- پایگاه خبری، تحلیلی میرملاس - https://www.mirmalas.com -

شعر لرستان – سیده بهناز ابوالوفایی

20130414_1840231-1-1 [1]

هر نگاهی آرزو دارد بتابد شاید از..
پشت کوهی که کسی آنجا بخوابد شاید از..
ترس رفتن تاروپودم راتلاقی کرده است
قارقارش کل روزم راکلاغی کرده است!
بامرکب گشتم وجزو رکب زنها شدم،
تن به تن جنگیدم اما”بیوتن”تنها شدم
ترس می ترسد بریزد توی فنجانهای من!
رقص نازل می شود بر فرق دندان های من …
ازنگاهت برگ می ریزد! خزان زانوزده؟
ابرها راخورده ای یا آسمان زانوزده!؟
خانه لالایی نخوانده خواب رادم کرده ای،
سایه ات را ازسرخورشیدمان کم کرده ای
من دلم حوای یک پیمانه آدم می کند
رقص اعضای خودش راشکل پرچم می کند..
خیس یک پیمانه پراز اضطراب خالی ام
سر به زیر اماشبیه کودتا جنجالی ام!
گاهی اوقات آرزودارم نمکدان بشکنم
توی سفره تاشوم تاحرمت نان بشکنم
قالبم یخ بسته از بس درکشوجامانده ام!
مرده شور ازمن گذشته،من سرپامانده ام…
 
کاش دیوارمیان خانه بی غیرت نبود
شمع باید بشنود! پروانه بی غیرت نبود
قلب شب ،این راه دور، این بغض مشکی روی دوش
گیس دورش زد، و الا شانه بی غیرت نبود،
لشگری از چاه چشمت حمله ور بر گونه ام،
در میان اشک انگاری کمی وارونه ام
سیده بهناز ابوالوفایی