- پایگاه خبری، تحلیلی میرملاس - https://www.mirmalas.com -

بخشی از هویت ملی

qazanfarih

—————————

 هنگامه غضنفری  / میرملاس نیوز : 

 بخشی از هویت ملی 

 

بخشی از هویت ملی هر قومی در گرو شناسایی و حفظ سرمایه های فرهنگی آنهاست. سرمایه هایی که آفرینش و استواری شان منجر به جاودانگی فرهنگ و تاریخ یک سرزمین شده و نسل های پی در پی از همزادی با آنها احساس غرور و بالندگی می کنند. بی شک خلق چنین آثاری حاصل فکر، هنر، نبوغ و رنج معدود انسان هایی است که ارج نهادن به وجود والایشان مسئولیت خطیر حرمت و حفظ هویت ملت هاست. از این رو آنگاه که ثبت آثار فرهنگی در حافظه جهانی نضج گرفت، شناسایی و پاسداشت شخصیت های موثر در فرهنگ،ادب و هنر نیز به عنوان بخشی از سرمایه فرهنگی و حتی گاهی در مفهوم میراث مشترک بشریت، مورد پذیرش یونسکو که نهاد بین المللی فعال در حوزه فرهنگ محلی و جهانی است، واقع گردید.وقتی حدود ۸ سال قبل برای اولین بار به سبب حضور میهمان گرانقدری توفیق بازدید از موزه مردم شناسی قلعه فلک الافلاک برایم فراهم شد شگفت زده تر از میهمانانم بر چهره آشنای پیکره های موجود در موزه خیره شده بودم. چه احساس قرابتی می کردم با خطوط سیمای بانوی نشسته بر کنار “ساج” و چقدر آشنا می نمود قامت مرد کشاورزی که صبور و پر امید با گاوآهن زمین را شخم می زد… شور و شعف پر شده در فضای “سور”  و چرخش دستمال در آسمان بی سقف کنار “داوار” توام با غم عزاداران و نوای “چمری” من را مسحور خویش ساخته بود.با صحنه هایی مشابه در بازدید از موزه مردم شناسی پاوه و در دیدار قلعه والی در ایلام مواجه شدم. آنچه بیشتر جلوه می نمود و بر مهارت خردمندانه خالق صحه می گذاشت، تفاوت بنیادی پیکره های زنان و مردان در این موزه ها علیرغم شباهت ظاهری شان بود. این تفاوت نه صرفا در شکل پوشش لری یا کردی بل در هویت پنهان قومی بود که توسط یک هنرمند زبردست، آگاهانه طراحی و اجرا شده بود؛ هنرمندی که با همه ی نزدیکی و قرابتش برایم غریب می نمود.اکنون نیک می دانم که همه این پیکره ها حاصل فکر و حرکت دست هنرمندانه مردی است بزرگ از زادگاهم و این گوهر گرانقدر استاد محمد حسین آزادبخت می باشد که البته در این راه رنج بسیار کشیده و درد بی مهری بر سینه اش گران می نماید آنجا که به زبان خویش می گوید:”…رنج های من و فرهاد در بیستون چون هم است… هزاران سال است که بر زخم های خراشیده سینه ستبر صخره های بیستون باد   می وزد، برف و بوران هنوز خراش های آن زخم ها را التیام نبخشیده اند و…”برنامه ای که به همت عزیزان نام آشنا برای تجلیل از مقام شامخ ایشان ترتیب داده شده فرصتی برای من ایجاد کرد تا در مجال اعطا شده برای تهیه این نوشتار، با وجود عدم ملاقات استاد، شناخت اندکی از او کسب نمایم. اینک به پاس خدمات ماندگارش به فرهنگ و هنر این دیار و در التیام رنج های او، دست توانای استاد را به گرمی می فشاریم و وجود گرامی او را ارج می نهیم و باور داریم که قدرشناسی این سرمایه های فرهنگی، بخشی از رسالت انسانی ما نسبت به سرزمین و هویت قومی ماست. 

—————————