تاریخ : شنبه, ۱ اردیبهشت , ۱۴۰۳
10

ای عالی جناب! معصومین معصومند!

  • کد خبر : 101904
  • 24 دی 1396 - 8:59

سیدصادق محمدی وفایی/ میرملاس: طلبه ای فرمود به دانشگاه …رفتم و دانشجویی پرسید آمده ای درس بدهید؟ گفتم بله و او فرمود در حوزه کسی نشده ای و گرنه به اینجا نمی آمدی! حال برخیها که در حوزه کسی نشده اند و سوادشان بوی دانشگاهی از انگلستان می دهد در در دیدار با وزیر و […]

سیدصادق محمدی وفایی/ میرملاس:
طلبه ای فرمود به دانشگاه …رفتم و دانشجویی پرسید آمده ای درس بدهید؟ گفتم بله
و
او فرمود در حوزه کسی نشده ای و گرنه به اینجا نمی آمدی!
حال برخیها که در حوزه کسی نشده اند و سوادشان بوی دانشگاهی از انگلستان می دهد در در دیدار با وزیر و معاونان وزارت امور اقتصادی و دارایی گفته است
“همه باید انتقاد شوند و استثناء ندارد. تمام مسئولین در کشور قابل نقدند. ما در کشور معصوم نداریم مگر اینکه یک وقت امام دوازدهم ظهور کرد که‌ آن وقت هم می شود نقد کرد. پیغمبر هم اجازه نقد می‌داد بالاتر از پیغمبر که در تاریخ نداریم. وقتی پیغمبر صحبتی می‌کرد یک نفر بلند می شد و می‌گفت «ا من الله ام منک؟” حرف خودت است یا خدا وحی کرده است؟ اگر می گفت “من الله” که هیچ امر خداست اما اگر می‌گفت “منی” طرف مقابل می‌گفت قبول ندارم و نقد می‌کرد. ما در زمان حکومت معصوم هم نقد را داریم ”
جناب رییس !
آن مردم اهانتهای دیگری هم به معصومین (ع) کرده اند
آنان در قضیه تقسیم غنیمتها به برترین معصوم و خاتم پیامبران تهمت زدند و گفتند “اعدل یا محمد ! ”
روزی به امام علی (ع) گفتند:
تو آدم شوخی هستی و به درد خلافت نمی خوری!
گفتند علی جوان است و جوان کجا و خلیفه شدن کجا؟!
گفتند یا علی تو که از مروان بن حکم بالاتر نیستی !
گفتند یا علی :
چرا حکمیت را قبول کردی ؟!
چرا رضایت دادی تا افرادی در دین خدا حکمیت کنند؟!
چرا در جریان حکمیت لقب امیرالمومنین را حذف کردی؟!
چرا با پذیرش حکمیت وصایت را نابود کردی؟!
چرا بعد از پیروزی برناکثین اجازه تقسیم غنیمتها را ندادی؟!
یا علی چرا …
آری یادمان باشد به امام حسن مجتبی( ع) گفتند
تو دنیا طلب هستی و تدبیر و سیاست نداری!
گفتند حسن بن علی موضعی مخالف با امام علی و برادرش امام حسین اتخاذ کرده است!
یادمان بماند چون آن امام به ناچار صلح نامه را امضا کرد به او تهمت زدند و گفتند امام با چند تعهد مالی از حکومت کناره گیری کرد!
آنان در نماز جماعت امام علی (ع) آیه ی حبط اعمال را بر امام(ع)تلاوت کردند!
و…
این فقط ذره ای از نامهری های برخی از معاصرین معصومین به بعضی از معصومین است .
جناب رییس باور کن معصومین معصوم هستند و نقد معصوم از بی سوادی و یا مغرضی و …است.
اما و
ای کاش همه و همه از تاریخ عبرتها بگیریم.

لینک کوتاه : https://www.mirmalas.com/?p=101904

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 13در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۱۳
  1. درود بر شما سید بزرگوار .

