تاریخ : جمعه, ۳۱ فروردین , ۱۴۰۳
8

افسون زدگی مدرن

  • کد خبر : 1688
  • 22 اسفند 1390 - 1:58

افسون زدگی مدرن                            شهناز خسروی :                 درشمار ۲۰۲ هفته نامه سیمره ،یادداشتی تحت عنوان “نه زد نه بند نه وند”با قلم آقای بهرام سلاحورزی به چاپ رسید.نگارنده با به کار گرفتن ماهرانه سبک نرم خبرو با استفاده […]

افسون زدگی مدرن                          

 شهناز خسروی :                

درشمار ۲۰۲ هفته نامه سیمره ،یادداشتی تحت عنوان “نه زد نه بند نه وند”با قلم آقای بهرام سلاحورزی به چاپ رسید.نگارنده با به کار گرفتن ماهرانه سبک نرم خبرو با استفاده از اشعار جادویی شاملو،به ستایش “پیشرفت های علمی بشر امروز” می نشیند و با برشمردن برخی مصادیق بارز آن ،برغنای مطلب می افزاید.

اما پیش از این که به ذکر مصادیق و بدیهیات بپردازد،در بند یک و در لید مطلب،تعلق خاطر و

شیفتگی بی قید وشرط او به” پیشرفت های علمی بشر امروز” آشکارمی شود.شیفتگی ای از آن دست که کوچکترین انتقاد ازمظاهر جامعه ی مدرن و تکنولوژی را برنمی تابد.

کانت  فیلسوف روشنگری و  به تعبیر اندیشمندان معاصر،فیلسوف همه  ی فیلسوفان ،روزی  در کتاب “بیداری از خواب دگماتیزم”بنیان  های دگماتیزم یا جزم  اندیشی راکه رنگ و شکل مترقیانه وعقل گرایانه داشت،از پس الفاظ مطنطن و ظاهرفریبنده برملا ساخت .

از  ویژگی های” انسان پس از رنسانس” ،ابتلا به فردگرایی،عقل خود بنیاد و عقل منتقد ، جزم گریز وغیررمانتیک است. انسان مدرن می داند مدرنیته را عقل ساخته است نه احساسات خردگریز. او از جزم اندیشی قرون وسطایی و بت ساختن از آن چه خود ساخته و پرداخته ،به دوراست .

مدرنیته محصول عوامل گوناگون  در چندین سده در قاره ی اروپاست  که ابتدا به ایالات متحده و پس از آن به صورت نیم بند به دیگر نقاط جهان صادر شد. دستاوردهای مدرنیزم و پیامدهای مثبت ومنفی آن از دید تیز اندیشمندانی که امروزه در مرکز جهان مدرن و محل زیست انسان مدرن ،به تفکر و اندیشه ی عمیق مشغولند،پوشیده نمانده و به طور مداوم آن را به نقد و چالش جدی می کشانند.

یورگن هابرماس تنها بازمانده مکتب فرانکفورت در کتاب” مدرنیته، پروژه ای ناتمام “، بیان می کند که ما اروپایی ها و آمریکایی ها در نیمه راه مدرنیته قرار داریم .او در این کتاب به مفهوم عقلانیت ابزاری و سلطه ی آن در جامعه مدرن می پردازد و معتقد است اگرچه مدرنیته ،دستاوردهای انکارناپذیری برای تمدن و زندگی انسانی به ارمغان آورده است اما مفاهیمی چون از خود بیگانگی، بحران هویت،سلطه در انواع گوناگون آن از جمله سلطه فرهنگی و رسانه ای ،بحران تصمیم گیری،شکل گیری امپراتوری های نوین مجازی و نمادین و…کماکان ذهن و قلب و روان انسان مدرن را می آزارد.به اعتقاد او همه ی این مقولات نیازمند بازاندیشی  و تفکری عمیق است و نباید در سطح و ابزارانگاری عقل توقف کرد. بلکه باید عقلانیت را فرهنگی،انسا نی و گفتگویی ساخت.

متفکران دیگر از ابعاد دیگری  ،نقاط ضعف این  جهان پیشرفته ی  فریبنده را به چالش کشیده اند:

ادوارد  سعید با طرح امپریالیسم فرهنگی،میشل  فوکو با ارائه ی مفهوم  سلطه گفتمانی،اریش فروم با طرح مقوله گریز از آزادی،ما رکس هورکهایمر و تئودور آدورنو با مفهوم صنعت فرهنگ و فرهنگ بسته بندی شده، هربرت مارکوزه با به تصویر کشیدن انسان تک ساحتی،لویی آلتوسر با مفهوم دستگاه سلطه ی معنایی و رسانه ای طبقات حاکم،آنتونیو گرامشی با پرداختن به دو مفهوم هژمونی و آپاراتوس فرهنگی، نوام چامسکی با طرح ایده پیوند بین سلطه ،رسانه و امپریالیسم، مانوئل کاستلز با مفهوم جامعه شبکه ای و…

  این ها تنها نمونه ای از اندیشمندان منتقد ،منصف و واقع بین جهان متمدنی هستند که یکی از دستاوردهای آن در گذشته ای نه چندان دور” دهکده ی جهانی” بوده است.

همه ی این مطالب  از زبان انسان پیشرفته  ی غربی ،آن هم متفکران  بنام آن دیار که در ناز و نعمت و پیشرفت به سر می برند! مطرح شده و به عنوان فصولی از کتاب ها و رشته های درسی علوم انسانی و اجتماعی در سراسر جهان تدریس می شود. وقتی آن ها در مورد خود چنین می گویند،ما چه بگوییم؟! ما که خود مدرن نشده ایم. مدرنمان ساخته اند.البته نه به معنای دقیق ،کامل و فنی این واژه.

  تا مدرن شدن  فاصله ی زیادی  داریم.ما تنها مظاهرسطحی تکنولوژیک جهان مدرن را مز مزه می کنیم و با ذهنیت و شالوده های ژرف و چند لایه ی معنایی و اعتقادی آن  بیگانه ایم.

افسوس که از دانش ارتباطات فقط اصطلاح “دهکده کوچک جهانی” به گوش ما رعایا رسیده است و تا کسی لب به سخن بگشاید دهکده ی کوچک مارشال مک لوهان را بر سرش آوار می کنیم. غافل از این که جهان مدرن سال هاست از این دهکده گذر کرده و نگارنده ی مطلب “نه زد نه بند نه وند “،

تازه  به این کشف رسیده  است که این مفهوم ” دم دستی ومن درآوردی” نیست.

