- پایگاه خبری، تحلیلی میرملاس - https://www.mirmalas.com -

پرچم نیمه برافراشته ی مدنیّت در لرستان معاصر

رضا صارم

 

رضا صارمی / میرملاس نیوز :

پرچم نیمه برافراشته ی مدنیّت در لرستان معاصر

 

اصلاً علاقه ندارم در باره‌ی این موضوع چیزی بنویسم. همیشه وقتی در خیابان‌های خرم‌آباد یا هر جای دیگر درگیری و نزاعی مقابل دیدگان من رخ می‌دهد؛ با سرعت برق و باد خودم را به آن طرف خیابان می‌رسانم و از صحنه دور می‌شوم.

وقتی تلویزیون صحنه‌ای دلخراش را گزارش می‌کند؛ فوراً کانال را عوض می‌کنم؛ حتی اگر به قیمت اعتراض شدید اهالی منزل باشد!

صفحات حوادث را نمی‌خوانم؛ حتی اگر صفحه‌ی حوادث «آفتاب لرستان» باشد.

نه این که روح لطیف و طبع آنچنان نازکی داشته باشم؛ نه! هرگز این‌طور نیست، واقعیت این است که خسته شده‌ام.

از این ادبیات خشن و از این فرهنگ«تفنگ سالار» خسته‌ام و از هرچه لفظ زمخت و رکیک است گریزان شده‌ام.

این بیزاری می‌تواند؛ منطقی هم باشد وقتی به این فکر کنیم که چندین هزار سال تمدن، صناعت و هنرآوری در لرستان هنوز امکان تبدیل شدن به یک فرهنگ غالب و قابل طرح در سطح ملّی را را نیافته است.

اینکه ما صاحبان مفرغیم یا اینکه بر دیواره‌های غارهای ما نقوش انسان‌های نخستین پیداست؛ تنها به کار بازدیدکنندگان موزه‌ی چشم‌نواز تاریخ می‌آید.

آنچه فرهنگ را به معنای امروزینش؛ به ما می‌شناساند چیزی بیشتر از تاریخ است.

وکیل‌الرعایا، شاه وردیخان و… همه از ما بوده‌اند اما نکته اینجاست که این همه افتخار بر شمردنی چه تأثیر پیش برنده و عمل‌گرایانه‌ای در نحوه‌ی زندگی کنونی ما داشته‌اند.

برخی تحرکات پان‌لُریستی و سوپر شونسیتی  در فضای رسانه‌ای اخیر لرستان؛ بی‌ مدد گیری از  برنامه‌ای مدوّن و هدفمند تنها به عکس العملی خام و احساسی مانسته است تا عملی خلاقه در جهت طی یک پروسه‌ی کارای فرهنگی.

صاحبان این  قبیل دغدغه های موسمی به همان میزان که پراکنده‌اند؛ اندک هم هستند.

به یاد بیاوریم فعالان روشنگر آغاز مشروطیت را که با چه علاقه و تعهّدی در پی کشف و تحلیل رموز عقب ماندن«ایران» از «جهان» بودند.

کتاب‌ها نوشته شد و حرف‌ها و گاه تحریف‌ها در میانه آمد تا همه با هم به پایان جانکاه مشروطه رسیدند.

 در آن زمان نیز هیچکس حرف آخر را نزد چرا که هیچ حرفی؛ حرفِ آخر نبود.

هر کدام از اندیشگران آن بازه‌ی زمانی علتی را که خود کشف کرده بودند؛ علت العلل می‌دانستند و بر یِکّه بودن رأی خود اصرارهای آنچنانی می‌ورزیدند.

شاید عقل جمعی ماست که همیشه ناقص بوده؛ آنچنان که حافظه‌ی تاریخی ما…

 ما هیچگاه به تفاهمی درخور نرسیده ایم؛ هرچند که نیازها و ضرورت‌های جامعه‌مان همیشه یکسان و ملموس بوده‌اند.

حالا نوبت لرستان است که در غنای تاریخی و در فقر فرهنگ مدنی دچار  از خود بیگانگی و لجام گسیختگی حادّ شده است.