  2. نمیدونم چراطیف مذهبی ،مخصوصا حوزه رفته های ما به کلمه نقد آلرژی دارن، این بنده خدا که چیز عجیبی نگفته (به قول سید آقای رییس)،بارها وبارها حضرت آقا تاکید مکرر فرمودن که از رهبریم انتقاد کنین،فی ذاته نقد موتور محرکه توسعه هر چیزی هست پس آقا سید نترسیم از این هدیه الهی ،بارها خود معصومین (حضرت فاطمه/مولا علی) از رسول خدا در مورد کارهایی که ان حضرت در امر حکومتداری انجام میدادند ، سوال میفرمودند،نگاهمون به نقد خوشبینانه باشه ،نقد رو مترادف با شفافیت بدونیم
    التماس دعا

  3. آقا سید ،یکی از ارمانهای امام راحل وبزرگان انقلاب ،وحدت حوزه ودانشگاه بود که این امر مهم بعد از انقلاب اسلامی محق شد ،حضرت عالی مطلب انتقادی خود را با اون جمله که طلبه ای فرمود…………………………ودانشجو در پاسخ گفت که اگه در حوزه جایگاهی داشتین به اینجا نمی آمدی شروع فرمودین که متاسفانه با توجه به این نگاهی که حضرت عالی به روحانیون دانشگا ه رفته دارین ،با دغدغه های حضرت آقا در تضاد می باشد چرا که حضرت آقا بارها وبارها به مسیولین ارشد نظام متذکر شده اند که اجازه ندهین حضور روحانیون در دانشگاه کم رنگ شود (تدریس در دانشگاه توسط حوزه رفته ها) که هدف استکبار جدایی حوزه از دانشگاه های ماست و نیز درجایی دیگر فرمودن که حضور روحانیون در دانشگاه ها باعث وحدت دوقشر مهم جامعه می باشد و این امر یعنی تسریع در رسیدن به آرمانهای انقلاب ، سید بزرگوار حضرتعالی برای نقد آقای ریییس با جمله ای شروع کردین که زحمات روحانیون بزرگواری همچون شهید مطهری،شهید بهشتی،شهید مفتح وووووو دیگر بزرگان انقلاب که در دانشگاهها تدریس می نمودن را زیر سوال میبرین /التماس دعا
    می نمودن را لکه دار فرمودین /پس یا این اوصاف که شما فرمودین این بزرگان در حوزه به جایی نرسیدن که مجبور شدن به دانشگاه ها برون /التماس دعا

  4. جناب وطن پرست سلام علیکم
    از باب ادب و احترام نکاتی تقدیمتان می کنم:
    یکم:
    منظور این نیست طلبه ای در دانشگاه تدریس نکند .خردمندانه نیست طلاب از دانشگاهها جدا شوند ولی باور کن طلبه هایی که در دانشگاه تدریس می کنند، هرچند آزمونهای علمی و مصاحبه را سپری کرده اند و به درجه ی استاد بودن یک دانشگاه رسیده اند اما به یقین چنین افرادی از نظر علمی در حد و اندازه فرزانگانی چون آیت الله جوادی آملی و دیگر دانشمندان حوزه علمیه نیستند. حضرتعالی نیز خواهی پذیرفت که عالمانی چون شهید مطهری و دیگر نامبردگان از نادران روزگار بودند که اکنون نیز فقدانشان را در دانشگاهها و همه کشور احساس می کنیم.

