تاریخ : شنبه, ۱ اردیبهشت , ۱۴۰۳
7

چارپاره – یاسر قنبرلو

  • کد خبر : 22069
  • 14 فروردین 1392 - 20:31

… شطرنج بازی می کند اما نمی داند در آستــیـنــش مـُـهره های مار هم دارد یک بار بُرده ٬ غافل از اینکه پس از چـَـندی این بازی ِ پُر درد ِ سَر ، تکرار هم دارد   باید « کلاغان » ، کشور او را نگه دارند وقتی که می بندد دهان ِ « باز» […]

شطرنج بازی می کند اما نمی داند

در آستــیـنــش مـُـهره های مار هم دارد

یک بار بُرده ٬ غافل از اینکه پس از چـَـندی

این بازی ِ پُر درد ِ سَر ، تکرار هم دارد

 

باید « کلاغان » ، کشور او را نگه دارند

وقتی که می بندد دهان ِ « باز» هایش را

از تخت ها و چشم ها یک روز می افتد

شاهی که نشناسد غم ِ سرباز هایش را

 

من می شناسم هم وطن های غریبم را

آن ها که در هر خانه ای خاکستری هستند

این ها که در سطح خیابان چیده ای انگار

سرباز های سرزمین ِ دیگری هستند !

 

وقتی که نوحی نیست کشتی هم نخواهد بود

آرامشی دیگر پس از طوفان نمی ماند

اخبار را شاید ولی احساس را هرگز

همواره بعضی چیز ها پنهان نمی ماند

یاسر قنبرلو

لینک کوتاه : https://www.mirmalas.com/?p=22069

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 3در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۳
  1. متن جالبی بود…!
    ولی منظور اصلی رو متوجه نشدم

  2. احساس
    در سربازها …

  3. افرین بسیارزیبا بود
    تحت تاثیرقرارگرفتم
    لطفا درج شعرهارو بافونت درشت تری انجام بدین

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.