مانوئل  کاستلز یکی از تحلیلگران  پیشتاز عصر اطلاعات  که به مک لوهان عصر حاضر معروف است و اتفاقا متاثر از مارشال مک لوهان است در پاسخ به پرسشی در مورد دهکده جهانی می گوید:

“دهکده  ی جهانی ،زمانی  که مک لوهان  آن را اعلام  کرد،موضوعی مهم  و جالب بود،ولی  در عین حال یک  پیش بینی کاملا  نادرست بود.دهکده  جهانی نیست،بلکه  شبکه ی جهانی  کلبه های شخصی  است که بسیار  متفاوت است.(همشهری آنلاین ۶شهریور۱۳۸۹)

بله مفهوم دهکده ی کوچک جهانی، مانند بسیاری مفاهیم دیگر”من درآوردی نیست” ولی آیا صرف من درآوردی نبودن مفاهیم،آن ها را در مقابل نقد بیمه می کند؟اگر چنین باشد ، تکلیف انسان مدرن  و                                                                    

طرفدارتخصص با واژه های “من در نیاوردی” چون فاشیسم، آنارشیسم ،لمپنیزم و… چیست؟

در  ابتدای بحث از شیفتگی بی حد و مرز نگارنده به “پیشرفت های علمی بشر امروز”،سخن به میان آمد.به این پاراگراف توجه کنید:

مدیرجلسه می گوید:هر یک از عزیزان تنها پنج دقیقه می توانند صحبت کنند. چند نفری انصافا کوتاه و مفیدو با عددو رقم حرف های خیلی حسابی می زنند،یکی دو نفری هم حرفشان چندان بد نیست.یک نفر اما …توفان خنده “…

  آمار بی کارها،بی سواد ها ،بی تخصص ها و… را تنها با عدد و رقم می توان نشان داد ولی وقتی صحبت از نوستالوژی ،از خودبیگانگی ،بحران هویت و…است چگونه می توان با توسل به شیوه های پوزیتیویستی* یااثبات گرایانه و به قول نگارنده “باعدد ورقم حرف های خیلی حسابی زد”؟!

تصور  کنید می خواهیم شعری را نقد کنیم.مثلا همین شعر شاملو را که نگارنده به آن اشارتی ابتر داشته است:

“هرگاوگندچاله دهانی

آتشفشان روشن خشمی شد

این گول بین که روشنی  آفتاب را از ما دلیل می طلبد

توفان خنده ها”

می  خواهیم در مورد این شعر” حرف های خیلی حسابی”بزنیم و لی مادامی که مسحور” پیشرفت های علمی” هستیم ، روشی جز پوزیتیویزم را نمی شناسیم و با هرمنوتیک بیگانه ایم،چگونه می توانیم بگوییم منظور شاعر از “گاوگندچاله دهان “چه کسانی است؟ مراد از روشنایی آفتاب چیست ؟یا توفان خنده ها از پس چه رخ می دهد؟!… مقولات متفاوت، ابزار متفاوت می طلبند. نمی توان برای همه نسخه ای واحد پیچید. لااقل یک فرد تخصص گرا دست به چنین کارغیر تخصصی نمی زند.

ای  کاش این شهروند شیفته ی تخصص گرایی  که معتقد است در جاهایی غیر از دیار ما ، فوق تخصص انگشت  شست و فوق تخصص انگشت اشاره وجود دارد!؟ لااقل برای اثبات حرف های” درست وحسابی” خودش ، به بحثی که در آن تخصصی ندارد، ورود نمی کرد تا یک دل نوشته را که با رویکردی ارتباطی به اثرات سوءاینترنت به عنوان یک معضل جهانی و نه به عنوان معضل یک “جمعیت دو میلیونی” می پردازد،ساده انگارانه به”خود،محله و قبیله” محدود ومتصل نمی کرد.

دکتر  یونس شکر خواه،استاد پیشگام روابط عمومی دیجیتال نگرانی خود را در مورد فرهنگ سایبر دریک جمع دانشگاهی این چنین  مطرح می کند:

“پرسش مهم از زبان چانگ تزو این است: آیا ما هستیم که به عنوان کاربر در فضای سایبر سیر می کنیم یا این فضای سایبر است که ما را به عنوان بخشی از برنامه های خود تعریف می کند؟”

(خردنامه همشهری-مردادوشهریور۱۳۸۷-شماره۲۸)

کدخدای  دهکده مجازی ایران  در ادامه می گوید: “بحث  این است که فرهنگ  سایبر در خانه ما ایستاده است.پناهگاه  مخفی فرهنگ سایبر  نیز اتاق ماست.پدر  و مادرهاهنوز نمی  دانند که مانیتور  کامپیوترو تلویزیون اتاق فرزندانشان باید رو به در باشد. بنا  بر این ما با چهره ها و شخصیت هایی برمی خوریم که چند  وجهی  اند .این  ها را نمی شنا سیم  زیرا در معرض تغییرات  بسیار سریع قرار داشته  اند.” (خردنامه همشهری-مردادوشهریور۱۳۸۷-شماره۲۸))

بحث اثرات سوء اینترنت  و حاکمیت فرهنگ  سایبر به قدری جدی  است، که  منجر به شکل  گیری رشته های مطالعاتی جدیدی در جوامع پیشرفته شده است.از جمله اعتیاد اینترنتی،آسیب شناسی اینترنتی،اینترنت و بحران هویت،اینترنت و جرائم سازمان یافته از هکرها گرفته تا استفاده ی سازمان های امنیتی از شبکه های اجتماعی و…

با  یک مثال ساده بهتر می توان مطلب را تبیین  کرد.استامینوفن دارویی  مفید و با اثرات  قوی ضد درد و ضد تب است.ولی آیا همین مرهم بسی دردها ،عوارضی چون اختلالات معدی،سنگ کلیه و حتا از کار افتادگی آن و… ندارد؟  آیا برشمردن مضرات استامینوفن  به معنای دشمنی با “پیشرفت های علمی ” است که هر کودک دبستانی به وجودآن هامعترف است و به خوبی می داند ا گر این دستاوردهای مثبت را از ما بگیرند،شاید قادر به ادامه ی زندگی نباشیم؟

اگر نویسنده مطلب نه زد نه بند و نه وند،تصور می کند خلاصی از “وند” او رااز برزخ سنت و مدرنیته یک باره به جهان مدرن پرتاب می کند ،بر او خرده نمی گیریم .او که فسون زده و با معیار مترو همان”اعداد و ارقام” حافظ و سعدی و مولوی و فردوسی را در یک ای بوک جا می دهد، چنان شتاب  زده است که حتا موعظه ی خود در نقش یک معلم اخلاق را فراموش می کند :

ما  به مفهوم چند  ساله کلام ،تا  مرد سخن نگفته  باشد… بی توجه  ایم و این بسیار زشت و ناپسند است“…

نگارنده ،علیرغم توصیه هایش در مورد احساس مسئولیت در رفتار و گفتار، منتقدین برخی جنبه های سوء تکنولوژی رابه داشتن رفتار “زشت وناپسند”و”عقب ماندگی در عرصه پیشرفت ” متهم می کند و با استفاده نا بجا از شعر زیبای شاملو که اتفاقا خطاب به  جزم اندیشانی سروده شده است که به آفتاب گونه ای فریفته اند،بی اعتنایی به گفتار خویش را به وضوح به نمایش می گذارد.

