- پایگاه خبری، تحلیلی میرملاس - https://www.mirmalas.com -

آسیب شناسی انتخاب در کوهدشت

[1]

آسیب شناسی انتخاب در کوهدشت

 
 اصل دموکراسی یعنی حاکمیت خرد جمعی. از افلاطون به این سو بر سر مسئله ی حکومت و کشورداری بحث داغ است. معدل حافظه ی تاریخی بشر بر این اعتقاد است که اگر چه دموکراسی بهترین روش گزینش حاکم نیست ، دست کم از تمام شیوه های تجربه شده ی دیگر بهتر است. این شامل تمام جوامع بشری می شود ، ولو جوامع سنتی و در حال گذار. اندیشه ی بشری بسیار مجادلات را پشت سر گذاشته تا تفکر افلاطونی را قانع کند که انسانها فارغ از رنگ و جنس و نژاد و طبقه برابرند و همه به یک اندازه در انتخاب حاکمان و نمایندگان خود حق اظهار نظر و رای دارند. تفکری  که معتقد است که فقط طبقه ی اشراف حق رای دارند تا آنها نخبگان را برای حکومت و وضع قوانین انتخاب کنند. ایراد اساسی که تفکر اتوپیایی افلاطون بر شیوه ی جاری انتخاب وارد می داند ، اتفاقا به جوامعی مانند جامعه ما اشاره دارد. جامعه ای که شکاف های عمیق فرهنگی و اقتضائات متفاوت نسلی و قومی در آن متلاطم است. جامعه ای که هنوز قشر تحصیل کرده که در دانشگاهها و آکادمی هایی با ساختار مدرن تحصیل کرده اند و تا وقتی در آن جامعه ی تحصیلی خود هستند بسیار خردورز و معقول و پوزیتیویستی به مسائل می نگرند و آنها را بر می سنجد، اما عموما پس از مراجعه به دیار خود و روبرو شدن با واقعیت جامعه ی خود خواسته و ناخواسته در آن مستحیل شده و فراموش می کنند که چند صباحی را در یک حوزه ی علمی گذرانده اند و در رشته ی تحصیلی خود کارشناسند. جامعه ی ما به دلیل ریشه ی درونکاوی که در سنت و فرهنگ باستانی دارد نمی تواند خود را از چنگک سنت ، فرهنگ و حافظه ی جمعی کوهستانی خود رها کند. از منظر جامعه شناسی ، جامعه ی ما دچار لنگش فرهنگی یا همان تاخر فرهنگی شده است. از یک طرف ابزار، آلات، فرهنگ و تکنولوژی غیر بومی وارد آن شده است از طرف دیگر نتوانسته است آن را به نحو درستی در خود حل کند. این ابزار جدید به طرزی ناشیانه در خدمت سنت کهنسال ما قرار گرفته است. سنت و فرهنگ کوهدشت به دلیل ساختار مستحکم خود که استحکام آن در ادبیات شفاهی آن و مخصوصا در چل سروها به شکل بارزی خود را نمایان می سازد، نمی تواند به یکباره آن همه را به دور بیاندازد و چشم بسته و کورکورانه به این میهمان تازه از در درآمده اعتماد کند. طبیعی است که زبان لکی با آن شاعران ناشناس چل سروها و متل ها که همچون قله های دوردست پوشیده در مه هماره رازناک و غرور انگیز چون امر والای هگلی دور از دسترس خیال و اندیشه مانده اند نمی تواند با شعر سپید که المان ادبی تفکر مدرن است ارتباط برقرار کند. ما چون فرهنگ و سنتی دیرنه، ساختارمند و کهن داریم نمی توانیم به راحتی در دامان فرهنگ مدرنیته بغلتیم. البته این نه به معنای تخطئه کردن سنت و نه به معنای تحریم مدرنیته است. از دید نگارنده جامعه ی ما نیز مانند بسیاری جوامع در حال گذار باید این پروسه را طی کند تا بتواند بین هویت  و وجود خود تعادلی برقرار کند و دارای ماهیتی شناسنامه دار و قابل شناسایی باشد. در این رهگذار ما که در این برهه ی تاریخی به سر می بریم مانند بسیار از پیشینیان و آیندگانمان که در این پروسه نقش ایفا میکنند بار مسئولیتی تاریخی را به دوش می کشیم. ما داریم با انتخاب خود وکالت تام را به یک نفر می دهیم تا در این پروسه ی تاریخی و در این چالش بین سنت و مدرنیته سنگی را از مسیرمان به سوی تعادل بردارد و آنرا نه برای رجم مخالفان خود که برای چینه ای بکار برد که اگر نه ما که آیندگان بتوانند در آن روزگاری را به کام و کامروایی سپری کنند. هر رای خونی است در آن دست یگانه. آیا رای من به دستی است که چینه می سازد یا میتاراند.؟ 
 
 
 
 میرسلیم خدایگان- کارشناس مدیریت فرهنگی