- پایگاه خبری، تحلیلی میرملاس - https://www.mirmalas.com -

افسون زدگی مدرن

افسون زدگی مدرن                          

 شهناز خسروی :                

درشمار ۲۰۲ هفته نامه سیمره ،یادداشتی تحت عنوان “نه زد نه بند نه وند”با قلم آقای بهرام سلاحورزی به چاپ رسید.نگارنده با به کار گرفتن ماهرانه سبک نرم خبرو با استفاده از اشعار جادویی شاملو،به ستایش “پیشرفت های علمی بشر امروز” می نشیند و با برشمردن برخی مصادیق بارز آن ،برغنای مطلب می افزاید.

اما پیش از این که به ذکر مصادیق و بدیهیات بپردازد،در بند یک و در لید مطلب،تعلق خاطر و

شیفتگی بی قید وشرط او به” پیشرفت های علمی بشر امروز” آشکارمی شود.شیفتگی ای از آن دست که کوچکترین انتقاد ازمظاهر جامعه ی مدرن و تکنولوژی را برنمی تابد.

کانت  فیلسوف روشنگری و  به تعبیر اندیشمندان معاصر،فیلسوف همه  ی فیلسوفان ،روزی  در کتاب “بیداری از خواب دگماتیزم”بنیان  های دگماتیزم یا جزم  اندیشی راکه رنگ و شکل مترقیانه وعقل گرایانه داشت،از پس الفاظ مطنطن و ظاهرفریبنده برملا ساخت .

از  ویژگی های” انسان پس از رنسانس” ،ابتلا به فردگرایی،عقل خود بنیاد و عقل منتقد ، جزم گریز وغیررمانتیک است. انسان مدرن می داند مدرنیته را عقل ساخته است نه احساسات خردگریز. او از جزم اندیشی قرون وسطایی و بت ساختن از آن چه خود ساخته و پرداخته ،به دوراست .

مدرنیته محصول عوامل گوناگون  در چندین سده در قاره ی اروپاست  که ابتدا به ایالات متحده و پس از آن به صورت نیم بند به دیگر نقاط جهان صادر شد. دستاوردهای مدرنیزم و پیامدهای مثبت ومنفی آن از دید تیز اندیشمندانی که امروزه در مرکز جهان مدرن و محل زیست انسان مدرن ،به تفکر و اندیشه ی عمیق مشغولند،پوشیده نمانده و به طور مداوم آن را به نقد و چالش جدی می کشانند.

یورگن هابرماس تنها بازمانده مکتب فرانکفورت در کتاب” مدرنیته، پروژه ای ناتمام “، بیان می کند که ما اروپایی ها و آمریکایی ها در نیمه راه مدرنیته قرار داریم .او در این کتاب به مفهوم عقلانیت ابزاری و سلطه ی آن در جامعه مدرن می پردازد و معتقد است اگرچه مدرنیته ،دستاوردهای انکارناپذیری برای تمدن و زندگی انسانی به ارمغان آورده است اما مفاهیمی چون از خود بیگانگی، بحران هویت،سلطه در انواع گوناگون آن از جمله سلطه فرهنگی و رسانه ای ،بحران تصمیم گیری،شکل گیری امپراتوری های نوین مجازی و نمادین و…کماکان ذهن و قلب و روان انسان مدرن را می آزارد.به اعتقاد او همه ی این مقولات نیازمند بازاندیشی  و تفکری عمیق است و نباید در سطح و ابزارانگاری عقل توقف کرد. بلکه باید عقلانیت را فرهنگی،انسا نی و گفتگویی ساخت.

متفکران دیگر از ابعاد دیگری  ،نقاط ضعف این  جهان پیشرفته ی  فریبنده را به چالش کشیده اند:

ادوارد  سعید با طرح امپریالیسم فرهنگی،میشل  فوکو با ارائه ی مفهوم  سلطه گفتمانی،اریش فروم با طرح مقوله گریز از آزادی،ما رکس هورکهایمر و تئودور آدورنو با مفهوم صنعت فرهنگ و فرهنگ بسته بندی شده، هربرت مارکوزه با به تصویر کشیدن انسان تک ساحتی،لویی آلتوسر با مفهوم دستگاه سلطه ی معنایی و رسانه ای طبقات حاکم،آنتونیو گرامشی با پرداختن به دو مفهوم هژمونی و آپاراتوس فرهنگی، نوام چامسکی با طرح ایده پیوند بین سلطه ،رسانه و امپریالیسم، مانوئل کاستلز با مفهوم جامعه شبکه ای و…

  این ها تنها نمونه ای از اندیشمندان منتقد ،منصف و واقع بین جهان متمدنی هستند که یکی از دستاوردهای آن در گذشته ای نه چندان دور” دهکده ی جهانی” بوده است.