جامعه‌ی معاصر لرستان؛ توان تصمیم‌گیری جمعی و حرکت عقلانی به سوی توسعه‌ی پایدار را از کف داده است؛ چرا که هیچگاه در صدد کسب این توانایی ویژه برنیامده‌است.

می‌توان پذیرفت که همان ساختار نظام ارباب – رعیتی و طایفه‌گرایی در ادارات دولتی و نهادهای مدنی ما قالب، عوض کرده و بدل به خرده فرهنگ منحط باندبازی و سیاست سالاری بومی و محلّی گشته است.

سوال اینجاست ؛ چرا غالبا در تشخیص جایگاه نخبگانمان دچار خطای دید و دیدگاه می‌شویم و در گلوگاه‌های حسّاس حیات مدنی؛ مانند انتخابات شوراهای شهر، مجلس شورای اسلامی و مانند آن؛ به جای تمرکز بر توسعه‌ی لرستان بر طایفه‌ای متمرکزیم که به لحاظ نژادی به آن تعلق داریم؟!

از دست دادن این‌گونه فرصت‌های تاریخی که به منزله‌ی نقاط عطف رشد اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی یک جامعه محسوب می‌شوند؛ بیش از آن که معلول عدم توجه ما به اعتلای لرستان باشد؛ ما به ازای دردناک دوگانگی فرهنگی ماست.

 باید پذیرفت که فرهنگ دو گانه‌ی ما هنوز تصمیم به استقرار در فضای «شهر» نگرفته و برای همین است که خرم‌آباد از نگاه یک ناظر بیرونی هرگز به «شهر» نمی‌ماند.

همگان می دانند ؛تنها سازه‌های شهری نیستند که یک شهر را می‌سازند؛ رفتار شهروندی نیز که شامل عمل قانون‌مدارانه به سیاهه‌ی بلند بالایی از حقوق و وظایف شهروندی است؛ تحقق بخش و علنی کننده‌ی زندگی شهرنشینی است.

به هیچ روی نمی‌توان گفت که لرستانِ تاریخی فاقد «فرهنگ» است اما به صراحت و منطق می‌توان ادعا کرد که این فرهنگ، فعّال نیست و استعدادهای بالقوه‌ی آن کماکان به نفع زیست انسان معاصر به فعلیت نرسیده‌اند.

پاسخ به چرایی این پرسش و کشف مؤلفه های رفع معضل« تعارض» در استان ماست که می‌تواند هدف تحلیل و سیبلِ مقابل سلاح فرهنگ سازان امروز ما باشد.

بی‌گمان خشونت پنهان و آشکار در محاورات روزمرّه، رفتار اجتماعی و کنش‌های متقابل مدنی ما برای گذار به مرحله‌ای فراتر و کسب تعادلی اجتماعی از نسخه‌ای نهایی و یکسان تبعیت نکرده و محتاج حرکتی گام به گام و موقّر به سوی بهبود و اصلاح است.

حرکتی که به موجب آن؛ طبقات غالب اجتماعی در لرستان به دقّت شناسایی و تقسیم بندی و در یک تحقیق میدانی، مختصات شخصیتی، ویژگی‌های روانی، نهادهای مرجع و نحوه‌ی معیشت هر کدام بر شمرده شوند.

به موجب این دست آگاهی‌هاست که قادر خواهیم شد نیازهای روز جامعه‌ی بومی خود را درک و در صورت بذل تعهد نسبت به زدودن حاشیه‌ی خشونت و قبیله‌گرایی از متن اصیل فرهنگمان کوشاتر و کاراتر از این باشیم.

این مهم مسجّل نخواهد گشت مگر با اتصال حلقه‌های از هم گسیخته‌ی توسعه در لرستان و تحقق اراده‌ای اداری و مردمی در کنار هم.

«آفتاب» از این پس در هر شماره یکی از معضلات شهری را هدف نقد و کنکاش قرار داده و مصمم است تا گزارش‌گر و تحلیل کننده‌ی وضعیت موجود در مدنیت معاصر  لرستان باشد.

نگاه و قلم نخبگان و لرستان اندیشان و توجه ویژه‌ی محققین، اساتید دانشگاه و البته مدیران و صاحبان قدرت اجرایی می‌تواند به فربگی این جریان رسانه‌ای کمک کند.

شاید این‌بار یک دست صدا داد …