تاریخ : جمعه, ۳۱ فروردین , ۱۴۰۳
6

آسیب شناسی انتخاب در کوهدشت

  • کد خبر : 2251
  • 10 اسفند 1390 - 22:00

میرسلیم خدایگان

آسیب شناسی انتخاب در کوهدشت

 
 اصل دموکراسی یعنی حاکمیت خرد جمعی. از افلاطون به این سو بر سر مسئله ی حکومت و کشورداری بحث داغ است. معدل حافظه ی تاریخی بشر بر این اعتقاد است که اگر چه دموکراسی بهترین روش گزینش حاکم نیست ، دست کم از تمام شیوه های تجربه شده ی دیگر بهتر است. این شامل تمام جوامع بشری می شود ، ولو جوامع سنتی و در حال گذار. اندیشه ی بشری بسیار مجادلات را پشت سر گذاشته تا تفکر افلاطونی را قانع کند که انسانها فارغ از رنگ و جنس و نژاد و طبقه برابرند و همه به یک اندازه در انتخاب حاکمان و نمایندگان خود حق اظهار نظر و رای دارند. تفکری  که معتقد است که فقط طبقه ی اشراف حق رای دارند تا آنها نخبگان را برای حکومت و وضع قوانین انتخاب کنند. ایراد اساسی که تفکر اتوپیایی افلاطون بر شیوه ی جاری انتخاب وارد می داند ، اتفاقا به جوامعی مانند جامعه ما اشاره دارد. جامعه ای که شکاف های عمیق فرهنگی و اقتضائات متفاوت نسلی و قومی در آن متلاطم است. جامعه ای که هنوز قشر تحصیل کرده که در دانشگاهها و آکادمی هایی با ساختار مدرن تحصیل کرده اند و تا وقتی در آن جامعه ی تحصیلی خود هستند بسیار خردورز و معقول و پوزیتیویستی به مسائل می نگرند و آنها را بر می سنجد، اما عموما پس از مراجعه به دیار خود و روبرو شدن با واقعیت جامعه ی خود خواسته و ناخواسته در آن مستحیل شده و فراموش می کنند که چند صباحی را در یک حوزه ی علمی گذرانده اند و در رشته ی تحصیلی خود کارشناسند. جامعه ی ما به دلیل ریشه ی درونکاوی که در سنت و فرهنگ باستانی دارد نمی تواند خود را از چنگک سنت ، فرهنگ و حافظه ی جمعی کوهستانی خود رها کند. از منظر جامعه شناسی ، جامعه ی ما دچار لنگش فرهنگی یا همان تاخر فرهنگی شده است. از یک طرف ابزار، آلات، فرهنگ و تکنولوژی غیر بومی وارد آن شده است از طرف دیگر نتوانسته است آن را به نحو درستی در خود حل کند. این ابزار جدید به طرزی ناشیانه در خدمت سنت کهنسال ما قرار گرفته است. سنت و فرهنگ کوهدشت به دلیل ساختار مستحکم خود که استحکام آن در ادبیات شفاهی آن و مخصوصا در چل سروها به شکل بارزی خود را نمایان می سازد، نمی تواند به یکباره آن همه را به دور بیاندازد و چشم بسته و کورکورانه به این میهمان تازه از در درآمده اعتماد کند. طبیعی است که زبان لکی با آن شاعران ناشناس چل سروها و متل ها که همچون قله های دوردست پوشیده در مه هماره رازناک و غرور انگیز چون امر والای هگلی دور از دسترس خیال و اندیشه مانده اند نمی تواند با شعر سپید که المان ادبی تفکر مدرن است ارتباط برقرار کند. ما چون فرهنگ و سنتی دیرنه، ساختارمند و کهن داریم نمی توانیم به راحتی در دامان فرهنگ مدرنیته بغلتیم. البته این نه به معنای تخطئه کردن سنت و نه به معنای تحریم مدرنیته است. از دید نگارنده جامعه ی ما نیز مانند بسیاری جوامع در حال گذار باید این پروسه را طی کند تا بتواند بین هویت  و وجود خود تعادلی برقرار کند و دارای ماهیتی شناسنامه دار و قابل شناسایی باشد. در این رهگذار ما که در این برهه ی تاریخی به سر می بریم مانند بسیار از پیشینیان و آیندگانمان که در این پروسه نقش ایفا میکنند بار مسئولیتی تاریخی را به دوش می کشیم. ما داریم با انتخاب خود وکالت تام را به یک نفر می دهیم تا در این پروسه ی تاریخی و در این چالش بین سنت و مدرنیته سنگی را از مسیرمان به سوی تعادل بردارد و آنرا نه برای رجم مخالفان خود که برای چینه ای بکار برد که اگر نه ما که آیندگان بتوانند در آن روزگاری را به کام و کامروایی سپری کنند. هر رای خونی است در آن دست یگانه. آیا رای من به دستی است که چینه می سازد یا میتاراند.؟ 
 
 
 
 میرسلیم خدایگان- کارشناس مدیریت فرهنگی

لینک کوتاه : https://www.mirmalas.com/?p=2251

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 47در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۴۷
  1. خودت فهمیدی چی نوشتی ……..یعنی چی؟؟؟؟؟؟؟

  2. تائید می کنم.