همه ی این مطالب  از زبان انسان پیشرفته  ی غربی ،آن هم متفکران  بنام آن دیار که در ناز و نعمت و پیشرفت به سر می برند! مطرح شده و به عنوان فصولی از کتاب ها و رشته های درسی علوم انسانی و اجتماعی در سراسر جهان تدریس می شود. وقتی آن ها در مورد خود چنین می گویند،ما چه بگوییم؟! ما که خود مدرن نشده ایم. مدرنمان ساخته اند.البته نه به معنای دقیق ،کامل و فنی این واژه.

  تا مدرن شدن  فاصله ی زیادی  داریم.ما تنها مظاهرسطحی تکنولوژیک جهان مدرن را مز مزه می کنیم و با ذهنیت و شالوده های ژرف و چند لایه ی معنایی و اعتقادی آن  بیگانه ایم.

افسوس که از دانش ارتباطات فقط اصطلاح “دهکده کوچک جهانی” به گوش ما رعایا رسیده است و تا کسی لب به سخن بگشاید دهکده ی کوچک مارشال مک لوهان را بر سرش آوار می کنیم. غافل از این که جهان مدرن سال هاست از این دهکده گذر کرده و نگارنده ی مطلب “نه زد نه بند نه وند “،

تازه  به این کشف رسیده  است که این مفهوم ” دم دستی ومن درآوردی” نیست.

مانوئل  کاستلز یکی از تحلیلگران  پیشتاز عصر اطلاعات  که به مک لوهان عصر حاضر معروف است و اتفاقا متاثر از مارشال مک لوهان است در پاسخ به پرسشی در مورد دهکده جهانی می گوید:

“دهکده  ی جهانی ،زمانی  که مک لوهان  آن را اعلام  کرد،موضوعی مهم  و جالب بود،ولی  در عین حال یک  پیش بینی کاملا  نادرست بود.دهکده  جهانی نیست،بلکه  شبکه ی جهانی  کلبه های شخصی  است که بسیار  متفاوت است.(همشهری آنلاین ۶شهریور۱۳۸۹)

بله مفهوم دهکده ی کوچک جهانی، مانند بسیاری مفاهیم دیگر”من درآوردی نیست” ولی آیا صرف من درآوردی نبودن مفاهیم،آن ها را در مقابل نقد بیمه می کند؟اگر چنین باشد ، تکلیف انسان مدرن  و                                                                    

طرفدارتخصص با واژه های “من در نیاوردی” چون فاشیسم، آنارشیسم ،لمپنیزم و… چیست؟

در  ابتدای بحث از شیفتگی بی حد و مرز نگارنده به “پیشرفت های علمی بشر امروز”،سخن به میان آمد.به این پاراگراف توجه کنید:

مدیرجلسه می گوید:هر یک از عزیزان تنها پنج دقیقه می توانند صحبت کنند. چند نفری انصافا کوتاه و مفیدو با عددو رقم حرف های خیلی حسابی می زنند،یکی دو نفری هم حرفشان چندان بد نیست.یک نفر اما …توفان خنده “…

  آمار بی کارها،بی سواد ها ،بی تخصص ها و… را تنها با عدد و رقم می توان نشان داد ولی وقتی صحبت از نوستالوژی ،از خودبیگانگی ،بحران هویت و…است چگونه می توان با توسل به شیوه های پوزیتیویستی* یااثبات گرایانه و به قول نگارنده “باعدد ورقم حرف های خیلی حسابی زد”؟!

تصور  کنید می خواهیم شعری را نقد کنیم.مثلا همین شعر شاملو را که نگارنده به آن اشارتی ابتر داشته است:

“هرگاوگندچاله دهانی

آتشفشان روشن خشمی شد

این گول بین که روشنی  آفتاب را از ما دلیل می طلبد

توفان خنده ها”

می  خواهیم در مورد این شعر” حرف های خیلی حسابی”بزنیم و لی مادامی که مسحور” پیشرفت های علمی” هستیم ، روشی جز پوزیتیویزم را نمی شناسیم و با هرمنوتیک بیگانه ایم،چگونه می توانیم بگوییم منظور شاعر از “گاوگندچاله دهان “چه کسانی است؟ مراد از روشنایی آفتاب چیست ؟یا توفان خنده ها از پس چه رخ می دهد؟!… مقولات متفاوت، ابزار متفاوت می طلبند. نمی توان برای همه نسخه ای واحد پیچید. لااقل یک فرد تخصص گرا دست به چنین کارغیر تخصصی نمی زند.

ای  کاش این شهروند شیفته ی تخصص گرایی  که معتقد است در جاهایی غیر از دیار ما ، فوق تخصص انگشت  شست و فوق تخصص انگشت اشاره وجود دارد!؟ لااقل برای اثبات حرف های” درست وحسابی” خودش ، به بحثی که در آن تخصصی ندارد، ورود نمی کرد تا یک دل نوشته را که با رویکردی ارتباطی به اثرات سوءاینترنت به عنوان یک معضل جهانی و نه به عنوان معضل یک “جمعیت دو میلیونی” می پردازد،ساده انگارانه به”خود،محله و قبیله” محدود ومتصل نمی کرد.