    دوم:
    به نقد حساسیت ندارم اما نسبت به کسی که در لباس روحانیت است و گفتار و کردار معصومین(ع) را قابل نقد می داند بی تفاوت نخواهم بود.
    سوم:
    بنده خودم در دانشگاه علمی کاربردی اراک و دانشگاه آزاد اراک تدریس کرده ام و در دانشگاه بوده ام ازاینرو از زحمت طلاب علوم دینی در دانشگاهها با خبرم ولی بر این باورم آن طلاب فقط شاگرد فرزانگان و اعاظم حوزه علمیه قم حساب می شوند و آن دانشجوی دانشگاه هنر این نکته را می دانست که فرمود در حوزه کسی نشدی و…
    چهارم:
    جنابعالی بهتر از بنده باخبری که همین جناب رییس جمهور در ایام انتخابات در سخنرانی عمومیش گفت اطلاعات غلط به رهبری می دهند و…
    پس اجازه بدهید به رییس جمهورمان این تذکر را بدهیم که جناب رییس کم مهریهایت را نسبت به مقام معظم رهبری (دام ظله العالی) به یاد داریم ولی جان گلرخانت ، کاری به معصومین نداشته باش.
    الهی سلامت باشید

  5. آیت الله شب زنده دار در واکنش به سخنان اخیر روحانی درباره انتقاد از پیامبر (ص) فرمود :
    معلوم می شود در حوزه درست درستان را نخوانده اید و آدم بی سواد این حرف ها را می زند. به خاطر عقاید شیعه و ولایت فقیه به اینجا رسیدید. و الا شما چه جایگاهی داشتید که حالا هر روز درباره عقاید شیعه مناقشه می کنید.

  6. حاج آقا! متاسفانه در شرایط روحی لازم برای نقد ابریشمانه نیستم. قطعاً پذیرش نقدم با چنین وضعیتی سخت تر از حالتی است که نقد حریروار ارائه می شود.
    لذا ناچارم به همان سبک اروپایی نقد، شفاف و بدون تعارف بگویم:
    حاج آقا مغلطه فرموده ای.
    شما حتماً با اغماض جای منتقدان را با نفی کنندگان عوض کرده ای؛ این یعنی مغلطه. منتقدان را در زمره ی نفی کنندگان یعنی خوارج و جملیون قرار داده ای!
    کدام امام معصوم در کجا، پرسش، رفع ابهام، نقد و اختلاف نظر دیگران باخود را معادل معصیت، خروج از تشیع و خروج از دین قلمداد کرد؟!

    • با سلام خدمت جناب پرویز خان
      دوست عزیز اولا ما و جناب روحانی در حدی نیستیم که ناقد پیامبر و اماممعصوم باشیم
      .نقد افراد به جهت رفع خطا و اشتباه وانطباق ان بر حیقیقت است
      اما به دو دلیل کار جناب حسن خان فریدون اشتباه است
      ۱-پیامبر و امام معصوم الان زنده نیستند تا اشتباهاتشان(از نظر حسن ) اصلاح و ویرایش کنند
      ۲-نقد برای اصلاح اشتباه و خطا است ولی وقتی از پیامبر و امام معصوم بواسطه اتصال به چشمه لایزال الهی
      بری از خطا و اشتباهند واقع اشتباست
      ۳ – من نمیدونم اقای حسن خان فازش چیه