خوب است از افسون زدگی جهان مدرن به درآییم و با واقع بینی،بهره گیری از انصاف ،خرد واعتدال دستاوردهای مثبت این جهان را پاس بداریم و با رعایت آداب و ضوابط مصرف، مورد استفاده قرار دهیم. و جنبه ها وپیامدهای خواسته و ناخواسته مخرب و منفی آن را نیز بشناسیم و به بوته نقد بکشانیم. افسون زدگی شایسته ی انسان خود منتقدِ حقیقت یاب نیست .و در نهایت فراموش نکنیم انسان جهان سوم چاره ای ندارد جز این که جهانی بیندیشیدو بومی عمل کند.

من  این می گویم و دنباله دارد شب…

*تجربه گرایی و تکیه بر کشف و دانش.طبق این اصل،تجربه بر مفاهیم و نظریه هاتقدم دارد.فقط برای چیزهایی می توان وجود قائل شدکه به تجربه ی حسی ما در آیند و مفاهیم کلی و مثالی وجود واقعی ندارند.از نظر اثبات گرایان بین علم انسانی و طبیعی هیچ فرق اساسی وجود ندارد و می توان برای آن ها یک زبان یا دستگاه مفهومی مشترک به وجود آورد. 

 

لینک کوتاه : https://www.mirmalas.com/?p=1688

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 70در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۷۰
  1. خیلی شیوا بود.میشه گفت با اکثر دیدگاه هاتون موافقم . ولی نمیدونم این دید تاریکی که شما به مدرنیته دارید از کجا میاد. در مبحث قبل هم خدمتتون عرض کردم درک صحیح از مدرنیته باعث پیشرفت میشه. حالا اگه ما درک درستی از مدرنیته نداریم نباید به مدرنیته خرده گرفت باید دلیل این تشویش رو در خودمون جستجو کنیم.
    با تشکر

    • جنا آقای ابراهیمی عزیز!
      من چند بار مطلب خانم خسروی را خواندم ولی اثری از سیاه نمایی مشاهده نکردم. پردازش و تحلیل واقعیت ها با سیاه نمایی و تاریک دیدن متفاوت است.در فواید تکنولوژی و دستاوردهای مدرنیته فراوان گفته و نوشته شده است.(در این مطلب هم اتفاقاً خانم خسروی دستاوردهای مثبت مدرنیته را کتمان نکرده اند) پس بهتر است مقداری هم این پدیده را آسیب شناسی کرد تا بهتر بتوانی از آن بعنوان ابزاری در خدمت توسعه و پیشرفت استفاده کنیم.ایشان هم اشاره نمودن به جهانی فکر کردن و بومی عمل کردن.و این همان درک صحیح از مدرنیته است.چیزی که در بعضی کشورهای جنوب شرق آسیا اتفاق افتاده و به رشد و توسعه ی این کشور ها انجامیده…..
      آقای ابراهیمی!
      قرار نیست هر کس از مدرنیته خرده بگیرد را به نداشتن درک درست متهم کنیم.اتفاقاً مدرنیته در مقابله با پیش فرض ها و جزم اندیشی شکل گرفت و قرار نیست خود تبدیل به یک پیش فرض و پدیده ای عاری از خطا و اشتباه شود.فراموش نکنیم تقدیس و پیش فرض قراردادن یک امر بسیار خطرناک است و از دل آن استبداد بیرون می آید.حال این امر می خواهد شخص باشد یا مکتب یا هر چیز دیگر فرقی ندارد…..

      • خیلی ممنون از مطلبتون. ولی من منظورم سیاه نمایی نبود. دید سیاه با سیاه نمایی از نظر من خیلی فرق داره.
        در ضمن من کسی رو به نداشتن درک درست متهم نکردم. منظور از ما نظام فکری حاکم بر ماست که به هرگونه تجدد رو با دید منفی می بینه.من منظورم مطلب ایشون نبود, در حالی که در اول عرایضم گفتم با اکثر دیدگاه هاشون موافقم. منظور من فرهنگ حاکم بود فقط. دید سیاه هم که عرض کردم دلالت بر نوشته های قبلی ایشون داشت که پیرو اونها این نوشته رو خوندم وگرنه منظور خاصی در کلام من نبود.

        • آقای ابراهیمی و دیگر دوستان که مثل آقای ابراهیمی برخورد می کنید
          این آقای غضنفری عزیز از شما انتقاد کرده کاملا هم درست میگن لطفا بپذیرد و جنبه نقد رو داشته باشید
          شما در جوابتون همش دارید حرفایی که زدید رو توجیح می کنید این درست نیست
          اگه منظوری دارید واظح بزنید چرا همش کلمات رو پیچ و تاب میدید

  2. نوشته زیبا و بسیار سنجیده خانم خسروی برآنم داشت تا نگاهی به مطلب آقای سلاحورزی بیندازم. بسیار متاسف و اندوهگین شدم. تاسف خوردم بر شعر زیبای شاملو که اینچنین به کار برده شده است. تاسف خوردم بر نام قلم که اینچنین قداستش را به سخره کشیده اند.و اندوهگینم که میبینم رسم نخبه کشی همچنان تداوم دارد. خطابم به آقای سلاحورزی است. دوست عزیز این روش خوبی برای از میدان به در کردن نخبگان نیست.تمام مطلبتان را نه یک بار که چند بار خواندم نه نقد بود ونه بار علمی داشت. صرفا مطلبی بود بی سروته که نمیدانم به چه قصد و منظوری نوشته اید. خود بنده در ذیل همان نوشته پر احساس و زیبای خانم خسروی “ما بیش از صفر و یک بودیم” به دفاع از مدرنیته و دستاوردهایش پرداختم اما مگر میشود دلمشغولی هایمان را نادیده انگاریم.ورود به جهان مدرن بدون داشتن علم و آگاهی فقط میتواند ما را به عقب براند و… آقای سلاحورزی قلم قداست دارد حرمت نگه دارید.

