردنظر بالاتر از آنچه وصف شده باشد خیار برای بایع است و اگر پایین تر از آن اوصاف باشد، خیار برای مشتری ثابت خواهد بود. ۶-خیار غبن : ( به فتح غین و سکون با ) به معنی گول زدن، فریفتن، نقص و نیرنگ آمده است. این خیار برای بایع یا مشتری با جهل به قیمت کالا ثابت می شوددر صورتی که ( اختلاف میان ثمن و قیمت واقعی کالا) آنقدر باشد که معمولا در آن تسامح نمی شود. ۷- خیار عیب : احکام و مقررات آن را از ماده ۴۳۲ تا ۴۳۸ ق.م . خیار عیب عبارت است از زیادتی یا نقصان جزء یا وصف یک شی نسبت به نوعش، یا به عبارت دیگر عیب خارج شدن شی از خلقت اصلیه است اعم از این که نتیجه این خروج ، زیادتی باشد یا نقصان، بنابراین معیار تشخیص عیب یک کالا مقایسه آن با خلقت اصلیه شی در حالت سلامت با کالای موجود و معیوب است. ۸-خیار تدلیس: تدلیس لغتا مشتق از کلمه دلس به معنی ظلمت ، تاریک ساختن و مبهم کردن آمده است . در اصطلاح حقوقی چنانکه ماده ۴۳۸ ق. م اشعار می داردعبارت است از عملیاتی که موجب فریب طرف معامله شود ، تدلیس در واقع”اظهار ما یوجب الکمال” یا ” اخفاء ما یوجب النقص است یعنی شخص حیله گر با عملیات خاص یا قصدش اظهار کردن چیزی است که طبیعتا برای کمال مورد معامله لازم و ضروری است یا این که هدفش پنهان کردن چیزی است که باعث نقص و کاستی مورد معامله است. ۹-خیار تبعض صفقه: در واقع حقی است که به واسطه قانون به منتقل الیه داده می شود تا در صورتی که قسمتی از مورد معامله باطل درآید، بتواند قسمت دیگری را که صحیح واقع شده است فسخ کند یا این که نسبت به صحیح، معامله را بپذیرد و نسبت به باطل ، عوض را استرداد نماید. ۱۰-خیار تخلف شرط ( خیار اشتراط ): خیار تخلف شرط در زمره خیارات مشترک است ، شرط از حیث لغوی به معنای ملتزم کردن و ملتزم شدن به امری است و مشروط امری استمورد الزام و التزام قرار می گیرد، شرط کردن امور جایز در عقد، صحیح و جایز است. ۱۱-خیار تفلیس:تفلیس به فتح تا ، مصدر باب تفعیل از ریشه فلس به معنی تهیدست شدن آمده است و اسم فاعل آن مفلس به معنای فقیر و ندار و اسم مفعول آن مفلس به معنای کسی که حکم افلاس و نداری او توسط دادگاه صادر شده است ، می باشد.تفلیس معادل حکم توقف برای تاجر ورشکسته است. ۱۲- خیار تعذر تسلیم: اگر مشتری چیزی را به گمان آنکه تحویل دادن آن برای بایع ممکن است بخرد و آنگاه معلوم شود که بایع نمی تواند آن را به او تحویل دهد مشتری ( میان فسخ و امضای عقد ) مخیر خواهد بود. ۱۳-خیار ما یفسد لیومه: یکی دیگر از خیاراتی که بعضا آن را از مصادیق خیار تاخیر ثمن دانسته و برخی آن را یک نوع خیار جداگانه می پندارند خیار ” ما یفسد لیومه” یا خیار ” ما یفسد المبیت ” است . ماده ۴۰۹ ق .م اشعار می دارد هرگاه مبیع از چیزهایی باشد که در کمتر از سه روز فاسد یا کم قیمت می شود ابتداء خیار از زمانی است که مبیع مشرف به فساد یا کسر قیمت می گردد. ۱۴- خیار شرکت : این خیار ثابت است آنجا که مشتری کالایی را می خرد و آنگاه معلوم می شد که قسمتی از آن ملک دیگری است و یا آنکه پس از عقد و پیش از گرفتن کالا حاصل شود.