  7. به نام خداوند جان و خرد
    سلام جناب آقای پرویز گراوند
    از این که حرف دلت را درج کردید ممنونم. الهی روح نازنینت در عالی ترین شرایط قرار بگیرد. برادر محترم به برکت هشت سطری که مرقوم فرمودید نکاتی ناب از اسلام عزیز تقدیمت می کنم:
    نکته اول:
    نظام اسلامى ما، انتقاد از ولى‏ فقیه را جایز مى‏ شمارد بلکه براساس تعالیم دینى، معتقدیم یکى از حقوق رهبر بر مردم، لزوم دلسوزى و خیرخواهى براى او است. این حق تحت عنوان «النصیحه لائمه المسلمین» و امر به معروف و نهى از منکر تبیین شده است. نصیحت به معناى خیرخواهى است که یکى از ساز و کارهاى تحقق آن اندرز دهى است.
    از منظر فقها و بزرگان نظام اسلامى، در نظام ولایت فقیه، همه در برابر کارهاى خود پاسخگو هستند و شهروندان برهمه امور و حتى ولى فقیه نظارت مى کنند.
    حضرت امام (ره) در این زمینه مى فرماید:
    «همه موظفند که نظارت کنند بر این امور، اگر من یک پایم را کنار گذاشتم، کج گذاشتم، ملت موظف است که بگویند پایت را کج گذاشتى، خودت را حفظ کن.» (صحیفه نور، امام خمینى، ج ۷، ص ۱۱۸)
    بنابراین نه تنها انتقاد از ولى‏ فقیه جایز است بلکه در جاى خود واجب شرعى است و منافع و مصالح شخصى یا گروهى نباید مانع انجام دادن آن شود. از این رو، در نظام جمهورى اسلامى ایران، نه تنها قانون اساسى با برابر دانستن رهبرى در برابر قانون مانند همه شهروندان ایران امکان نقد رهبرى را فراهم آورده است بلکه هرگز قاعده اى حتى عرفى براى جلوگیرى از نقد رهبرى وضع نشده است. و حتى نهادى قانونى که کار ویژه نظارت و نقد و بررسى اعمال رهبرى را به صورت دائمى و توسط متخصصان و کارشناسان بر عهده داشته باشد، پیش بینى شده که همان مجلس خبرگان رهبرى است.
    از سوى دیگر تحقق این مهم باید به گونه اى باشد که با پرهیز از هرگونه افراط و تفریطى، همواره تقویت رهبرى و نظام اسلامى را به دنبال داشته باشد. از این رو با توجه به جایگاه و قداست ولى فقیه در انتقاد از رهبرى رعایت نکاتى لازم است:
    ۱ پیش از انتقاد باید اصل موضوع، محرز و ایراد و اشکال، قطعى باشد، نه آنکه مبتنى بر شایعات و اخبار غیر قابل اعتماد و یا بر اساس حدس و گمان و بدون تحقیق مطلب ناحقى به رهبرى نسبت داده شود و موجب اعتراض و انتقاد قرار گیرد.
    ۲٫ رعایت اخلاق اسلامى و پرهیز از توهین و جسارت.
    ۳٫ به منظور اصلاح و سازندگى انتقاد شود، نه براى عیبجوى و تضعیف. در انتقاد از رهبر به جایگاه و شخصیت ویژه رهبر توجه شود و حرمت و شان و منزلت او در انتقاد مورد توجه قرار بگیرد.
