به گزارش میرملاس نیوز؛ بر اثر حادثه آتش‌سوزی کلاس درس دبستان انقلاب اسلامی روستای شین‌آباد از توابع پیرانشهر استان آذربایجان غربی، ۲۸ دانش‌آموزان دختر کلاس چهارم دبستانی مصدوم شدند که یکی از دانش‌آموزان به دلیل شدت جراحات در ناحیه ریه دچار مشکل شد و عصر یکشنبه دار فانی را وداع گفت. گفتنی است حادثه آتش‌سوزی کلاس درس، صبح روز ۱۵ آذر به دلیل آتش گرفتن بخاری کلاس درس روی داد. عصر دوشنبه مراسم تشییع پیکر ” سیران یگانه” برگزار شد.
در ادامه عکس های خبرگزاری فارس، از این مراسم را می‌بینیم:
پاییز دردناکی برای آموزش وپرورش بود.خداکند این آتش دیگر به باغ سبز دانش نیایدوسیرانی دوباره نمیرد…
.
.
.
خدانگهدار سیران عزیز
از یه جهت خوش به حالت که دیگه نیستی، که یا از سرما بلرزی ، یا دوباره توی اون شعله ها، پروانه بشی و هیچ دریچه ای هم کنارت نباشه…
خدانگهدار سیران
.
.
.
یکی از وحشتناک ترین اتفاق های ممکنه ، این که یه عده بچه ی لطیف و معصوم برن مدرسه، سر کلاس درس و به جای یاد گرفتن ، توی شعله های آتیش بسوزن. این یه اندوه جهانیه. این یه فاجعه ست که البته ظاهرن به یک سریال داره تبدیل میشه. طبیعت در عین زیبایی و لطافت، خیلی خشنه و البته یک روز روی خشن خودش رو به افرادی که کوتاهیشون باعث این اتفاق ها شده نشون میده… خوشحالم که جای اون افراد نیستم.
.
.
.
اما بسایر غمگینم. خیلی غمگینم که حدود ۳۰ نفر دانش آموز با این سن و سال توی شعله های آتیشی بسوزن که قرار بوده اونا رو گرم کنه و به اونا آرامش بده زندگی کنن و یاد بگیرن و زندگی رو زیبا ببینن…
به مردمی که درک می کنن و براشون دغدغه ست تسلیت می گم، هر چند این درد تسلی نیافتنیه.
.
.
.
دمت گرم هنرمند
واقعأ دردناکتر از این نمیتوان دید و شنید ، پرپر شدن پروانه هایی که قرار بود آسمان آینده ایران را زیباتر کنند ، پروانه هایی که سوختنشان شعله هی سوزان را هم در داغ خودش سوزاند ! ،
گریه بر این داغ و کینه بر بانیانش کمترین احساسی است که ما از این غمنامه به حاصل میبریم !
تسلیت به جامعه دانش اموزی اما باور کنید ۹۵٪مدارس منطقه رومشکان هم همینجوری دارن اداره میشن شاید دومی هم …باشد
بخواب ای کودک معصومم درد دیدار سیمای مظلومت داغ شقایق هاست . تاول رویت خون سیاوش است که تا روز قیامت با رسیدن بهار غمگینانه ترانه و غزل حزن واندوه را مینوازد . بخواب ای کودک دلبند بابا ای قرار بی قرار محزون مادر . بخوا ب تا دو باره سرمای سرد و نامهربان زمستان سیمای سوخته ات را نیازارد . بخواب تا رنج جانکاه فقر و بیچارگی بر تو مستولی نشود و اما با چه قیمتی با بهای ضجه های مادر ت با اه جانسوز پدرت یا با نگاه منتظر همکلاسانت …. غریو بانگ همشاگردانت با ناله های معصومانه ات فضای دبستان روستایت را به ماتمکده مبدل کرده است اما خوش بحالت که از رنج و محنت روزگار ازاد شده ای و دیگر شاهد رنج پدر و درد مادر نیستس . بخواب تا در فردای قیامت از آتش و لهیب داغ و سوزان محشر در امانم باشی…..
برخاک بخواب نازنین تختی نیست اواره شدن حکایت سختی نیست از پاکی اشکهای خود فهمیدم لبخند همیشه راز خوشبختی نیست…خدانگهدارت عزیزم
انشاالله باعثو بانیش هم اتیش بگیره
جواب این بی عدا لتی باامام حسین
خداحافظ ای داغ بر دل نشسته…
ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوخت
چون اشکی که بر جانی فُتاد..
سفرت به خیر اما تو و دوستی، خدا را. چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی. به شکوفه ها، به باران برسان سلام ما را .
سلاوی بو تو سیرانی خووش ویست
له هناسه ی کورده واریه ته
گناه سیران چه بودکه زنده زنده درآتش سوخت ؟ چند روزاست که درکلاس با احتیاط خاصی بخاری را چک میکنم ،درروستایی که من تدریس میکنم بخاری همدان کار فضای کلاس رو گرم میکنه و وظیفه تمامی همکاران برای فرهنگ سازی ومواظبت بیشتربچه ها ازاینگونه بخاری ها را سنگین ترمیکنه. دعا میکنیم هیچوقت لبخندپرازمعصومیت بچه ها خاموش نشود!
برای پدرومادرسیران صبر وبرای روح سیران آرامش آرزو میکنیم.
…………………………………….دلم می سوزد از باغی که می سوزد………………………………….
وقتی دستمون به یه چیز داغ -مثل کتری- میخوره و از شدت درد واکنش غیر طبیعی نشون میدم، اونموقع باید درد سیران رو تصور کرد وقتی که توی شعله ها داشت می سوخت..
سیران
معصومیت زنده ای
که همیشه
در تیررس ناکامی ست
…
آه اگر از پس امروز بود فردایی
کاش دست اتفاق را می گرفتیم که نیفتد.
خدارحمت کنه سیران.خانوادش چه زجری میکشن همیشه تویادشونه اون اتفاق بد.تسلیت میگم خیلی ناراحت شدم حیف اون طفل معصوم .حداقل نموندی تواین دنیای پرغم.خیلی سخته
هوار ای داد هی بیداد هنی بو زلف سوخته دت می آیه باد……………….
خدا حافظ سیران عزیزم
خبر درگذشت سیران عزیز چنان سنگین وجانسوز بود دلها را به لرزه دراورد((((((((سیران عزیزم روحت شاد یادت گرامی )))))))))))
خدا رحمتش کنه.
عزیزم!
دل بریدن ساده نیست…
چشمهای مهربانت راندیدن ساده نیست…
ززمان رفتنت خورشیدراگم کرده ام…
ناله های ابرراهرشب شنیدن ساده نیست…
خداحافظ سیران عزیزم
دردم نهفته بِه ز طبیبان مدعی؛ باشد که از خزانه ی غیبش دوا کنند. بعنوان یه نویسنده در اردیبهشت ماه به دیدن این بچه ها رفتم. ایستاده مردم و سوختم… فقط می تونم از خدا بخوام اونقدر این اطفال معصوم رو در پناه خودش عزیز کنه که عرش خاک پاشون باشه… تقصیری هم نیست؛گله ای هم نیست؛دولت بی کفایتی که مدرسه اش لنگ یه بخاری استاندارد و سیستم گاز کشیه؛ حق نداره تو مجامع بین المللی صحبت از پیشرفت تکنولوژی و نیل به درجات بالای علمی داشته باشه.خدا انشالله به همه توفیق عنایت کنه.
الاهی بمیرم برای مادرت خدا رحمتت کنه