میرملاس نیوز:
بالاخره بیست و چندروز بعداز عید هم می شه عیدی داد و کیه که نگیره حتی اگه بیست و چندسال هم از عید بگذره؟…این عیدانه رو داریوش جعفری عزیز برای درج در میرملاس به ایمیل من(سردبیر) فرستاده بود که تازه همین امشب لای ایمیل هایی که نمی دانم چرا یک راست با سر رفته بود داخل هرزنامه ها !؟ پیدایش کردم . اما خوب مطلب خوب مثل ماهی قرمزِ تازه است که هروقت در آب ببینی بوی عید می دهد…
*****
داریوش جعفری:
عیدی پیشوکانه
انواع کرمهای رنگارنگ و پشمالو، جیرجیرکها و ملخها، پروانههاو شاپرکها، سوسکهای شاخدار و سوسکهای گوزنی و سرگین غلطانک، هزارپاها و … بیدار شدهاند.
لابهلای مرتعها و چمنهای خود رو چه غوغاییست!
همه به پا خاستهاند. محشر است. چه دوستان باوفایی!
زیر آب، شهرهایی جاریست. روی آب شهرهای دیگری موج میزند. آسمان برای خودش شهریست و زمین شهر در شهر!
بچه قورباغهها، بچه خرچنگها، بچهماهیها و آب روشنکنها «اووَ»، «اووَ» میکنند. این یعنی زائوی رودخانه فارغ شده. و سنجاقکها چه نگهبانان خوش پروازی هستند!
مارمولکهای بزرگ – اما – فقط – به آدم حال نمیدهند. هیچگاه، هیچگاه نتوانستم یکیشان را بگیرم. نامردها فِرتی، میآیند و فِرتی، میروند.
مورچهها، همبازیهای خوبی هستند. گرچه گاهی به شوخی هم که شده گازکی میگیرند.
آخوندکها متین و سنگین اطراف را میپایند و با احتیاط راه میروند و به سلامتی آمادهی خوردن زگیلهای ما هستند.
کفشدوزکها از دیوار راستِ انگشتِ آدم بالا میروند تا خود را برای سقوط آزاد آمادهکنند و صدالبته که مسیرشان به سوی خانهی دایی من است! و من هم اگر پارچهای قرمز با خالهای سیاه دیدم، هیچگاه دماغم را با آن پاک نمیکنم.
این روزها چهقدر دویدن در کلهباد کیف دارد!
فکر کنم بهار شده باشد!
تشکر از نویسنده محترم ـ مطلب قشنگی بود مرا به دوران کودکیم بردید ـ با درود
متن زیبایی ست وبرای بچه ها خوندمش دستت دردنکنه داریوش عزیز. سپاس