دکتر  یونس شکر خواه،استاد پیشگام روابط عمومی دیجیتال نگرانی خود را در مورد فرهنگ سایبر دریک جمع دانشگاهی این چنین  مطرح می کند:

“پرسش مهم از زبان چانگ تزو این است: آیا ما هستیم که به عنوان کاربر در فضای سایبر سیر می کنیم یا این فضای سایبر است که ما را به عنوان بخشی از برنامه های خود تعریف می کند؟”

(خردنامه همشهری-مردادوشهریور۱۳۸۷-شماره۲۸)

کدخدای  دهکده مجازی ایران  در ادامه می گوید: “بحث  این است که فرهنگ  سایبر در خانه ما ایستاده است.پناهگاه  مخفی فرهنگ سایبر  نیز اتاق ماست.پدر  و مادرهاهنوز نمی  دانند که مانیتور  کامپیوترو تلویزیون اتاق فرزندانشان باید رو به در باشد. بنا  بر این ما با چهره ها و شخصیت هایی برمی خوریم که چند  وجهی  اند .این  ها را نمی شنا سیم  زیرا در معرض تغییرات  بسیار سریع قرار داشته  اند.” (خردنامه همشهری-مردادوشهریور۱۳۸۷-شماره۲۸))

بحث اثرات سوء اینترنت  و حاکمیت فرهنگ  سایبر به قدری جدی  است، که  منجر به شکل  گیری رشته های مطالعاتی جدیدی در جوامع پیشرفته شده است.از جمله اعتیاد اینترنتی،آسیب شناسی اینترنتی،اینترنت و بحران هویت،اینترنت و جرائم سازمان یافته از هکرها گرفته تا استفاده ی سازمان های امنیتی از شبکه های اجتماعی و…

با  یک مثال ساده بهتر می توان مطلب را تبیین  کرد.استامینوفن دارویی  مفید و با اثرات  قوی ضد درد و ضد تب است.ولی آیا همین مرهم بسی دردها ،عوارضی چون اختلالات معدی،سنگ کلیه و حتا از کار افتادگی آن و… ندارد؟  آیا برشمردن مضرات استامینوفن  به معنای دشمنی با “پیشرفت های علمی ” است که هر کودک دبستانی به وجودآن هامعترف است و به خوبی می داند ا گر این دستاوردهای مثبت را از ما بگیرند،شاید قادر به ادامه ی زندگی نباشیم؟

اگر نویسنده مطلب نه زد نه بند و نه وند،تصور می کند خلاصی از “وند” او رااز برزخ سنت و مدرنیته یک باره به جهان مدرن پرتاب می کند ،بر او خرده نمی گیریم .او که فسون زده و با معیار مترو همان”اعداد و ارقام” حافظ و سعدی و مولوی و فردوسی را در یک ای بوک جا می دهد، چنان شتاب  زده است که حتا موعظه ی خود در نقش یک معلم اخلاق را فراموش می کند :

ما  به مفهوم چند  ساله کلام ،تا  مرد سخن نگفته  باشد… بی توجه  ایم و این بسیار زشت و ناپسند است“…

نگارنده ،علیرغم توصیه هایش در مورد احساس مسئولیت در رفتار و گفتار، منتقدین برخی جنبه های سوء تکنولوژی رابه داشتن رفتار “زشت وناپسند”و”عقب ماندگی در عرصه پیشرفت ” متهم می کند و با استفاده نا بجا از شعر زیبای شاملو که اتفاقا خطاب به  جزم اندیشانی سروده شده است که به آفتاب گونه ای فریفته اند،بی اعتنایی به گفتار خویش را به وضوح به نمایش می گذارد.

خوب است از افسون زدگی جهان مدرن به درآییم و با واقع بینی،بهره گیری از انصاف ،خرد واعتدال دستاوردهای مثبت این جهان را پاس بداریم و با رعایت آداب و ضوابط مصرف، مورد استفاده قرار دهیم. و جنبه ها وپیامدهای خواسته و ناخواسته مخرب و منفی آن را نیز بشناسیم و به بوته نقد بکشانیم. افسون زدگی شایسته ی انسان خود منتقدِ حقیقت یاب نیست .و در نهایت فراموش نکنیم انسان جهان سوم چاره ای ندارد جز این که جهانی بیندیشیدو بومی عمل کند.

من  این می گویم و دنباله دارد شب…

*تجربه گرایی و تکیه بر کشف و دانش.طبق این اصل،تجربه بر مفاهیم و نظریه هاتقدم دارد.فقط برای چیزهایی می توان وجود قائل شدکه به تجربه ی حسی ما در آیند و مفاهیم کلی و مثالی وجود واقعی ندارند.از نظر اثبات گرایان بین علم انسانی و طبیعی هیچ فرق اساسی وجود ندارد و می توان برای آن ها یک زبان یا دستگاه مفهومی مشترک به وجود آورد.