حمزه فیضی پور / میرملاس :
بُرد و اثرگذاری رای مردم در کشورهای توسعه نیافته و یا در حال توسعه برای انتخاب مدیران جهت مدیریتِ سطوح مختلف جامعه ( کلان ، میانه و خرد ) به شکل و میزانی نیست که در کشورهای توسعه یافته در دست به دست کردنِ مسالمت آمیز قدرتِ اداره جامعه و گردش نخبگان ( رقابت برنامه ای و ظهور اندیشه ی نو ) با هدف کارآمدی بهتر عامل اصلی به حساب می آید . معمولا در کشورهای توسعه نیافته مکانیسم های تعریف شده برای کسب قدرت خود بسترساز نوعی هرج ومرج خواهی اجتماعی و سیاسی است به این معنا که مولفه های فرایند کسب قدرت ، ماندن درقدرت ، ادامه قدرت و نحوه ی ترک قدرت به خودی خود ” چالش آفرین ” است به عنوان مثال کافی است به کشورهایِ چون عراقِ زمان صدام ، لیبیِ قذافی و مصرِ حسنی مبارک نگاهی بیاندازیم که روی کارآمدنشان با ” کودتا ” ، ماندنشان با توسل به زور و سرکوب بوده و هنگام ترک قدرت میلِ درونی آنها در جهت رضایت و اعتماد عموم مردم نقش آفرینی نکرده است !! بلکه عامل بیرون از شخصیت سیاسی آنها یعنی فشار سیاسی – اجتماعی از جانب مردم کشورشان آنها را وادار به پایین آمدن از اریکه ی قدرت کرده است به عکس در کشوری چون ژاپن با وجود میراث داری خسارت بار از جنگ دوم جهانی و علیرغم تداوم تشریفاتی جایگاه امپراطوری ؛ نهادهای قدرتمندِ ریشه دار در فرهنگ و رای مردم ، متولی اداره ی جامعه ژاپنِ جزیره ای محروم از نعمات و معادن زیر زمینی شدند : « مجلس نمایندگان ژاپن ، مجلس مشاوران و نخست وزیری ». کشوری که ” با داشتن تولید ناخالص داخلی به میزان ۵ تریلیون دلار سومین قدرت اقتصادی دنیا (پس از آمریکا و چین) بوده و در آسیا نیز رتبه دوم را از این لحاظ داراست. اکثر جزایر و خاک آن کوهستانی و آتشفشانی است؛ ولی با همکاریهای دولت در بخش صنعت و نیز سرمایهگذاری گسترده در فناوریهای پیشرفته، ژاپن به عنوان یکی از پیشگامان عمده در صنعت و تکنولوژی دنیا شناخته شدهاست ” . در چنین ساختار و فرهنگی ( کار ، وجدان ، نطم ، صداقت ، نقش رسانه ها ، اهمیت افکارعمومی ) نخست وزیرش ( شینزو آبه ) که سومین دوره طولانی این سمت را از بعد از جنگ دوم جهانی و به عنوان جوانترین و بعد از توفیقِ کسب رای مردم در ورود به دو مجلس ژاپن در اختیار می گیرد وقتی که حس می کند ( وجدان به او تذکر می دهد ، فرهنگ نهادینه شده در او به او می گوید ، باور به افکار عمومی و صداقت در شخصیت سیاسی آینده اش را به او نشان می دهد ) که مبادا بیماریش و یا ناتوانی جسمی و بالا رفتن سنش در تصمیم گیری ها عامل خسران و زیان در جامعه شود ( نقل به مضمون استعفاء ) از مردم ژاپن عذر خواهی می کند و استعفاء می دهد . این کار هم رویه ی باورمند نهادینه شده در فرهنگِ توسعه یافتگی اجتماعی – سیاسی این کشور جزیره ای هست و هم بیانگر پرورش یافتن و جامعه پذیریِ سیاسی در تربیتِ اراده قوی « فردی – شخصیتی » افراد برای دل کندن از « قدرت » می باشد .شاید برخی این حرکت را صرفا یک داشته اخلاقی یا فضیلت فردی بدانند که دیگران از آن بی بهره هستند اما باید گفت که این فضیلتِ اخلاقی – سیاسی ، یک امر اجتماعی هست که یادگرفتنی و اکتسابی می باشد به این معنا که بازیگرانِ ماجرای زندگی سیاسی – اجتماعی و فرهنگی ( ساختار ، افراد صاحب قدرت و مردم ) از پایه آموزش و پذیرش چارچوبه های قانونی را جدی تلقی کرده اند ، فرهنگ پذیری آنها از شکل و پوسته گذشته ، عمیقا عمق یافته است ، رسانه ها شجاعانه به عنوان دیدبان و نورافکن نقش آفرینی می کنند ، افکار عمومی فعال ، زنده و شش دانگ عملکردها را می بینند، نقد می کنند ، جاییکه لازم باشد تشویق می کنند و جاییکه کژرفتاری در مسوولانشان ببینند با کلمات فریاد می زنند ( که گاها متخلف به خاطر فشارِ افکار عمومی دست به خودکشی می زند چرا که جایی برای ماندن در جامعه ندارد ) در چنین اوضاعی صاحبان قدرت ” مسوول ” تعریف می شوند نه رییس ( بار معنایی منیت ها ) که در هر حال باید پاسخگوی کردارها و رفتارهای خود چه قبل از کسب قدرت ( داشتن مقبولیت ) و چه هنگام ماندن درقدرت و چه پس از ترک قدرت باشند ( شفافیتِ دارایی ها و اموالش قبل از داشتن قدرت و بعد از قدرت ) نتیجه آنکه این استعفایِ با بار معناییِ فرهنگی- سیاسی و اجتماعی یک پیام جدی برای همه کنشگران عرصه سیاست و سیاست ورزی دارد : « مردان بزرگ ، اندیشه بزرگ دارند ، کناره گیری از قدرت ( صلاحدید عموم ) را با وجو در اوج بودن ، به خاطر حبِ نفس ” عار ” نمی دانند » آری استعفاء یک فرهنگ است و نهادینه کردن آن یک ” هنر ”