  3. ایول داش سلیم خوشم اومد که ماشاالله همه مقاله نویس و تحلیلگر مسایل سیاسی شدید ………………در هر صورت برات آرزوی موفقیت دارم

    شاد باشی

  4. سلام سلیم عزیز آریستوکراسی به نظر من تجویز خوبی نیست چرا که باز مائیم و نخبگان گرفتار در چنگال سنت ها …

  5. سلام سلیم جان :
    مقاله خوبی بود و در واقع واقعیت ملموس جدال سنت و مدرنیته چند وقتی است که بستر فکری شهرمان را به زیر گرفته است ولی متأسفانه به دلیل خواستگاه فرهنگی خاص بعضی از مناطق لرستان و علی الخصوص کوهدشت و نوراباد این جدال تاریخی به تفوق مدرنیته منتهی نشده است و بعضأ حتی بعضی از نخبگان شهرمان هم در سیری قهقرایی تسلیم فکر و مجادله پدران سنتی خویش شده اند و البته این بیانگر نوعی از انعطاف ناپذیری تمدن کهنه و قبیله ای پدران ماست که هیچ جای دگر اندیشی نوین باقی نمیگذارد و گاهأ با هزاران انگ و اهانت ما را از افکار عقلیمان میراند و صرفأ بخاطر رضایت خاطر آنان تسلیم خواسته های کهنه و غبار گرفته آنان میشویم تا خدای ناکرده رودرویی جنجالی در فضای خانوادگیمان حاکم نشود و قطعأ برای آرامش بخشی به این کانون گرم به شکلی باید به صورت موقت از خواسته ها و افکار رنسانسیمون دست بکشیم و این یعنی بدترین نتیجه ممکن که از جدال کهنه و سنت به دست میاید و قطعأ برای عبور از این وضع نامتعادل گذار از این نسل سنتی اجتناب ناپذیر است .

  6. و حالا تکمله کلام باید عرض شود سلیم جان ما نباید خیلی خوشبین به این مطلب باشیم که کسی از نسل قدیمی بتواند از آرمانهای سرکوب شده ما دفاعی جانانه به عمل آورد چه اینکه این افراد هم با خواستگاهی یکسان از وطنی برخواسته اند که مدرنیته گناهی نابخشودنیست !

  7. چه جور کارشناس مدیریت فرهنگی هستی… صحیح این بود که مینوشتی کارشناس افکار درهم.

  8. بجای کارشناس مدیریت فرهنگی صحیح این بود …مینوشتی ..کارشناس افکار درهم

  9. ازادبخت جان….با نظر شما موافقم

  10. بجای کارشناس مدیریت فرهنگی صحیح این بود مینوشتی…کارشناس مدیریت افکار درهم

  11. درود
    مقاله ی شما رو مطالعه کردم و بسیار استفاده کردم.نگفته پیداست که این مقاله در پشت خودش ساعت ها مطالعه و تفکر نقادانه و بار علمی رو داره!
    بررسی انتخابات از این زاویه دید بسیار هوشمندانه و روشنفکرانه است که ما خیلی کمتر در این مدت شاهدش بودیم
    بسیار خوشحالم که بگم با خوندن این مطلب دید متفاوت تری نسبت به انتخابات پیدا کردم
    باز هم ممنون

    • محمدی عزیز کاش همه مثل شما بودن و با خوندن یه مقاله اگه بشه اسمشو گذاشت مقاله این طوری که شما گفتید دیدشون عوض بشه. یه پیشنهاد دارم شما که ماشاالله اهل مطالعه و تغییر دید هستید برید کتابهای مرجع و… بخونید

  12. بسیار عالی!!!
    استفاده کردیم استاد!

  13. لذت بردیم جناب خدایگان
    برقرار باشید!از انسان فرهیخته ای چون شما انتظار دیدی غیر از این نمیرود!

