تاریخ : پنج شنبه, ۹ فروردین , ۱۴۰۳
5

پروین

  • کد خبر : 21119
  • 27 اسفند 1391 - 2:05

راضیه همتی / میرملاس نیوز : پروین پروین اعتصامی،با نقش چند گانه اش در قصیده، قطعه،مثنوی و تمثیل،سهم موثری در شناساندن ادب پارسی داشته است .او را میتوان شاعری واقعی و حتی حرفه ای دانست چون علاوه بر قریحه ی سرشارش،از ویژگی بارز اهل قلم برخوردار است.همان سادگی و بی تکلفی ای که در دنیای […]

g

راضیه همتی / میرملاس نیوز :

پروین

پروین اعتصامی،با نقش چند گانه اش در قصیده، قطعه،مثنوی و تمثیل،سهم موثری در شناساندن ادب پارسی داشته است .او را میتوان شاعری واقعی و حتی حرفه ای دانست چون علاوه بر قریحه ی سرشارش،از ویژگی بارز اهل قلم برخوردار است.همان سادگی و بی تکلفی ای که در دنیای بیشتر شاعران و نویسندگان جوانی چون ((من)) کمی نا آشناست…
پروین در سراسر دیوانش میخواهد ثابت کند شعر وداستان در کنار هم قوی ترند پس مجبور است بین آنها ،برای جذابیت و البته ماندگاری بیشترِ کارش،رابطه برقرار کند که این عقیده ی نو را طی اصولی نو و با نبوغ خود عملی و بارور میسازد. (عالِمی طعنه زد به نادانی /که به هر موی من دو صد هنر است. ).
شاید خواندن کتاب پروین و نه تنها او که فروغ نیز فکر بسته ی ما را با نظمی توصیف نشدنی به سوی کار دیگر شاعران پارسی و قبل تر از آنها-حافظ-سوق دهد اما دیوان پروین در جایگاه خود و به صرف زن بودنش،بی نظیر است.
شیوه ی بدیعی پروین در شعرهایش ، ایجاد رابطه بین اشعار دیگر شاعران و بیرون کشیدن مفهومی قابل القا از دل واژگان دیگران،بسیار ستودنی است.همان گونه که محمد تقی بهار در اوایل کتابِ پروین با عنوان دیباچه،در همین رابطه مینویسد:
(این دیوان از افکار و خیالات و تعبیرات دیگران خالی نیست.ممکن است تَتَبُّع خانم پروین با حافظه قوی و ادراک او،بر منبع و مصدر فلان تعبیر یا تشبیه نباشد لکن هرچه هست،نتیجه از خود اوست.
فی المثل،اگر اختلاف دل و دیده را در رباعی سعدی و باباطاهر عریان شنیده:
(تقصیر ز دل بود و گناه از دیده/آه از دل و صد هزار آه از دیده)سعدی
(زِ دست دیده و دل هر دو فریاد /که هر چه دیده بیند دل کند یاد)باباطاهر
نخواسته است از سر این مضمون در گذرد و قطعه ی ((دل و دیده))را ساخته اما تمام تر و لطیف تر و با نتیجه ای که خواننده قانع و راضی شود:

(تو را تا آسمان صاحب نظر کرد/مرا مفتون و مست و بی خبر کرد/شما را قصه دیگر گون نوشتند/حساب کار ما با خون نوشتند/هر آن گوهر که مژگان تو می سفت/نهان با من هزاران قصه میگفت/مرا شمشیر زد گیتی تو را مشت/تو را رنجور کرد اما مرا کشت/…..))
از طرفی پروین یک زاویه دید واحد را در نظر نمیگیرد به تعبیری روی دیگر آنچه پروین نوشته است،در جهان بیرون هم قابل درک و قابل لمس است و شرط وجودی اثر او ایجاد همین روزنه هاییست که مارا تشنه ی خواندن دیگر ابیات میکنند.گفتنی است که اگر خلاف این بود غیر قابل تحمل میشد و مخاطب آن را پس میزد.(در باغ وقت صبح،چنین گفت گل به خار/کز خویش هیچ نایدت ای زشت روی عار/گلزار خانه ی گل و ریحان و سوسن است/آن به که خار جای گزیند به شوره زار/…..خندید خار و گفت تو سختی ندیده ای/آری هر آنکه روز سیه دید شد نزار/…روزی که هیچ نام و نشانی نداشتی/جز من تورا که بود هواخواه و دوست دار؟…)
اینک که پروین پا را از چهچهه ها و دغدغه های زندگی فراتر گذاشته است،حالا که انسانیت در یک زندگی مسالمت آمیز و بدون خشونت محدودمیشود،نگاه هوشمندانه ی او در غلاف کردن واژه های ملموس زندگی و دست چین کردنشان برای آوردن بر قلب کاغذ ….زیباست.
اگرچه گفتن چند جمله ی ناشیانه در باره ی پروین اعتصامی و پا نهادن به قلمرو کنجکاوی زنانه اش کار ((من)) یا ((ما)) را خاتمه نمی دهد،و با نوشتن این متن تنها گوشه ای از دغدغه های بزرگم به گوش شما مخاطب عزیز میرسد،حالا که شرمنده ی نبودنش هستم،شاید ورق زدن رد پایش،جلّ گفتارش و سر فرود نیاوردنش(رفتی به چمن لیک قفس گشت نصیبت/غیر از قفس ای مرغ گرفتار چه دیدی؟)برای من که روی خاک ایستاده ام و تا بلندای منظرش بزرگ فاصله ایست،چراغ راهی باشد..
(در این گلزار نتوای نشستن جاودان پروین/همان به تا که بنشستی نهالی چند بنشانی).