  3. من هم نقد علمی خانم خسروی را خواندم ونوشته آقای سلاحورزی در سیمره را هم خواندم و به نظرم رسید که این مطلب در تقابل با مطلب خانم خسروی (ما بیش از صفر و یک بودیم )نوشته شده است . از کلمه نقد استفاده نکردم.چون نوشته مذکور به هیچوجه ویژگی های نقد را دارا نیست.
    و بقیه را هم که darksky به خوبی نوشتند…

  4. خانم خسروی من که به داشتن همشهری با علم ودانشی مثل شما افتخار می کنم.
    از مدیر موفق سایت آقای آزادبخت هم تشکر می کنم که این فرصت را فراهم آورده است تا با افکار فرزندان شایسته کوهدشت آشنا شویم.

  5. خیلی بهتون افتخار میکنم .یادم میاد چند وقت پیش مصاحبه ای با برادرزاده صادق هدایت انجام داده بودید. من اون مصاحبه دو قسمتی رو با افتخار تمام به دوستام نشون دادم تا بدونن دیار من همچین زنای باسواد و فرهیخته ای هم داره. به امید روزهای بهتر.

  6. هر دو نوشته را خواندیم. اگر بدون پیشداوری خوانده باشیم. قطعا هر دو حرفهایی برای خواندن داشتند. بخصوص که خانم خسروی علمی تر به موضوع جهانی شدن و مقوله ای که آقای سلاحورزی توان ویا میل نوشتنش را نداشته پرداخته بودند. که مطلبی حائز اهمیت و خواندنی بود. در این باب( مدرنیه و یا تاثر آن بر زندگی بشر) نظریه پردازان بنام دنیا هنوز دور خود می چرخند.در خالیکه جوامع پیشرفته مدرنیته را پشت سر گذاشته و در حال گذار از پست مدرنیسم هستند ما هنوز بر سر مفهوم مدرننیه در خال جدلیم. اما آنچه مسلم است اصل اعتقاد به عدم قطعیت است. بگذاریم که هر صدایی شنیده شود. لازم نیست که هر نوشته و یا نظر جتما با نظریه ما و یا نظریه ای که ما به آن اعتقاد داریم مطاابق باشد. اینجا فرصتی برای وارد شدن به مسائل و تعاریف فلسفی نیست. اما بهتر بود که آقای سلاحورزی اندکی بازتر حرفش را می زد. یا نباید وارد این مقوله می شد و یا می بایست نصفه صفحه ای بیپشتر به خودش زحمت میداد. و اما در این کامنت ها دیدم که بخاطر اینکه آقای سلاحورزی از کلماتی از شاملو استفاده کرده مورد حمله قرار گرفته. اولا که دوستان، شاملو پیغمبر نبوده و شعرهایش هم سوره و احادیث مقدس نیستند که بدون وضو نباید به آنها دست زد. کسی هم مالک شعرهای ایشان نیست و برای استفاده از انها لازم به اجازه از کسی نیست. شعرشاملو متعلق به خواننده آنست. نتیجه اینکه تحمل شنیده صدای متفاوت و مخالف را داشته باشیم. بنویسیم و بگذاریم بنویسند. نفس بکشیم و بگذاریم دیگران هم نفس بکشند. بخوانیم و بگذاریم دیگران هم بخوانند. در پایان بار دیگر از نوشته هوشمندانه خانم خسروی به سهم خود تشکر می کنم و برای وقتی که گذاشته اند سپاسگزارم. از اقای سلاحورزی هم همینطور

    • با ادب و احترام به محضر دوست فرهیته و ادیب جناب آقای میرتیموری. بسیار شیوا نوشته اید و متانتان آدم را به تحسین وا میدارد. دوست گرامی صحیح میفرمایید . جز خدا هر کسی را میتوان به نقد کشید اما بین نقد و تخریب فاصله فراوان است. هر کودکی با کمترین ادراکی میتواند به این نکته پی ببرد که آقای سلاحورزی نه به قصد انتقاد بل به قصد تخریب نوشته اند. بنده در کامنتم نه به قصد دفاع از خانم خسروی نوشته ام و نه خدایی ناکرده غرض ورزی با آقای سلاحورزی دارم. اشاره من به دردی است بی درمان که سالهاست قربانی میگیرد. نخبه کشی را میگویم. وقتی میبینم کسی در دیارمان به خوبی مینویسد چرا به جای آنکه غنای ادبیش را تحسین کنیم سعی در به حاشیه راندنش میکنیم. چرا نباید بزرگان و ادیبانمان را قدر بدانیم و اگرهم انتقادی داریم منصفانه بیانش کنیم؟ باز هم میگویم نقد جناب آقای سلاحورزی چیزی بیشتر از یک نقد غیر منصفانه میباشدو اما تاسفم از بکار بردن کلماتی از شعر شاملو نه از جنبه تقدس آن اشعار یا شخص شاملو بل به لحاظ استفاده نابجا و غیر صحیح از آن میباشد.و نظر بنده برآن است که این جملات معنایی غیر از آن دارد که آقای سلاحورزی بدان پرداخته اند. پیروز و برقرار باشید

    • با سلام واحترام به هنرمند بسیار عزیز حناب میر تیموری اکر مطلب .ما بیش از صفر ویک بودیم .سرکار خانم خسروی را مطالعه بفرمایید شاید با اینجانب موافق باشید که مطلب جناب سلاحورزی به قصد دیگری آمده است با توجه به مطالب دیگر ایشان مثل نخبگان بی تفاوت وتیفوس دلار وبی شهر داری که بیشتر حاصل تخلیه ی روحی ایشان است.

  7. خیلی اهل وبلاگ خوانی و وبلاگ نوشتن نیستم چندی است که انتخابات را از سایت میرملاس دنبال میکنم که به برخی دل نوشته ها برخورد میکنم ومیخوانم ازجمله مطلب خانم شهبازی است که ایشان عقل مدرن را نشانه رفته است این درست است که عقل مدرن به قول کانت حدو مرز هایی دارد که انرامحدود می کند ومعایب بزرگ دارد وماکس وبر به درستی از عقلانیت ابزاری قفس اهنین یاد میکند حال سوال اینجاست ما به جای تجربه چه چیزی جایگزین کنیم به نظر اینجانب سوال برمیگردد به مسائل آنتولوژی ومعرفت شناسی هر منظومه فکری وآ بشخور فکری .خود پست مدرنیسم اگرچه فرزند ناخلف مدرنیته استکه اما از بطن مدرنیته است البته مسائل مخربی چون محیط زیستی وهسته ای والیناسیون و… را به دنبال دارد این تله طاقت سوز واین سیاه چال سنت ومدرنیته که گرفتار ان امده ایم مارا از خواب هزار ساله بیدار کرد واین برمی گردد به پرسش عباس میرزایی از سفیر خارجه شاید روس که راز عقب ماندگی ما ایرانیان چیست ؟این پرسش بسیاری ازمنورالفکرین وحال روشنفکران موجود است … را به خود مشغول کرده است که به فرا خور حال خود به ان پاسخ قابل درخور داده اند ونا گفته نماند درد ما نداشتن تکنولوزی نیست درد ما درساختارها ونهاد های سنتی جامعه است که هیچ گونه تغییری را نمی پذیرد من درپایان خانم خسروی را تحسین می کنم که درد ایشان گوهر انسانیت است که زیر چرخ کج مدار جهان پرشتاب بی معنی وپر هیاهو از زبان یک دیوانه بسوی نابود ی میرود و توصیه می کنم که ایشان کتاب ما ومدرنیت داریش اشوری را بخوانند نه از باب یاد گرفتن بلکه ازباب سالها تجربه این درد عافیت سوز . خاک پای رهروان راستین این مرز وبوم

