- پایگاه خبری، تحلیلی میرملاس - https://www.mirmalas.com -

سیگار بهتر است یا روزنامه؟!

[1]

 

کیانوش رستمی / مدیرمسئول سیمره :

سیگار بهتر است یا روزنامه؟!

ساعت ۱۶/۳۰روز دوشنبه هفدهم مهرماه است. در حال رفتن به دفتر یکی از نشریات محلی هستم. راهم را به سمت دکه‌ی مطبوعاتی محله‌مان کج می‌کنم تا به عناوین نشریات مختلف چاپ امروز نگاهی بیندازم. ۴-۵ نفر در مقابل دکه ایستاده‌اند. این افراد بدون توجه به‌عناوین گوناگون نشریات سراسری و محلی، هرکدام چند نخ سیگار جورواجور را از دکه‌دار طلب می‌کنند. لختی بعد زن و مرد میان‌سالی از مقابل دکه می‌گذرند. مرد گام‌هایش را آرام برمی‌دارد، از زن عقب می‌ماند. به زن چیزی می‌گوید. زن می‌گوید: «اینو نمی‌خوای، یه امروز نکش! »مرد می‌گوید: «اولویت اول من این است.» مرد میان‌سال دو نخ سیگار را از دکه‌دار درخواست می‌کند. همان‌جا سیگار را به قول داستان‌نویس‌ها، می‌گیراند و پکی عمیق می‌زند و به هوا رهایش می‌کند. دود گلوله می‌شود و بعد از هم می‌پاشد. نمی‌دانم شاید این دود آهی، غصه‌ای، دردی و … باشد!
حدود ۵-۶ دقیقه‌ای که در برابر این دکه ایستاده بودم، بجز من که دو نسخه نشریه (یکی سراسری و دیگری محلی) خریدم،‌ هیچ‌کدام از مراجعه کنندگان حتا نیم‌نگاهی گذرا به عناوین رنگارنگ روزنامه‌ها نینداختند!
به گمان من  این افراد برای خریدن روزنامه آمده‌اند! زهی خیال باطل! در این وانفسای گرانی کمرشکن که امان همه را بریده و زندگی را زیر چرخ‌دنده‌های بی‌رحمش له کرده باید به دکه‌دار حق داد که سیگار بفروشد! چه او از محل فروش روزنامه چیزی عایدش نمی‌شود و خیری نمی‌بیند.
وقتی در کشور من برای لوازمات لوکس آرایشی و کاغذ سیگار ارز دولتی اختصاص داده می‌شود اما برای دارو و کاغذ مطبوعات چنین خبری نیست چه توقعی باید داشت!
لابد مسئولان ما می‌گویند چون مطبوعات کالاهای مصرفی هستند نگاهشان به رکن چهارم دموکراسی، مصرفی است! ولی کاغذ سیگار و لوازم لوکس آرایشی اشتغال ایجاد می‌کنند!! از طرفی دیگر مردم چندان اعتمادی به مطبوعات ندارند زیرا برخی بر این باورند که مطبوعات جز حرف‌های تکراری و مشتی اخبار بیات شده که پیش‌تر از رسانه‌های شنیداری و دیداری پخش شده‌اند، چیزی به خورد آدم نمی‌دهند.
وقتی در سبد خانوار ایرانی برای نشریات وطنی جایگاهی دیده نمی‌شود و وقتی‌که… در این گیرودار بودم که مزگم (=مغزم) سوت کشید، پرسش‌های زیادی در ذهنم رژه رفت؛ به خودم نهیب زدم هی مرتیکه! دلت خوش است که روزنامه‌نگاری؟ دلت خوش است که کار فرهنگی می‌کنی؟ دلت خوش است که رکن چهارم دموکراسی هستی؟ برو گم شو بابا! مرده‌شور هیکل خودت و روزنامه‌ات را ببرد. تو رکن صفر دموکراسی هم نیستی! تو کارت حتا ارزش یک نخ سیگار را هم ندارد. باور نداری به همان دکه مطبوعاتی با دقت نگاه کن دور تا دورش روزنامه است، همه باد کرده‌اند. از بس روزها آویزان بوده‌اند، رنگ از رخسارشان پریده، کسی برای‌شان تره‌ای هم خورد نمی‌کند….
آهی بر‌می‌آورم. سرِخجلت فرو‌می‌افکنم و دست از پا درازتر راه‌ِ خانه را درپیش می‌گیرم و از رفتن به دفتر نشریه منصرف می‌شوم؛ به تیتر روزنامه‌ای که خریده‌ام می‌نگرم:« شرایط اقتصادی وزیر ورزش را نجات داد.»
به نظر شما سیگار بهتر است یا روزنامه!‌؟