 

 

لینک کوتاه : https://www.mirmalas.com/?p=21119

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 39در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۳۹
  1. خوب بودولی اگه صمیمی تر بنویسی دوست داشتنی تر میشه

  2. سلام!
    راضیه جان۰۰
    تبریک میگم بت
    قلم توانایی داری..
    بازم بنویس!

  3. سلام مینی نویسنده !شناختت از دیدگاه حضرت پروین قابل ستایشه….

  4. سلام
    راضیه عزیزم
    نوشته ات عالی عالی بود برات ارزوی موفقیت هر چه بیشتر میکنم .
    قلمی خواهم ساخت:از نی باغ بهشت ، جوهر از شیشه ذات ، کاغذ از صفحه دل، نور از شمع حیات،تا نویسم همه جا : ( قسمتت ارامش)
    باشد که همه شاد باشند

  5. سلام

    راضیه جان

    نوشتت محشر بود.امیدوارم قلبی صاف همچون آینه،چهره ای درخشان چون خورشیدو سالی پر از یاد خدا داشته باشی

    • بازم…

      سلام!

      ممنون دوست عزیز!

      همچین محشر محشرم نبود!

      یه کمی…یه جوریه..نه؟

      یه جورایی رسمی شد.

      عید شما هم مبارک.

      برقرار بمونی..

  6. سلام!احوالت ؟خوب بود اما پروین…………..

  7. سلام برنویسنده جوان راضیه همتی.باتبریک سال نو شروع خوب وامیدوارکننده ایست اماساده تر نوشته شود بهتر است .موفق باشید.

    • سلام!
      امیدوار کننده؟؟آره…شاید…وقتی استاد قلمی مثل جنابعالی لطف کنید و نظر بدید حتما همین طوره.
      باور کنید کلی با خودم کلنجار رفتم …از این ساده تر نشد.
      ایشالا دفعه ی بعد.
      ممنون .عید شما هم مبارک.

  8. سلام.من قبل تر از این نوشته هاتو تو سیمره میخوندم..
    متن (کوهدشت جوان ندارد)ت خیلی دلنشین و منسجم بود..
    لطفن اونو بزن تو سایت..
    موفق باشی.

  9. درود به راضیه ی همتی خوب و نازنین. دست مریزاد و قلمت نویسا. متن خوبی بود و بدون شک در نوشته های بعدی تاثیر بیشتری روی مخاطب خواهی گذاشت.
    تندرست باشی

    • سلام!
      شما همیشه نسبت به نوشته های بنده لطف داشتید..
      تمام سعیمو میکنم کارای بعدی با ظرافت تر و بهتر باشن .

  10. راضیه جان خیلی زیبا وقشنگ بود امیدوارم در زندگیت به ارزوهای قشنگت برسی

  11. به!!

    خانم نویسنده!

    وارد دنیای مجازی شدید…تبریک/

  12. سلام.

    تشکر!!

  13. سلام بر نویسنده جوان ببخشید اگه ادبیاتم برا نوشتن خوب نیست فقط میتونم بگم آینده ی روشنی رو می تونی واسه ادبا رقم بزنی . اینو هم بدون توپ هرچی محکم تر زمین بخوره تا ارتفاع بیشتری صعود می کنه .مویدباشی .

  14. راضیه جان مثل همیشه حرف نداری….بایا باشی

  15. راضیه جان متن خوب و روشنی بود.

    • سمانه ی عزیز
      من روشنی را در کلاس استاد مهدیزاده و خوب بودن را با چون تو (ها) آموختم…

  16. راضیه ممنون به خاطر ادبیاتت امید وارم به تونی به بالا بردن سطح فرهنگ شهرمان کمک کنی

  17. آجی جون عالی بودوبرایت آرزوی موفقیت می کنم

  18. وِتِم خاصِی کی بوم وَ خلومِت ایسَه گَنِی کی تُف اَر مِقومِت گفتم(پنداشتم)که خوبی هستی تا غلامت شوم!حالا که بدی هستی،تُف به مقام و موقعیتت!
    در این شعر،شاعر لک زبان انتظار داشته فرد مورد نظر که جایگاه و شانی برای خود قائل است،واقعا خوب باشد و مشخص شود که حقیقتا شایسته موقعیت و مقامی است که برای خودش درست کرده است!شاعر می گوید اگر چنین فردی وجود داشته باشد و در رفتار و کردار خوبی و پسندیدگی و شایستگی نشان دهد،باید غلام حلقه به گوش او شد!اما مشخص می شود که چنین نیست و فرد مورد نظر بیشتر به بدی و زشتی گرایش دارد.در چنین وضعیتی که انتظار شاعر برآورده نشده و امیدش به یاس تبدیل شده است،به مقام کذایی و ساختگی فرد مورد نظر تف می اندازد و آن را بی ارزش می داند.

  19. براووووووو طیبه جون……. پس راس میگن که خواستن توانستن است
    بهترینا رو برات ارزو دارم

  20. سلام راضیه جان عالی بودبرات ارزوی موفقیت دارم.

  21. سلام عزیز!

    ممنون از نظر ارزنده ت.
    شاد بمانی

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.