    • دوست عزیز جناب آقای امیری
      از نوشته تان پیداست انسان فرهیخته و اهل مطالعه ای هستید .نظرتان احترام مرا برانگیخت ولی با کسب اجازه از محضر حضرتعالی باید خدمتتان عرض کنم کمی کم دقت به نظر می رسید.چند دلیل ساده از متن شما :
      ۱-در سطردوم به جای خانم خسروی نوشته اید: خانم شهبازی
      ۲-به جای قفس اهنین عقلانیت ابزاری مرقوم فرموده اید:عقلانیت ابزاری قفس آهنین(ماکس وبر)
      ۳- تصور می کنم مطلب فوق را هم با همین شتابزدگی خوانده اید و گرنه خانم خسروی جزم اندیشی را نشانه رفته است نه عقل مدرن را. و تاکید می کند که عقل مدرن از جزم اندیشی بدور است.لااقل آنچه من از مطلب ایشان برداشت کردم این است و اتفاقا دیدگاه شمارا با دیدگاه خانم خسروی کاملا همسو می بینم. امیدوارم و انتظارم این است که از گفته من نرنجیده باشید. موفق باشید.

  8. مثال استامینوفن شاهکار بود… آفرین براین همه منطق ،صبوری و متانت. امیدوارم دیگران هم از شما یاد بگیرن.اگر حرفی برای گفتن دارن ،بسم الله و اگه نه بیخود خودشون رو پشت یه سری واژه زیبا و عاریتی پنهان نکنن و به شعور مخاطبین هم توهین نکنن.

  9. سلام بر کوهدشتی مقیم کوهدشت(همشهری) نظر شما کاملا درست ومتین است واتفاقا خیلی هم خوشحال شدم اخر شب نوشتم والبته کمی کسالت داشتم.ازشما ودیگر خوانندگان پوزش می طلبم.شعری از خودم (البته شعر نمی توان گفت) به شما وخانم خسروی تقدیم میکنم. ( گذر قابیل بازبرگرده ی آدمیت که هدیه میکند گندم گندیده ای به آدمیت که نشان ازبدبختی “دوزخیان روی زمین” دارد که نشان از بادبرفی بربنا گوش آن کودک زخم خورده ی زمان دارد باد. بادمرگ انسانیت باد بادحیله ونیرنگ که گاه پرپرمیکندومی درد آن کودک ناز. زور که گاه همداستان است با.زر که همداستانند زر و زور و تزویر)

    • با سلام برآقای امیری محترم و امید که رفع کسالت شده باشد. منش شما باز هم بنده را تحت تاثیر قرار داد.
      و احترامم نسبت به شما دو چندان شد. از شعر بسیار زیبایتان لذت بردم. موفق باشید و تندرست

  10. من ودوستانم در خوابگاه دانشگاه (در تهران) مطلب بسیار خوب خانم خسروی را خواندیم و برای اینکه در ورطه پیشداوری در نغلطیم ،مطلب آقای سلاحورزی را هم خواندیم. باور کنید از مطلب این آقا هیچ دستگیرمان نشدو نفهمیدیم به کجا چنین شتابان؟؟!! وپاسخ خانم خسروی به ایشان بقدری منطقی،مستدل و علمی است که ما را از هرگونه اظهار نظر در مورد مطلب نه زد نه… بی نیاز می کند. ؟آفتاب آمد دلیل آفتاب

    • ما آن کوهدشتی مقیم تهرانی که برای آقای جلال امیری پیام فرستاده نیستیم.و از این به بعد به اسم دانشجو (چون ۳ دانشجو هستیم) نظر می دهیم ولی از همین جا اعلام می کنیم مخلص آقای بسیار محترم جلال امیری و خانم یا آقای کوهدشتی مقیم تهران هم هستیم که بسیار با مرامند . ما که از ایشان درس گرفتیم.یاحق

  11. از مقاله پربارتان خیلی استفاده کردیم.مانا باشید و برقرار

  12. ( گذر قابیل* بازبرگرده ی آدمیت* که هدیه میکند گندم گندیده ای به آدمیت* که نشان ازبدبختی “دوزخیان روی زمین” دارد *که نشان از بادبرفی بربنا گوش آن کودک زخم خورده ی زمان دارد* باد. بادمرگ انسانیت* باد بادحیله ونیرنگ* که گاه پرپرمیکندومی درد آن کودک ناز. زور* که گاه همداستان است با.زر*که همداستانند زر و زور و تزویر)

  13. خانم خسروی کوهدشت به شما افتخار می کند. شما راه خودتان را بروید و به این جوسازی ها اهمیت ندهید.
    قدرت تشخیص مردم خیلی بالاتر از آن چیزی است که بعضی ها می پندارند. قضاوت را به آینده بسپارید.

  14. ممنون بسیار عالی بود واما نمیدانم چرا بعضی از دست اندر کاران مرکز استان نشین چشم دیدن دیگران را ندارند امیدوارم حناب سلاحورزی به مور گیر ندهد.

  15. هر کسی از تفکر و عقل و اندیشه حرف بزند اشکال نداره ولی لطفا کوهدشتی های عزیز وارد این مقوله ها نشوید بروید و بچسبید به انتخابات و بدو بدو کردن دنبال امامی و قبادی

  16. متاسفانه بعضی ها فکر می کنند مدرن شدن یعنی اینکه هویت خودمون رو فراموش کنیم. چه طرز فکر ساده لوحانه ای!
    از شما خانم خسروی متشکرم که روشنگری می کنید.

