محمد جعفر محمدزاده :
نقد درون گفتمانی رسانههای ورزشی
رسانههای ورزشی، پارهای از پیکره ی اطلاعرسانی کشورند که در حوزه ی عمومی و مورد علاقه ی تودههای جامعه به ویژه نسل جوان فعالیت میکنند. تذکرات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار هفته ی گذشته ی ورزشکاران با ایشان، فرصتی مغتنم به دست داد تا اصحاب این حوزه از رسانه، دیگر باره به بازاندیشی اهداف و راهبردهای اطلاعرسانی و مهم تر از آن , رفع نیازها و نارساییهای گفتمانی خویش همت ورزند.
آن چه به طور خاص در تولید گفتمان اصیل و بومی رسانههای ورزشی اولویت دارد، نسبتیابی میان اینگونه از رسانه و مقوله ی ورزش با توجه به جایگاه آن در سپهر فرهنگی و تمدنی ایران اسلامی ست.
در توصیفی اجمالی از شرایط کنونی رسانههای ورزشی، باید اذعان کرد که اطلاعرسانی ورزش در کشور ما عمدتاً محدود به فوتبال است. فضای فوتبال نیز چه در ایران و چه در سایر نقاط جهان با زبان و ادبیات معیار متفاوت است؛ بنابراین، رسانههای ورزشی که روایت گر رویدادها و مناسبات حوزه ی فوتبال هستند، از این پدیده و همه ی ویژگیها از جمله ادبیات هیجانی آن تأثیر میپذیرند و در رابطهای دیالتیکی، همافزایی بینهایتی را موجب میشوند. ادبیات رسانههای ورزشی، شاید شفاهیتر و قاعدهگریزتر از ادبیات سایر رسانهها باشد. چنین ادبیاتی هرچند ذائقه عامیانه مخاطبان سادهپسند را راضی و احساسات هوادارانه آنان را تهییج و ارضا میکند، در مقابل، این طیف را از بالا بردن سواد رسانهای بازمیدارد.
در بیشتر رسانههای ورزشی، به ویژه رسانههای فوتبالزده، مختصاتی نظیر ورود به جزییات زندگی قهرمانان ورزشی، پیگیری سوژههای عامهپسند، بیاعتنایی به چراها و تمرکز بر چگونگیها، حادثهگرایی افراطی، مغایرت تیتر با متن و تبعیت از علایق مخاطب بدون توجه به نیازهای او به وفور یافت میشود.
بخشی از کاستیها و نواقص یاد شده با اعمال نظارت و کنترل کیفی و بخش دیگر با اهتمام به تربیت نیروی انسانی متخصص به تناسب ظرفیتهای رسانهای موجود قابل رفع است؛ جزیی دیگر از راهکار را نیز باید در ایجاد توازن میان نشریات حوزه ی فوتبال و سایر رشتهها جستوجو کرد. همچنین مناسبات غیرمتعارف و غیرحرفهای معدودی از ورزشینویسان با باشگاهها را نیز میتوان با پالایش درون صنفی اصلاح کرد.
نویسنده این نوشتار در نقد ادبیات رسانههای ورزشی، پیش از این بارها از کاربرد اصطلاحات، القاب و عناوین ستیزهجویانه در میادین و رسانهها انتقاد کرده و وفور بیحد و حصر این تعابیر را پدیدهای غیربومی و تحمیلی دانسته و همچنین غلبه حاشیه بر متن را در اخبار و گزارشهای ورزشی، مانع از تقویت قدرت تحلیل مخاطب و ارتقای آگاهیهای او نسبت به جنبههای تخصصی ورزش خوانده است.
با این همه آن چه امروز با تأمل در بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی درمییابیم، ما را از منظری فراتر به نقد ادبیات رسانهای کشور و سنتهای حاکم بر آن دلالت کرده و از اذعان به «نقص گفتمانی و هویتی» موجود در عرصه ی رسانه ناگزیر میسازد. از این دیدگاه، رسانههای ورزشی ما برای برونرفت از معضلات پیشگفته، ناگزیر از هویتیابی مبتنی بر سنتهایی حرفهایاند که از فرهنگ و تمدن ایرانی ـ اسلامی نشأت یافته باشد.