    • جناب میرتیموری ببخشید شما فرهیخته ای را در چی میبیینید؟؟ظاهر و حرفهای قلنبه سلنبه آدمها را نگاه نکن بشین و با این آدمهای فرهیخته هم کلام شو ببینم چفدر به حرفهای خودشون اعتفاد دارن و عمل میکنن

  14. فقط “””ملکشاهی”””

  15. کارشناس …خنده داره

  16. درودبرمیرسلیم.دلم برای خودمان تنگ می شود….
    مابدین در نه پی حشمت وجاه آمده ایم ازبدحادثه اینجا به پناه آده ایم

  17. رای در رگ خون است
    بعید است
    سعید است
    امامی راد است
    ………….

  18. همین شاعران و روشنفکران شبیه شماست
    که کمیت را در عکسهای انتخاباتی پر می کنند
    میتوانی مرور بکنی بر عکسهای همایشهای همین سایت میر ملاس تا ببینی که
    …………………..
    تو رو خداامین ازادبخت جان!
    اینو نگه دار این کامنتو تو رو خدا.

  19. سلیم حان نوشتن چنین مقالاتی برای قومی که چشم هیچ،ذهنشون هم کور شده بی فایده است

  20. آقااااااای آزادبخت من از طراحی سایت واقعا خوشحال شدم و ممنونم اما!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
    …………………………

  21. سلام مفهومش قشنگ وکامل بود اما کاش با زبان خودمونی تر مینوشتیش تا بقیه هم درک کنن مطلب رو

  22. به چه می اندیشی؟

    من که چیزی دستگیرم نشد . شماها چیزی بگید.

  23. حرفهای قلمبه ای بود اصلاً عامیانه نبود فکر کنم فقط خودت فهمیدی چی گفتی ….

  24. مقاله خب و کارشناسانه ای بود ولی ای کاش کمی عوامانه تر می نوشتی تا اون دوستانی که نفهمیدن چی گفتی یه کم نظرشون عوض می شد!!

  25. همینه دیگه: فقط بلدیم به هم بپریم! حالا که چند نفر پیدا شدن تحلیل کارشناسی می کنن ما مسخره شون می کنیم… تا وقتی اینجوری هستیم بایدم کوهدشت اینجوری تو لجن باقی بمونه…
    …….

  26. در تکمیل صحبتهای میرسلیم خدایگان باید اضافه کنم که آماده نبودن بستر مناسب برای پیوند دادن سنت و مدرنیته و فقدان المان ها و عناصر لازم برای برقراری این پیوند، مزید بر علت شده که این تعادل برقرار نشود مگر اینکه چندین نسل -مثل نسل ما- فدا شوند و استخوان های عمرشان زیر بار تقابلها و تعارضها خم شود و بشکند…

    فروید در کتاب “فرهنگ و ناخوشایندی های آن” در مورد ناموزونی فرهنگی از اصل “زیرساخت” و “روساخت” سخن می گوید و معتقد است که یک فرهنگ، یک زیرساخت و یک رو ساخت دارد (که به ستون جغرافیا و تاریخ آن جامعه وصلند) و هر کدام از اینها نباشد، آن فرهنگ، فرهنگی پر از ناخوشایندی است؛ دقیقاً شبیه کوهدشت.

  27. آقای کارشناس ما یه روزی دم از پست مدرنیسم می زد و ناگهان سر از ستاد آقای ………..در آورد و حالا آسیب شناسی می کنند این انتخابات را

  28. ای بابا بیخیال ما اندر غمممممممممممممممممممممممممممممممممممممم

  29. خداحافظ تا ۴ سال دیگر . شاد باشید و ابام بکام باد

  30. با خوندن پیاما متاثر شدم!
    خو بمردم غیور و رای دهنده به جای اینکه چشمهاتونو ببندید و دهنتونو باز کنید،یه ذره فکر کنید!
    خوب اگه این مقاله رو نمی فهمید تلاش کنید بفهمید دیگه چرا دیگران رو تخریب می کنید؟

  31. خوب مردم

  32. با آقا هادی موافقم!البته اینا به خاطر نحوه ی تربیت غلط کوهدشتی هاست

  33. در جواب اقای مهدی باید بگم؟مگه شما با این آدما نشست و برخاست کردین که می تونین راجع بهشون قضاوت کنین؟اگه نکردین پس حق اظهار نظر در مورد شخصیت این افرادو ندارین ولی اگه داشتین پس یا از خودشون هستین یا آدم دورویی هستین

  34. درود!
    لذت بردیم ممنون!