    ۴ با توجه به جایگاه محورى ولى فقیه در نظام اسلامى انتقاد از رهبر باید هوشمندانه مطرح شود تا موجب سوءاستفاده دشمنان نشود و انتقاد از رهبر به تضعیف نظام منجر نگردد. علاوه باید توجه داشته باشیم که مجلس خبرگان که بر اعمال رهبرى نظام نظارت دارند در صورت لزوم مسائل را به رهبر انتقال مى دهند و در این راستا در مجلس خبرگان رهبرى کمیسیونى براى نظارت بر اعمال رهبرى تشکیل شده که عملکرد ایشان را مورد بررسى قرار مى دهد و در موارد لازم نتیجه آن را به اطلاع ایشان مى رساند به نظر مى رسد براى رعایت همه اصول بهترین شیوه انتقاد از رهبر نوشتن نامه به دبیرخانه مجلس خبرگان و بیان مسائل است. (مصباح یزدى، پرسشها و پاسخها، قم: مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى ره، ج ۱، ص ۶۹- ۷۱)
    نکته دوم:
    و این که جناب رییس جمهور فرموده اند از پیامبر می پرسیدند : أمن الله أمنک؟ این روایتی است که مستند تاریخی ندارد و علامه سید جعفر مرتضی در کتاب «الصحیح» این روایت را مورد نقد قرار داده است
    علاوه بر این چنین روایاتی با قرآن کریم ناسازگارند . خداوند در مورد پیامبراکرم(ص) می فرماید: «وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی‌ «» إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحی‌
    او(پیامبر اکرم) هیچ وقت از روی هوای نفس سخن نمی گوید و هر چیزی میگوید وحی است .(سوره نجم/ آیات ۳ و ۴
    نکته سوم:
    این که فرموده اید مغالطه کرده ام و نفی کنندگان غیر از نقدکنندگان هستند با عرض پوزش از محضرت مغالطه ای مرتکب نشده ام چون همان کسی که در مورد تقسیم غنیمتها به پیامبر توهین کرد و گفت اعدل یا محمد ، کسی بود که به عنوان یار و سرباز اسلام و پیامبر بود و در جنگها شرکت می کرد.و… متاسفانه جناب رییس جمهور بر این سنخ توهینها و بی ادبیها، نام نقد نهاده اند!
    نکته چهارم:
    در اسلام نسبت به معصومین واژه مشورت به کار رفته است . قرآن کریم نیز با صراحت به حضرت پیامبر(ص) مى‏فرماید: شاوِرْهُمْ فِى اَلْأَمْرِ ((آل عمران/ ۱۵۹) و این نوع مشورت غیر از نقدی است که جناب رییس جمهور بیان می کنند.
    گفتنی است معصومین (علیهم السلام) هم در امورى با مردم به مشورت مى کردند که مربوط به خود مردم بود نه در امور منحصر به خدا مثل احکام دین. پیامبر اکرم (ص) نیز در جنگ خندق و جنگ احد و …با مسلمانان مشورت کرده‏اند. ((ر. ک تفسیر نمونه ۷۰و ۱۴۲/ ۳)) آن پیامبر (ص) علاوه بر اینکه از وحى آسمانى برخوردار بود و فکر نیرومندى نیز داشت که آن حضرت را از مشورت بى نیاز مى‏کرد. اما به جهات مختلفى با مسلمانان به مشورت مى‏پرداخت (و در صورتى که نظر آنان با رأى پیامبر مخالف بود حضرت نظر آنان را ترجیح مى‏داد) برخى از آن جهات عبارتند از:
    ۱- مسلمانان به اهمیت مشورت پى ببرند. و آنرا جزو برنامه‏هاى اساسى زندگى خود قرار دهند.
    ۲- نیروى فکر و اندیشه را در افراد پرورش دهد.
    ۳- براى دیدگاه و آراء افراد صاحب نظر ارزش خاصى قائل شوند.
    ۴- به شخصیت افراد احترام و ارزش دهد.
    ۵- میزان دوستى افراد را بیازمایند.
    ۶- مشاوره به سپاهیان نوعى آماده‏سازى روحى و روانى و زمینه‏سازى حضور در جنگ است و… شاید مشورتهاى پیامبر با آن قدرت فکرى فوق العاده‏اى که داشتند، به خاطر مجموع این جهات باشد.( (ر. ک: تفسیر نمونه، ۱۴۵/ ۳))

