تاریخ : جمعه, ۱۰ فروردین , ۱۴۰۳
7

آپ تو دیت!

  • کد خبر : 17181
  • 25 دی 1391 - 10:07

    آپ تو دیت!/ ابوالفضل زرویی نصرآباد     پسرم، در معاونت، باید «آپ تو دیت» بود و «روز آمد»باید اول بدون سوخت و سوز باخبر باشی از وقایع روزبه رئیس ات نگر به این نیت  که به چی می دهد اهمیتهرچه را دارد او علاقه به آن بیشتر در همان زمینه بخواناز فلان «میس» […]

333
 
 

آپ تو دیت!/ ابوالفضل زرویی نصرآباد

 

 

پسرم، در معاونت، باید

«آپ تو دیت» بود و «روز آمد»
باید اول بدون سوخت و سوز

باخبر باشی از وقایع روز
به رئیس ات نگر به این نیت 

که به چی می دهد اهمیت
هرچه را دارد او علاقه به آن

بیشتر در همان زمینه بخوان
از فلان «میس» یا فلان «مستر» 

تا به ترکیب تیم منچستر
اندک اندک تو با همین تدبیر

می شوی مرجع جناب مدیر
با دو صد کبر و با دو نخوت و فیس 

می شوی دمخور جناب رئیس
می شوی صبح و عصر و وقت ناهار

هی مرتب به دفترش احضار
وقت صحبت، بکن به حد وفور

انگلیسی برای او بلغور
– حرف لاتین اگر که پیش نبرد 

عربی هم به درد خواهد خورد –

می کنند استفاده، اهل تمییز

اصطلاحات فلسفی، یک ریز
کلمات «قلنبه» در گفتار

دو سه تا محض احتیاط بیار
نکن اظهار فضل، جان پدر

که شود حضرت رئیس، پکر
فی المثل، هی بگو: «شما ماهید 

خودتان از قضیه آگاهید»
یا بگو: «واقفید اگرچه از آن،

محض یادآوری است، این سخنان»
یا که: «من از شما گرفتم یاد 

درس پس دادن است این، استاد!»
با همین حرف بی ستون و اساس

می کند غبغب رئیس آماس
که: «بسا تخم ها گذاشته ام  

که خودم هم خبر نداشته ام»
یا: «چه شاگرد خوب و دانایی 

چه سری، چه دمی، عجب پایی»
محض ترمیم اعتبار خودش 

می نشاند تو را کنار خودش
چه بسا با خودش، تو را سرتیر 

ببرد دفتر جناب وزیر
کند از هوش و دانش ات تعریف

بعد از آن، سور و سات توست ردیف!

 

 

لینک کوتاه : https://www.mirmalas.com/?p=17181

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 2در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۲
  1. یه شهری دارم سالار منه
    نامش حک شده بر جان و تنه
    این شهر بنده چقد قشنگه
    اما پاش یه جا داره میلنگه
    خیابون داره آسفالت نداره
    آسفالت قحطیه چاره ناچاره
    مسوول هم داره اما تو خوابن
    فکر تفریح و عشق کبابن
    بابا بیدار شین بارون میباره
    من که ناشکرم خرره میاره
    رئیس نمیخوایم بودجه بیارین
    یه کارگر خونه واسش بذارین
    همه بیکارن دارن میمیرن
    مرگ در آغوش دارن میگیرن
    اون شهر زیبا خیلی جالبه
    شغل گارگری شغل غالبه
    یه دانشکده ملی نداره
    کمپ اعتیاد تا بخوای داره
    اگه قسمت شه چند ماه دیگه
    میرملاس نیوز سر تیترش میگه
    واسه مدرک ترک اعتیاد
    یه کمپ ملی قراره بیاد
    آهای رئیس جون تا جوون داریم
    بیا یه شغلی واسش بذاریم
    باغ پرنده دیگه نداره
    گندم گرونه چاره ناچاره
    سد معشوره دیگه نداره
    آبش رو بردن چاره ناچاره
    ماشین سازی هم دیگه نداره
    طرحو فروختن چاره ناچاره
    میرملاس دیگه شکلی نداره
    صاحب نداره چاره ناچاره
    حتی شیرز هم تفریح نداره
    درختاش قحطن چاره ناچاره
    ……………………………………
    …………………………………….
    ……………………………….ناچاره

  2. دروووووووود و صدها درود بر جناب زرویی عزیز
    این روزها همش به یاد ایشون بودم و همه ی افتخارم اینه که امضای استاد پای تقدیر نامه م هست.
    زنده باشی و شاد…

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.