    • خانم لیلا، دقیقا یکی از مهمترین بحرانهایی که مدرنیته ایجاد کرد همین نکته بود؛ بسیاری برای پیوستن به مدرنیسم همه چیز را رها کردند و حال روز دنیا چنان است که می بینی..

  17. ای کاش می توانستند
    از آفتاب یاد بگیرند
    که بی دریغ باشند
    در دردها وشادی هشان
    حتا
    با نان خشک شان.-
    وکاردهای شان را
    جز از برای قسمت کردن
    بیرون نیاورند

    درود بر خانم خسروی

  18. کوتاه میگویم,تنها راه برای رهایی از نکبت تحجر و فرار از دام مدرنیته,پست مدرنیسم است و بس{با تشکر از استاد عزیزم خانم خسروی و دوست عزیزم darsk sky}

    • سلام بر جناب آقای بدون آینده!
      راهکار خوبی داده اید ولی پیشنهاد می کنم در صورت امکان، راه های این راهکار را باز و هموار کرده و در مقاله ای جامعه تشریح کنید که چگونه می توان از نکبت تحجر و دام مدرنیته رها شد؟ شخصاً به این موضوع علاقمند هستم و احتمالا بسیاری از دوستان منتظر چنین مقاله ای باشند..

  19. مطلب خوبی بود …

  20. خانم خسروی .مقاله های شما زیبایی قلم و سواد و آگاهی را توامان دارد. من هم مثل بقیه دوستان به وجود شما افتخار می کنم.
    امیدوارم آقای آزادبخت این بار دیدگاه مرا پاک نکند؟؟!!

  21. خانم خسروی من به نوبه ی خودم به شما افتخار میکنم و به خاطر قلم زیباتون و درک و سواد بالاتون بهتون تبریک میگم و کاملا با شما موافقم ما پیش از آنکه فرهنگ استفاده از تکنولوژی روز را بدانیم آنرا بکار میگیریم و همین سبب شده است که به جای استفاده از تکنولوژی روز به عنوان ابزاری برای رسیدن به پیشرفت،اغلب از آن استفاده ی ناصحیح نموده و گاه به بدترین شکل ممکن از آن استفاده میکنیم و این به خاطر درک ناصحیح از مدرنیته است.در ضمن عذر خواهی میکنم که نمی تونم مثل شما زیبا بنویسم.

    • خانم لیلا رشیدیان سلام
      امثال خانم خسروی در این شهر بسیار است اما متاسفانه در کتابخانه ی انزوای خود مچاله شده و تمایلی برای حضور در متن گفتگوها ندارند. باید به خانم خسروی و دیگر نویسندگان فعال این شهر افتخار کرد نه فقط به دلیل قلم زیبا و سواد بالا، بلکه به خاطر حضور و فعالیتشان. از آن دسته از نویسندگان و اندیشمندان شهرمان که در پنهان خود می نویسند خواهش دارم شراب قلم هایشان را به دفتر تشنگیِ مردم بفرستند و زلال اندیشه هایشان را در رودخانه های غمگین شهر جاری کنند.. اگرچه همینطور هم به آنها افتخار می کنیم. همگی سربلند باشید

  22. سلام از اقای ازادبخت بخاطر مصلحت بینی یا هشیاری که برای نفس کشیدن به دوستان میدهند متشکرم اماحداقل اسم دوتا از متفکرین را که در کنج کتابخانه ها پوسیده اند بهتر بود که حذف نمی کردند.درپایان از لطف سه دانشجو (سه یار دبستانی)با کسب اجازه بسیار متشکرم.

  23. بابا شهناز خدا خیرت به گپ ا طلا ایژ به _گرون بیه کس شو نمکه _یا کس ژن نمازه_بینم چه مکین_هوژتو خیرتت

    • سلام بر شما . صدای اعتراض شما از صدای من بسیار رساتر است. ..
      من که خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم.

  24. اه منتظزیم

  25. باعرض سلام و ارادت خدمت همه ی دوستان عزیز
    راستش را بخواهید بنده به ندرت در این صفحه به درج نظر می پردازم .چون معتقدم این صفحه متعلق به خوانندگان است ولی فضای دوستانه و سالمی که در این جا حاکم است به قدری مرا تحت تاثیر قرار داد که حیفم آمد مراتب ارادت واحترامم را به دوستان ابلاغ نکنم.
    قبلا هم در کامنتی برای خوانندگان عزیز و همراه سایتی دیگر(سیمره )نوشتم از نظرات شما بسیار می آموزم و از داشتن چنین مخاطبان آگاه وفهیمی برخود می بالم.امیدوارم بتوانم درحد بضاعت اندکم دینم را به مردم خوبم ادا کنم. یاری کنید مرا…سپاس فراوان

    • باسلام

      خدمت خانم خسروی از اون بالا آمدیدپایین نشانه ی فضل و فروتنی است هدف از نقد همان به تفاهم رسیدن است به طوریکه انسانها با پوست و خون وگوشت که در زیر چکش وسندان زندگی روزمره لواش میشوند دمی بیاسایند وتا جایی که میتوانیم از رنج آنها بکاهیم.

      • سلام بر آقای امیری محترم
        با سپاس از لطف شما. اتفاقا بالا همین جاست.جایی که مخاطبین فهیمی مثل شما نشسته اند.بارها گفته ام روزنامه نگار بدون مخاطب یعنی هیچ.
        باز هم سپاس به خاطر سروده ی زیبایتان.

  26. خانم خسروی خیلی دمتو.ن گرم که بعد از سالها بخودمون و اومدیم و داریم میبینیم توی شهر ما کسائی هستند که خیلی حالیشونه و باید به اونا افتخار کرد من که به شما ایمان آوردم دمتون گرم

  27. خانم خسروی خیلی خوشحالم که کسی پیدا شد حرف دله منو زد اعتقاد دارم مشکل بشریت امروز همین مدرنیته بودنه بدین معنا که بشریت امروز اهل فکر هست ولی اهل ذکر نیست بسیار عالی بود موفق باشید

  28. سلام و عرض ادب خدمت دوست گرامی
    مثل همیشه قلم زیبا تون منو شگفت زده کرده.شما باید استاد دانشگاه باشین.