    الهی سلامت باشید.

  8. جنابان محترم وطن پرست و گراوند و احیاناً محترمانی که از این باب سخنان در ذهن شریفتان جولان می دهد، خدمت مبارکتان چند نکته را عرض می کنم:
    ۱٫ اول اینکه نقد با فرافکنی و تلبّس به حق و حق گویی زمین تا آسمان توفیر دارد، شاید بهترین جواب در این مجال همان کلام مولای مؤمنان و امیر سخن حضرت علی(ع) باشد که فرمودند: سؤال کنید تفقهاً و نه تأنتاً!!! یعنی اینکه نیت و هدف سؤال کننده مهم است که قصدش مچ گیری و شیطنت است یا یادگیری و رفع ابهام و خلاصی از نادانسته هایش.
    ۲٫ حال با توجه به مورد فوق الذکر شما را به وجدان و فطرت درونی خود حواله می دهم؛ آیا واقعاً جناب رئیس جمهور خود نمی داند که سخنش اشتباه است و یا اینکه فقط برای محق جلوه دادن خود و فرار از آنچه کاستی در مدیریت چندساله ایشان بر کشور تحمیل شده به نوعی با این ادعاهای واهی قصد در تطهیر خویش دارد و به عبارتی با یک فرار رو به جلو، بدهکار جای طلبکار را گرفته؟!!!!
    ۳٫ البته این بار اول این نوع افاضات ایشان نیست، از مذاکره امام حسین(ع) با عمر سعد گرفته تا ادعای قبول کردن و حق دانستن خلافت دیگران توسط امیرالمؤمنین(ع) به خاطر عدم قبول مردم و… که همه این موارد با ادلّه متقن و محکم علمای دین پاسخ داده شد و وقتی دید نمی تواند در برابر آن استوانه های استوار علم و تقوا عرض اندام کند با چرخشی ۱۸۰ درجه ای تغییر موضع داد و حرف خود را پس گرفت. و اگر با دقت در زمان اعلام این مواضع دقت کنید به خوبی متوجه می شوید به نوعی به خاطر عدم موفقیت در تصمیمات و عملکرد اشتباه خود با تفسیر به رأی در سخن و سیره معصومین(ع) دنبال تطهیر و توجیه عملکرد نادرست خویش بوده است.
    ۴٫ قطعاً می دانید و اگر نمی دانید جالب است بدانید؛ ایشان از خطبای معروف قبل از انقلاب بوده اند و اولین کسی است که در سال ۵۶ برای خمینی کبیر(ره)، عنوان «امام» را به کار می برند و با استدلال قرآنی ادعای خود را ثابت می کند. پس می توان به راحتی نتیجه گرفت کسی که با فوت و فن سخنوری آشناست خوب می داند کجا و چگونه مطلبی را طوری تفسیر کند و توضیح دهد که مراد خود را از آن حاصل نماید، اما اینکه آن مطلب و نیت گوینده از ارائه آن چه باشد امری علی حدّه است که بصیرت و تیزبینی مخاطب را می طلبد.
    ۵٫ نکته دیگر اینکه این حضرات همه و همه باید هر روز یک تسبیح ۱۰۱ تایی !!! را به دست بگیرند و ذکر مدامشان این باشد «من بر سر سفره امام و انقلاب و ولایت فقیه نشسته ام»!!!!!! سروران گرانقدر؛ اگر امام و انقلاب و خون شهدا و ولایت فقیه و … نمی بود، کی به این آقایان بها می داد که در مسند قدرت قرار بگیرند و برای زمین و زمان تعیین تکلیف کنند؟!! چگونه است بر سر سفره انقلابی باشی که با این باورها به ثمر نشسته و بعد ساز مخالفت با آرمانهای آن را بزنی؟؟!! اگر به واقع به این سخنان باور دارید از جان این انقلاب و آرمان هایش چه می خواهید و اگر به آنچه می گویید باور ندارید این چه بی انصافی و نامردی است که در حق انقلاب روا می دارید؟!
    ۶٫ از طرفی نقد زمانی معنا دارد که کسی در مقام اثبات خود و نظر شخصی خود باشد، نه آنجا که لاینطق عن الهوی باشد، سلسله جلیله انبیاء و ائمه معصومین(ع) که تابع هوای نفس نیستند و ادعایی برای خود ندارند که بخواهیم آن را رد کرده و در مقام چانه زنی بر سر اثبات حقانیت آنها باشیم. حتی به دنبال آن رضوات مقدس و بری از خطا و معصیت، علمای دین نیز که تابع محض آن بزرگواران هستند، با اینکه معصوم نیستند و ممکن الخطا هستند را نیز نمی شود به این راحتی به بوته نقد گذاشت؛ اشتباه نشود از نقد و ارزش آن غافل نبوده و دچار تحجّر فکری نیستم، ولی نقد هم جا دارد و راه دارد؛ نمی شود به صرف اینکه اصل نقد، ارزشمند است هر کسی با میل و سلیقه شخصی خود آنچه را باب تبعش نیست به چالش بکشد و هر چه را مطلوب و مراد خویش نمی داند، با هر ترفند و حیلتی رد کند و بعد جامه حق را بر آن بپوشاند و مطالبه ای کند که حقی بر آن مترتّب نیست. و در یک کلام با سخنی به ظاهر حق، اراده استیفای باطل نماید.
    ۷٫ و کلام آخر آنکه اگر ایشان و هم سلکانشان به آنچه می گویند معتقدند، شایسته است اول از همه از خود شروع کنند و با مروری کوتاه بر رفتار و عملکرد خود، خویش را در بوته نقد قرار دهند که با منتقدینشان چگونه رفتار کرده اند؟!! قطعاً نه از حافظه ملت ایران و نه از ذهن تیزبین فرزندان انقلاب، ادبیات سخیف و سراسر توهین ایشان نسبت به منتقدینشان، فراموش نخواهد شد: بی شناسنامه، بروند به جهنم، بزدلها و… صدها عبارات زشت که حتی ذکر آنها هم شرم آور و مشمئز کننده است.

