تاریخ : جمعه, ۱۰ فروردین , ۱۴۰۳
4

غزل معاصر

  • کد خبر : 13669
  • 16 آذر 1391 - 20:03

غزل معاصر – مرتضی طوسی

 

پشت پیراهن تب آلـــــــودت از طلوع سحر خبر داری
دگمه ی اوّلت که وا بشود آسمان آسمان سحر داری

تن تو کوه کوه مرمر بود،قلّه های عقیق بر سرشان
با خودم فکر میکنم لابد بیش از اینها دُر و گُهر داری
***
بنشین روبه روی من بگذار،خیره درهم شویم ومست شویم
“ساقی سیم ساق”  من نکند چشم از چشمهـــــام برداری

وسوسه از نگاهت آغازید،من ولی زیر لب به خود گفتم
آه!دندان به روی آن بگذار تو اگر پاره ای جگــــــــــــر داری

من خزیده به خویش بودم و تو مثل موجی رها وسر سنگین
دل به دریا زدم که دیدم تو مثل من شوق دردســــــــــر داری
***
اشتیاق مرا ولی هربار غم نان و زمانه می دزدد
دل دیوانـــه ام که میگوید دردهایی بزرگتر داری.

مرتضی طوسی

لینک کوتاه : https://www.mirmalas.com/?p=13669

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 9در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۹
  1. عذرمیخوام شعربود بابا بهترانتخاب کنید

  2. کار خوبیه.. شاعر خیلی خوب تونسته از کارکردهای مختلف ردیف و قافیه استفاده کنه.

  3. ممنون از مرتضا خدایگان عزیز
    به امید دوستی های نزدیکتر

    • آقای طوسی عزیز اگه وبلاگ دارید لطفا آدرسش رو در این صفحه در اختیار بنده (و سایر دوستان) قرار بدید.

    • سلام دوست مجازی اما حقیقی ام جناب طوسی. به امید اینکه فرصت دیدار شما دست دهد. با ما در ارتباط باشید و تندرست و شاداب

  4. برادر روشندل وقتی کاری کلاسیک را ارائه میدهید حداقل به وزن و ریتم وفادار باشید

  5. با احترام و اشتیاق

  6. واقعاً قشنگ بود.
    مرسی

  7. وای
    عجب شعری
    فوق العاده بود
    مرسی آقای طوسی واقعا لذتبخش بود برام

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.