- پایگاه خبری، تحلیلی میرملاس - https://www.mirmalas.com -

شعر آزاد – کیومرث عیدی پور

images [1]

به وحشت زنی فکر می کنم که خیابان ها را جیغ می کشد

خودش را از گلو پرت می کند

توی چشمانی که پر از ویار گرگ است

و چه فرق می کند

روسری اش را باد بردارد

یا چنگی که گلویش را … ؟

از تیر برق موهایت آویزان می شوم

بچرخ و بچرخانم

مولوی در گلویم گیر کرده

کمی بیشتر جیغ بزن

زمستان از پشت لب هایت پیداست

تمام شیون های دنیا در ناخن های من است

و بوی حادثه ای در کوچه های چشم تو

این گیس ها فقط برای بریدن خوب است مادربزرگ !

گیس هایت را بالا بیاور

شبیه زنی که حامله است

زنی که نمی داند زن است

کیومرث عیدی پور