  9. آقا سید با توجه به ارادت خاص اینجانب نسبت به سادات،ولیکن دلایل حضرتعالی برای مخاطبان وشخص بنده (وطن پرست)قانع کننده نیس /انشالله که تمام اعمال ،رفتار،کردار و مخصوصا استفاده از قلممان بخاطر رضای حق تعالی باشد ونه تعصبات وتفکرات سیاسی (التماس دعا)

  10. مدیریت محترم سایت میرملاس فکر نمی کنم مطلب ارسالی (کامنت) بنده حاوی مطالبی باشد که از درج آن خوف داشته باشید، پس در درج مطالب، جانب بی طرفی را رعایت کنید.

  11. جنابان محترم وطن پرست و گراوند و احیاناً محترمانی که از این باب سخنان در ذهن شریفتان جولان می دهد، خدمت مبارکتان چند نکته را عرض می کنم:
    ۱٫ اول اینکه نقد با فرافکنی و تلبّس به حق و حق گویی زمین تا آسمان توفیر دارد، شاید بهترین جواب در این مجال همان کلام مولای مؤمنان و امیر سخن حضرت علی(ع) باشد که فرمودند: سؤال کنید تفقهاً و نه تأنتاً!!! یعنی اینکه نیت و هدف سؤال کننده مهم است که قصدش مچ گیری و شیطنت است یا یادگیری و رفع ابهام و خلاصی از نادانسته هایش.
    ۲٫ حال با توجه به مورد فوق الذکر شما را به وجدان و فطرت درونی خود حواله می دهم؛ آیا واقعاً جناب رئیس جمهور خود نمی داند که سخنش اشتباه است و یا اینکه فقط برای محق جلوه دادن خود و فرار از آنچه کاستی در مدیریت چندساله ایشان بر کشور تحمیل شده به نوعی با این ادعاهای واهی قصد در تطهیر خویش دارد و به عبارتی با یک فرار رو به جلو، بدهکار جای طلبکار را گرفته؟!!!!
    ۳٫ البته این بار اول این نوع افاضات ایشان نیست، از مذاکره امام حسین(ع) با عمر سعد گرفته تا ادعای قبول کردن و حق دانستن خلافت دیگران توسط امیرالمؤمنین(ع) به خاطر عدم قبول مردم و… که همه این موارد با ادلّه متقن و محکم علمای دین پاسخ داده شد و وقتی دید نمی تواند در برابر آن استوانه های استوار علم و تقوا عرض اندام کند با چرخشی ۱۸۰ درجه ای تغییر موضع داد و حرف خود را پس گرفت. و اگر با دقت در زمان اعلام این مواضع دقت کنید به خوبی متوجه می شوید به نوعی به خاطر عدم موفقیت در تصمیمات و عملکرد اشتباه خود با تفسیر به رأی در سخن و سیره معصومین(ع) دنبال تطهیر و توجیه عملکرد نادرست خویش بوده است.
    ۴٫ قطعاً می دانید و اگر نمی دانید جالب است بدانید؛ ایشان از خطبای معروف قبل از انقلاب بوده اند و اولین کسی است که در سال ۵۶ برای خمینی کبیر(ره)، عنوان «امام» را به کار می برند و با استدلال قرآنی ادعای خود را ثابت می کند. پس می توان به راحتی نتیجه گرفت کسی که با فوت و فن سخنوری آشناست خوب می داند کجا و چگونه مطلبی را طوری تفسیر کند و توضیح دهد که مراد خود را از آن حاصل نماید، اما اینکه آن مطلب و نیت گوینده از ارائه آن چه باشد امری علی حدّه است که بصیرت و تیزبینی مخاطب را می طلبد.
