تاریخ : پنج شنبه, ۳۰ فروردین , ۱۴۰۳
8

مادری هستی و از زایش خود بیزاری!!

  • کد خبر : 2070
  • 08 اسفند 1390 - 10:04

  زادمیعاد خزان شهرِ سراسر خواری شهرِ این آمد و آن رفت و دریغ از کاری شهرِ در نقشه نبینند نشانی از تو جز همان نعش ورم کرده ی از بیکاری درد تو درد بزرگی است خدا می داند مادری هستی و از زایش خود بیزاری! من همان لحظه که نام تو به گوشم برخورد […]

 

زادمیعاد خزان شهرِ سراسر خواری
شهرِ این آمد و آن رفت و دریغ از کاری
شهرِ در نقشه نبینند نشانی از تو
جز همان نعش ورم کرده ی از بیکاری
درد تو درد بزرگی است خدا می داند
مادری هستی و از زایش خود بیزاری!
من همان لحظه که نام تو به گوشم برخورد
از دلم خنده فراری شد و آمد زاری
کودکی بودی از آغاز تولد خاموش
دایه ات گفت : عجب طفلک بی آزاری!
کاش می گفت بزرگی که بزرگی این نیست :
برنخیزی و بگویی که خدایی داری.

 

مهدی دوست محمدی

لینک کوتاه : https://www.mirmalas.com/?p=2070

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 16در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۱۶
  1. تکرار خوندنش منو یاد قند مکرر میندازه. و قندی تلخ که گلو رو با خراشی خونی خط خطی و خلاصه می کنه .
    دست مریزاد مهدی عزیز

  2. شهر این آمد وآن رفت دریغ از کاری
    دریغ و دریغ و دریغ

  3. سلام برادر دوست محمدی
    انصافا بسیار شیوا کوهدشت زخم خورده را توصیف نمودی .تشکر

  4. شهرِ در نقشه نبینند نشانی از تو
    جز همان نعش ورم کرده ی از بیکاری

    زیباست…

  5. اقا مهدی افرین

  6. بسیار عالی وشیواست دست مریزاد

  7. آقا مهدی دمت گرم.احساساست رو دوست دارم

  8. بسیار عالی بود اقا مهدی

  9. امیدوارم نویسندگان دیگر هم از جنابعالی یاد بگیرند

  10. شاعر عزیز و محترم
    شما قبل از انتخابات در این شهر ساکن بودی و به این دردها واقف اما چرا دم بر نمی آوردی و اینگونه شعر نمی سرودی
    با آن رفته هم آهنگ و هم آواز بودی تا پستی و دفتری و …
    …………………………

    • دوست عزیز و مهربان و نادانم
      به قسمت بالای همین صفحه دقت کن این شعر در تاریخ ۸ اسفند در سایت منتشر شده است !!! یعنی ۴ روز قبل از انتخابات پس سخن شما سخنی است عبث و بیهوده …
      غم مباد

      • دوست عزیز ما عطای دنیا را به لقایش بخشیده ایم همین جایی را که داریم هم منت داریم بیایند و از ما بگیرند چون آنقدر غیرت داریم که کار دگر کنیم و بیرون بریم از این ورطه رخت خویش… فقط انسان های حقیر به دنبال پست و مقام هستند…

  11. سلام مهدی جان.بسیار زیبا بود. لذت بردم.

  12. شعر زیبایی بود.آفرین مهدی عزیز/شهر من کوه و دشت است”آسمانش بی رنگ و قلبش تیره”شهر من قهر است با تمام آیینه ها”چشمه هایش خشک است

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.