    جهان دقیقا از زمانی که به سمت مدرن شدن پیش رفت مشکلات بیشتری برای بشریت به وجود آورد. شاید خیلی ها با این جمله موافق نباشن. اما دنیای مدرن امروز چه چیزی برای بشریت به ارمغان آورده؟درسته که پیشرفت های تکنولوژیک به بشر امروز کمک کرده، اما این کمک ها به چه قیمتی؟به قیمت بیماری های روانی و افسردگی هایی که به وجود اومده؟ به قیمت کشتارهایی که با پیشرفت تکنولوژیک راحت تر شده؟بشر گذشته مهم ترین دغدغه اش پیدا کردن غذا و جان سالم به در بردن از زیر بیماری های جمسی بود. اما بشر امروز چه دغدغه هایی داره؟بچه های ما چه هویتی پیدا کردن؟؟
    بعد از رنسانس هر مکتبی که ظهور پیدا کرد، فقط حرف های برای گفتن داشت نه راه حلهایی برای مشکلات!!
    حرف هایی هست برای نگفتن و ارزش عمیق هر کس به اندازه حرف هایی است که برای نگفتن دارد.شاید بهتر بود مکاتب به جای حرف زدن را حلی هم پیش پای بشریت می گذاشتند.

    • سلام برخانم زهرا رستگار باعرض پوزش هرمطلبی که ازهر نویسنده ای گفته میشود نام نویسنده را ذکرکنید چون همه ی ماباید امانت دار باشیم.(سرمایه های یک دل حرفهای یست که برای نگفتن دارد از دکتر علی شریعتی میباشد.) باتشکر

    • با سلام خدمت خانم ها خسروی و رستگار. لازم بود عنوان کنم که اگرچه خانم خسروی تحلیلی خوب، با نظرگاهی متفاوط(!) بر موضوع داشته اند اما ظاهراً یک اصل مهم فراموش شده که می بایست در نظر گرفته می شد. خانم خسروی مطلب را در حالی نوشته اند که به یکی از مهمترین عناصر و مولفه های این موضوع بی اعتنا بوده اند؛ همانطور که خود نیز گفته اند “جهانی فکر کن ولی بومی عمل کن” این مقاله بدون در نظر گرفتن شرایط حقیقی و واقعی ایران ( جغرافیا و تاریخی که ما در آن زندگی می کنیم) نگاشته شده است. در واقع خانم خسروی مطلب را با همان افکار جهانی نوشته اند و این فقط جنبه ی جهانی مسئله را روشن می سازد. اما نگاه چندانی به بحران های مدرنیسم در مملکت ما (با تاکید بر زادگاه ما) در متن وجود ندارد. می خواهم بگویم این مقاله ناقص است و می بایست قسمتی دیگر به آن اضافه میشد که به مدرنیسم در زندگی خودمان -کامل و جامع- می پرداخت. البته من در جایگاهی نیستم که برای کسی حد و حدود نوشتن تعیین کنم اما مسئله، خودِ مسئله است؛ ضرورت متن ایجاب می کند که قسمتی دیگر به متن اضافه می شد. شاید نگارنده خواسته باشد تحلیلش را صرفاً از وجه جهانی اش پرداخت کند، اما زمانی که خانم رستگار و برخی از دوستان به نکاتی اشاره می کنند که بیشتر وطنی است، بیانگر این مدعای بنده است.(فقدان بومیت در متن)
      با این حال از خانم خسروی به خاطر چنین تحلیل خوبی تشکر می کنم و همچنین از دیگر دوستانی که با تفکرات آگاهانه شان مسئله را بیشتر واکاوی کرده اند سپاسگذارم، و بسیار افتخار می کنم که در شهر من چنین افراد باسواد و آگاهی وجود دارند. افرادی که هر لحظه می توان از اندیشه شان، اندیشه ها آموخت.. همگی سربلند باشید

  29. با سلام :(چرا توهین):بعضی افراد وبلاگ نویس یا یا نظر دهندگان که هیچ گونه خط ومشی از هیچ نمایندای نمیگیرن برای نشان دادن تربیت شخصی کمبود ها وعقده های درونی خود زبان به توهین بد بی راه باز میکن وفکر می کنن مردم با مشاهد این بی ادبیها مثل خودشون میشن از خدا میخوام همه مردم با فرهنگ کوهدشت مثل همیشه با برادری مهربانی ادب ایرانی با هم باشن .با تشکر

  30. یکی از عیب های اساسی ما این است که اهل افراط و تفریط هستیم. چقر خوب است که یاد بگیریم و تمرین کنیم که اعتدال را در همه امور رعایت کنیم و به قول خانم خسروی از افسون زدگی کور برحذر باشیم. هر پدیده ای دارای نکات مثبت و منفی خاص خود است و با باید ضمن اذعان به جنبه های مثبت یک پدیده و استفاده از آن ، جنبه های منفی آن را هم به نقد بکشیم . برخورد تقدس گونه ،آفت روشنفکری است.سپاس از خانم خسروی به خاطر مطلب وزین و پر مغزش.

  31. خانم خسروی منتظر مطالب پر بار شما هستیم.

  32. خانم خسروی گفته اند ستون نظرات “فضایی صمیمی” و این چیزها دارد و همه خوب نظر می دهند و همه چیز خوش و خرم است! می خواهم بدانم اگر این مطلب را میرسلیم خدایگان یا حشمت آزادبخت و یا یکی دیگر از نویسندگان شهرمان می نوشت آیا انقدر فضا صمیمی بود؟! خانم خسروی بهتر است سری به ستون نظرات مقاله های آقایانِ خدایگان و آقای آزادبخت بزنید تا ببینید فضای نظرات چقدر آکنده از توأم و سرشار از پربار و پر از لبریز است!!!

    • خانم یا آقای مخاطب محترم
      متاسفانه اغلب هستند افرادی که خواسته یا ناخواسته فضا را به سمتی می برند که نباید ببرند.
      با سپاس از شما ،امیدوارم برسد:

      روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد

      و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت

      روزی که کمترین سرود بوسه است

      و هر انسان برای هر انسان برادری ست

      روزی که دیگر درهای خانه شان را نمی بندند

      قفل افسانه یی ست

      و قلب برای زندگی بس است

      روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است

      تا تو بخاطر اخرین حرف به دنبال سخن نگردی

      روزی که آهنگ هر حرف زندگی ست

      تا من بخاطر آخرین شعر رنج جستجوی قافیه نبرم

      روزی که هر لب ترانه ای است

      تا کمترین سرود بوسه باشد

      روزی که تو بیایی

      برای همیشه بیایی

      و مهربانی با زیبایی یکسان شود

      روزی که ما دوباره برای کبوترهایمان دانه بریزیم

      و من ان روز را انتظار می کشم

      حتی روزی که دیگر نباشم

  33. “انسان جهان سوم چاره ای ندارد جز این که جهانی بیندیشیدو بومی عمل کند.”
    با این ایده کاملا موافقم. چون از طرفی از جهانی شدن گریزی نیست و از طرف دیگر ارزشها ،باورهاو…به طور خلاصه فرهگ خود را نمی توانیم نادیده بگیریم. دید همه جانبه نگر خانم خسروی قابل تحسین است.