    ۵٫ نکته دیگر اینکه این حضرات همه و همه باید هر روز یک تسبیح ۱۰۱ تایی !!! را به دست بگیرند و ذکر مدامشان این باشد «من بر سر سفره امام و انقلاب و ولایت فقیه نشسته ام»!!!!!! سروران گرانقدر؛ اگر امام و انقلاب و خون شهدا و ولایت فقیه و … نمی بود، کی به این آقایان بها می داد که در مسند قدرت قرار بگیرند و برای زمین و زمان تعیین تکلیف کنند؟!! چگونه است بر سر سفره انقلابی باشی که با این باورها به ثمر نشسته و بعد ساز مخالفت با آرمانهای آن را بزنی؟؟!! اگر به واقع به این سخنان باور دارید از جان این انقلاب و آرمان هایش چه می خواهید و اگر به آنچه می گویید باور ندارید این چه بی انصافی و نامردی است که در حق انقلاب روا می دارید؟!
    ۶٫ از طرفی نقد زمانی معنا دارد که کسی در مقام اثبات خود و نظر شخصی خود باشد، نه آنجا که لاینطق عن الهوی باشد، سلسله جلیله انبیاء و ائمه معصومین(ع) که تابع هوای نفس نیستند و ادعایی برای خود ندارند که بخواهیم آن را رد کرده و در مقام چانه زنی بر سر اثبات حقانیت آنها باشیم. حتی به دنبال آن رضوات مقدس و بری از خطا و معصیت، علمای دین نیز که تابع محض آن بزرگواران هستند، با اینکه معصوم نیستند و ممکن الخطا هستند را نیز نمی شود به این راحتی به بوته نقد گذاشت؛ اشتباه نشود از نقد و ارزش آن غافل نبوده و دچار تحجّر فکری نیستم، ولی نقد هم جا دارد و راه دارد؛ نمی شود به صرف اینکه اصل نقد، ارزشمند است هر کسی با میل و سلیقه شخصی خود آنچه را باب تبعش نیست به چالش بکشد و هر چه را مطلوب و مراد خویش نمی داند، با هر ترفند و حیلتی رد کند و بعد جامه حق را بر آن بپوشاند و مطالبه ای کند که حقی بر آن مترتّب نیست. و در یک کلام با سخنی به ظاهر حق، اراده استیفای باطل نماید.
    ۷٫ و کلام آخر آنکه اگر ایشان و هم سلکانشان به آنچه می گویند معتقدند، شایسته است اول از همه از خود شروع کنند و با مروری کوتاه بر رفتار و عملکرد خود، خویش را در بوته نقد قرار دهند که با منتقدینشان چگونه رفتار کرده اند؟!! قطعاً نه از حافظه ملت ایران و نه از ذهن تیزبین فرزندان انقلاب، ادبیات سخیف و سراسر توهین ایشان نسبت به منتقدینشان، فراموش نخواهد شد: بی شناسنامه، بروند به جهنم، بزدلها و… صدها عبارات زشت که حتی ذکر آنها هم شرم آور و مشمئز کننده است.

    لطفاً مدیریت محترم سایت در درج مطلب کوتاهی نکنند.

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.