تاریخ : پنج شنبه, ۶ اردیبهشت , ۱۴۰۳
7

غزل امروز – عبدالجبار کاکایی

  • کد خبر : 22059
  • 14 فروردین 1392 - 19:55

… حاجت به اشارات و زبان نیست ، مترسک پیداست که در جسم تو جان نیست ، مترسک   با باد به رقص آمده پیراهنت اما در عمق وجودت هیجان نیست، مترسک   شب پای زمینی و زمین سفره ی خالی ست این بی هنری، نام و نشان نیست، مترسک   تا صبح در این […]

حاجت به اشارات و زبان نیست ، مترسک

پیداست که در جسم تو جان نیست ، مترسک

 

با باد به رقص آمده پیراهنت اما

در عمق وجودت هیجان نیست، مترسک

 

شب پای زمینی و زمین سفره ی خالی ست

این بی هنری، نام و نشان نیست، مترسک

 

تا صبح در این مزرعه تاراج ملخ بود

چشمان تو حتی نگران نیست، مترسک

 

پیش از تو و بعد از تو زمان سطر بلندی ست

پایان تو پایان جهان نیست، مترسک

 

این مزرعه آلوده ی کفتار وکلاغ است

بیدارشو از خواب زمان نیست، مترسک

عبدالجبار کاکایی

لینک کوتاه : https://www.mirmalas.com/?p=22059

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.