- پایگاه خبری، تحلیلی میرملاس - https://www.mirmalas.com -

شعر لرستان

[1]

بی تو
مرگ
مداد من است
و در هر شعر که می نویسم
گورستانی از کلمات خلق می شود!
گذشت آن لحظه های ناب
گذشت
آن لحظه ها که پیراهنت مادر ابرها می شد
و روسری ات
بادبانی که بادهای جهان را به سمت من هدیه می کرد
آن لحظه که تن تو
آسمان بود
و من شبیه انسانهای نخستین
هیچگاه پرواز را نیاموختم
..
این روزها شکل مرد مرده ای شده ام که هر روز در خیابانهای خیس شعرهایش از کنار خودش عبور
و به آن لحظه ی ناب فکر می کند
تو می گفتی:
«هی مرد!
تو در طوفان پیراهنم غرق خواهی شد
و با باد روسری ام خواهی رفت..»
و هیچگاه ندانستی این همان چیزی بود که من می خواستم!
حالا بوی خاک می آید از من
می بینی؟
پیراهن عزرائیل را پوشیده ام…