  34. مدیر محترم سایت میر ملاس نیوزخسته نباشید.
    من حدود ۲ هفته پیش برای مطلب فوق کامنت گذاشتم که متاسفانه از درج آن خبری نیست؟!

  35. با سلام خدمت خانم خسروی و دیگر دوستان. لازم بود عنوان کنم که اگرچه خانم خسروی تحلیلی خوب، با نظرگاهی متفاوط(!) بر موضوع داشته اند اما ظاهراً یک اصل مهم فراموش شده که می بایست در نظر گرفته می شد. خانم خسروی مطلب را در حالی نوشته اند که به یکی از مهمترین عناصر و مولفه های این موضوع بی اعتنا بوده اند؛ همانطور که خود نیز گفته اند “جهانی فکر کن ولی بومی عمل کن” این مقاله بدون در نظر گرفتن شرایط حقیقی و واقعی ایران ( جغرافیا و تاریخی که ما در آن زندگی می کنیم) نگاشته شده است. در واقع خانم خسروی مطلب را با همان افکار جهانی نوشته اند و این فقط جنبه ی جهانی مسئله را روشن می سازد. اما نگاه چندانی به بحران های مدرنیسم در مملکت ما (با تاکید بر زادگاه ما) در متن وجود ندارد. می خواهم بگویم این مقاله ناقص است و می بایست قسمتی دیگر به آن اضافه میشد که به مدرنیسم در زندگی خودمان -کامل و جامع- می پرداخت. البته من در جایگاهی نیستم که برای کسی حد و حدود نوشتن تعیین کنم اما مسئله، خودِ مسئله است؛ ضرورت متن ایجاب می کند که قسمتی دیگر به متن اضافه می شد. شاید نگارنده خواسته باشد تحلیلش را صرفاً از وجه جهانی اش پرداخت کند، اما زمانی که برخی از دوستان به نکاتی اشاره می کنند که بیشتر وطنی است، بیانگر این مدعای بنده است.(فقدان بومیت در متن)
    با این حال از خانم خسروی به خاطر چنین تحلیل خوبی تشکر می کنم و همچنین از دیگر دوستانی که با تفکرات آگاهانه شان مسئله را بیشتر واکاوی کرده اند سپاسگذارم، و بسیار افتخار می کنم که در شهر من چنین افراد باسواد و آگاهی وجود دارند. افرادی که هر لحظه می توان از اندیشه شان، اندیشه ها آموخت.. همگی سربلند باشید

    • با سلام خدمت جناب آقای خدایگان
      بسیار ممنون که مطلب را با دقت خوانده اید. من هم به داشتن چنین مخاطبین آگاه و فرهیخته ای افتخار می کنم.در مورد مطلب فوق حق با شماست . این مطلب به هیچ وجه تحلیل جامعی از مدرنیسم در مملکت ما (به قول شما)ارائه نمی دهد. بلکه فقط نقدی بر مطلب “نه زد ،نه بندو نه وند” آقای سلاحورزی است و نه بیشتر.
      باز هم سپاس ، نقد های شما دوستان عزیز هدایتگر ماست.

  36. سلام بر جلال امیری شعرت خیلی قشنگ ولی خدا کنه دست به سرقت ادبی نزده باشی. چون فکر می کنم اینو یه جایی دیگه خوندم .دارم دنبال شعر میگردم تو مجلات آرشیوی خودم . ببخشید جلال جون

    • با سلام خدمت روناک عزیز

      بنده ی حقیر این شعربسیارسطح پایین را درسن نوزده سالگی یعنی ۱۳سال پیش در دوران دانشجویی به یکی از دوستانم که عاشق چگوارا بوددردفتر خاطرات که هست سرودم من کنجکاوی و دانش پژوهی شما راتحسین می کنم .اگر روزی در آرشیو پیدا کردید این حقیر را خبر کنید. من دست شما راخواهم بوسید وزمین ادب راخواهم بوسید وشعر جغد شوم را به شما تقدیم خواهم کرد ولی من اگه به جای شما بودم اول پیدا میکردم بعد تذکر میدادم. باتشکر روناک عزیز

    • سلام روناک عزیز

      این که گفتی شعر زیباست نظر لطف شماست واین که فرمودید سرقت ادبی است نشان از روحیه ی دانش پزوهی شماست .من این شعر را ۱۳سال پیش درسن ۱۹سالگی دردوران دانشجویی به یکی ازدوستانم سرودم وتقدیم کردم. اگر روزی درآرشیوتان پیدا کردید برای هرگونه تنبیه آماده ام . دوست عزیز منصفانه این بود اول پیدا میکردی بعد تذکر میدادی .باتشکر روناک عزیز

  37. از این که همشهری هایم را در کوره راه مدرنیته ی به قول مارشال برمن<> ی جهان سومی نظر افکن میبینم شاد میشوم از طرف دیگه وقتی میبینم اصل وجود و وجوب هویت مان مغفول میماند و اقلن طرح هم اگر میشود با کم سویی است و <>(روشن فکر ها)ی لکستانی به اقلیم وجودشان <> نمی وزد ولی از سونامی حرف میزنند دلم میگیرد همین کردها با چند دهه تلاش توانستند هویت کردی را شکوفا کندد چون انرژی و وقت شون رو رو <> صرف کردن و تونستن زبان، موسیقی، سرزمین و درکل فرهنگ کردی رو شکوفا کنن واین برای لکستان هم که حتا غنای بکر بیشتری در بطن خودش نهان کرده میسر تر است(ادبیات غنی یارسان، عرفان ملا پریشان، طبیعت گرایی ترکه میر، مذاهب وآیین های اهل حق و تشیع علی اللهی موسیقی دلکش موی کش و تنیوره و غنای واژه گان در زبان لکی که استعداد زبان علم شدن را به آن میدهد…)به نظر ام وختشه که ما هم بار مون رو ببندیم و راه بیافتیم تو این مسیر <>(پر سنگلاخ)!

  38. نمیدونم چرا محتوای گیومه ها را نشون ندادولی به ترتیب مینویسمشون
    مدرنیته ی(کج و کوله)
    (سیفا گیس) که در مقابل روشن فکر ساخته ام
    (کله باد)نمی وزد
    (کردواری)صرف کردن
    (کؤچک کو)=پرسنگلاخ

  39. سلام

    با تشکر از خانم خسروی.

    شما که اهل قلم هستید و برای جامعه دلسوزی به این ملت بگو زبان لکی رو نابود نکنید

  40. اینم اضافه کنم که خوبی و بدی و حتی حق و ناحق چیزای نسبی هستن

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.