سکینه دریکوند / میرملاس نیوز :
بچگی با طعم تورم
یکی از شیوه های دست یابی وبهره مندی از یک زندگی شاد،عدم آگاهی و ادراک مسائل و جریانات مختلف پیرامون شخص است و از جمله راه های نیل به این منظور آن است که ;فرد بصورت مادرزادی دچار نارسایی قوای عقلی وذهنی باشد و یا فرد خود را در مسیر دانایی و دانستن قرار ندهدو در بهترین حالت آن است که بچه باشد وهنوز فهمیدن ودرک بسیاری از مسائل برایش زود.
یاد دوران کودکی برای بسیاری از افراد در خیلی از دوره ها نه تنها تسلای خستگی ها،دردها ودرماندگی های بزرگ سالی ست بلکه نشاط آور و شور آفرین نیز هست ،دوران کودکی که شاید با لباس وکفش وخوراکی های رنگارنگ امروز نگذشت اما در سایه ی اعتماد به دوراندیشی و تدبیر ودرایت بزرگ ترها به خوشی گذشت وخیلی از ما فرصت آن را داشتیم که بچگی را بچگی کنیم.اما انگار امروز این فرصت خوش بچه بودن وبچگی کردن در حال محدود شدن است و شاخک های احساس درد بچه های امروز زودتر از زمان معمول و مورد انتظار فعال شده است.
گفتم مگه بابا میخواد چکارکنه ؟ گفت ;((بابا میخواد ماشینو بخاطر خونه بفروشه!!ببین خاله،ما دو سال پیش پرایدمونو خریدیم ۸میلیون و الان شده ۲۰ میلیون !!!!میدونی سال آینده قیمت پراید میشه چقد؟ میشه ۷۰ میلیون !!!!!!!!! و اون وقت دیگه چه جوری میشه پراید خرید!!؟؟؟؟؟؟؟؟))
دستی به سر وصورتش کشیدم وگفتم:امید جان بابا خودش هم متوجه ی این مسائل هست و حتماسعیشو میکنه که از بهترین راه پول خونه رو جور کنه، امید گفت:والا متوجه نیست ،آخرش ماشینو میفروشه …
جهت عوض شدن بحث و حال وهوای امید ،بسته ای چیپس _تماما از تهی سرشار_ بازکردم وضمن دعوت امید به چیپس گفتم :راستی نقاشی هاتو همرات آوردی ؟ببینم امسال تو شهرستان اول میشی؟ وامید در جوابم گفت : ((خاله،چند روز پیش اشکان دوستم یه آبرنگ خریده بود ۶هزار تومن ،وقتی برچسب قیمتش رو برداشتیم دیدیم زیرش نوشته ۲۵۰۰تومن !!!!!آبرنگ اینجوری گرون شده اونوقت بابای من میخواد پرایدشو … ))و من که نمی دانستم با این همه تشویش ونگرانی های امید چه کنم باز هم خودم را به “کوچه ی علی چپ” زدم و گفتم:این دفعه دیگه نوبت منه پاکت چیپسو بترکونم ! و باز هم نگاه عاقل اندر سفیه امید