ورزش در فرهنگ و تمدن پرافتخار اسلام و ایران، بیش و پیش از هر چیز با دو مفهوم «مروت» و «فتوت» تعلق و پیوند دارد، به گونهای که سنتهای اخلاقی حاکم بر ورزش را نمیتوان از سلوک عیاری و پهلوانی ایرانیان مسلمان در قرنهای متمادی جدا دانست. فتوت و عرفان، سرشاخههایی روییده بر تنه اصلی درخت تشیُع هستند و عیاران و فتیان، همانی هستند که در طول تاریخ تشیُع، عقد فتوت بستند تا خلق را به دست و زبان خویش نرنجانند و خود را در این جهان از جمیع جهانیان فروتر شناسند. هر چه دارند، به سخا از هیچکس وا ندارند، سینه از کبر و کینه پاکیزه سازند و هم با خلق و هم با خدا وفا نگه دارند.
رسانه ورزشی، راوی چنین ساحت بلندی است که پشتوانهای آرمانی و آکنده از تعالیم وحی و اهل بیت (ع) دارد.
از همین روست که از رسانه ورزشی انتظار میرود تا فارغ از رویدادهای مطلوب و نامطلوب جاری در حوزه ی ورزش، به پیشینه و فلسفه ی حوزه ی خبری خود نزدیک تر شود و از این رهگذر، فرهنگ حاکم بر میادین ورزشی را نیز به بوته نقد و اصلاح بسپارد.
در این باره همچنان که از یک نشریه ادبی، نسبت به سایر نشریات، توقع بیشتری در پاکیزهنویسی و پایبندی به آیین نگارش و زبان و خط فارسی وجود دارد؛ از یک رسانه ورزشی نیز انتظار میرود تا سر رشته آیین پهلوانی و فتوت را نگاه دارد و هیچگاه حتی در پُر تب و تاب ترین اوجها و فرودهای میدان ورزشگاه از دست نیفکند.
بر این اساس، ساختار رسانههای ورزشی، اقتصاد، مدیریت و نیز ادبیات و اخلاق حرفهای حاکم بر آنها زمانی سامان مییابد که همه این شئون در ساحت گفتمانی منسجم و همبسته با فرهنگ و باورهای اصیل ما استقرار یافته باشد.
به ویژه آن که دانش رسانه، تابعی از علوم انسانی ست و نمیتوان مانند پزشکی، مهندسی و کشاورزی، آن را عیناً از جوامع دیگر برگرفت و به جامعه خود عرضه داشت. مسلماً اگر رفتار و چهارچوب یک زیرساخت ارتباطی مانند رسانه با هویت و فرهنگ جامعه مخاطب انطباق نداشته باشد؛ تضادها و تعارضات گوناگونی از این روند ناشی خواهد شد که نمونههایی از آن در رسانههای ورزشی امروز قابل مشاهده است.
ادامه این روند، در تراز حداقلی به شکاف رسانه و بنیانهای فرهنگی و معرفتی جامعه میانجامد و در تراز حداکثری دوری جامعه و رسانه ـ هر دو ـ از خاستگاههای اصیل خود را در پی دارد.
رهنمودهای حکیمانه رهبر فرزانه انقلاب اسلامی، فرصتی گران قدر است تا تکاپو و جستوجویی دوباره برای دستیابی به هویتی اسلامی در رسانههای ورزشی ما آغاز شود؛ هویتی که رابطه رسانه، ورزش و جامعه را با استفاده از الگویی بومی سامان دهد و بر گسست تاریخی و هویتی میان رسانههای نوین و نهادهای ارتباطی سنتی نقطه پایان بگذارد.
در سالهای اخیر، نسل جدیدی از تربیتیافتگان نهادهای دینی و حوزههای علمی به عرصه رسانه گام نهادهاند. ناگفته پیداست که این ظرفیت فکری و فرهنگی میتواند و میباید برای توسعه کیفی، بومی و اسلامی رسانهها به کار گرفته شود و از درون آن نظریه «تهذیب رسانهای» در همه رسانهها از جمله رسانههای ورزشی، وضع تبیین و اجرایی شود.