  35. از لحاظ مضمونی و مفهومی که باید بگویم پر بود از سواد و آگاهی و اطلاعات. اما از لحاظ نگارشی جای نقد دارد. یک نویسنده وقتی چیزی می نویسد به دو چیز مهم دیگر غیر از خود آن چیز که می نویسد می اندیشد. اول اینکه چگونه بنویسد که مخاطب را اغنا کند و دوم اینکه چگونه بنویسد که خود را ارضا کند. قسمت اول را کاری نداریم. اما نویسنده زمانی که با نوشتن می خواهد به تمایلات درونی خود پاسخی بدهد، خواه ناخواه سعی می کند جوری بنویسد که همگان متوجه شوند که او از روی سواد و آگاهی این چیزها را می نویسد. در واقع نویسنده در حین نوشتن، یک گوشه چشمی به برخی اطرافیان خود نیز دارد و می خواهد به آنها بفهماند که چقدر در آن زمینه مطالعه کرده و تمام مکاتب و سبکها و جنبشها و نظریه ها و و و و را خوانده و دارد بر اساس آنها متن خود را خلق می کند. این البته نمی تواند عیب باشد. تقریبا تمام نویسنده ها این احساس را در هنگام نوشتن دارند! اما مهم آن است که بتوانی این احساس را کنترل کنی و جوری نشود که ساختار و مفهوم و زمان و مکان و زبان و مضمون و همه چیز را در خدمت بروز دانایی های خود قرار بدهی. می توان با اندکی تامل، پس از اینکه یک چیزی نوشتی، آن را بازنوشت و بازنوشت کنی تا حدی که هم مخاطب را اغنا کرده باشی و هم خود را ارضاء.
    در این مقاله، برای لحظاتی، متن از تعادل خارج شده و قصد متقاعد کردن برخی مخاطبان موردنظر نویسنده را دارد و همین امر باعث می شود که عموم مخاطبان از قاعده متن خارج شده و دچار سرخوردگی و دلزدگی شوند.
    همچنین از نویسنده انتظار می رود پس از یک عمر خواندن و نوشتن، مخاطب خود را بشناسد و به یاد بیاورد کجا و برای چه کسانی می نویسد. اگر شما در مورد “رد پای پلی فونیک در آثار داستایوفسکی” مطلبی بنویسید، حق دارید هرچقدر می خواهید در این زمینه، تخصصی بنویسید چون فقط یک سری مخاطب خاص دارید. اما زمانی که می خواهید از یک پدیده اجتماعی-فرهنگی (مثل انتخابات) بنویسید که اکثر مخاطبان آن کسانی هستند که نه با رساله سیاست و اخلاق افلاطون آشنایی دارند و نه می دانند هگل چه چیزی را امر والا تلقی می کند، شما دیگر آن نویسنده تخصصی تخصصی نیستید. شما تبدیل به یک نویسنده تخصصی با نگارشی عمومی هستید. باید مدل عمومی شده امر والای هگل را در متن بیاورید نه آن چیزی را که فقط فلسفی ها و تعداد اندکی از شاعران و اهالی کتاب و هنر می دانند.
    در کل این مطلب روشنگرانه حاصل مطالعات فراوانیست و حیف است به خاطر چند واژه ناآشنا برای چند نفر، ارزشهای آن را نادیده بگیریم.شخصا از تحلیل شما استفاده کردم. دست مریزاد جناب آقای خدایگان

  36. به نظر من مردم منطقه ما نسبت به جاهای دیگر کمتر در قید سنت هستند و بیشتر جنبه پست مدرن داریم . اما این نیز خود خطراتی دارد به دلیل اینکه ما دوره مدرن به طور کامل طی نکرده ایم.

  37. bad nabod

  38. با سلام خدمت اقای میرسلیم ؛ابتدا از مقاله خوبت تشکر میکنم ٍبهعنوان یه همخون افتخار میکنم که دور و برم ادمای باسودی وجود دارن، یه مطلب دیگه اینکه باید خدمت دوستان خواننده که بعضی پیامهای توهین امیز و مسخره رو در ذیل مقاله اقای خدایگان درج کردن عرض منم اینکه تا وقتی جوانهای ما به عمق این نوشته ها پی نبرند و این جور ادمها رو که مارتین لوترهای شهرمون هستند رو به باد تمسخر بگیرند تا همیشه تاریخ ما بازنده سنتی ها هستیم.

  39. ممنون از شما به خاطر مقاله ی پر محتواتون
    البته این مقاله ها شمشیر های دو لبه ای هستن که یا مخاطب ازش خوشش میاد یا بدش میاد چون چیزی دستگیرش نمیشه
    باز هم سپاس

  40. چه خوب!از این زاویه بهش نگاه نکرده بودم

  41. ممنون
    دست مریزاد

  42. با شعراتون بیشتر حال میکنم ولی در کل لذت بردیم

  43. دورودبرشماجناب خدایگان عزیزم خودت رابااین ملت سنت پرست خسته نکن

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.