- پایگاه خبری، تحلیلی میرملاس - https://www.mirmalas.com -

شاهبازهای شورا!

48225645186887193151 [1]

 

علی رضا آزادبخت / میرملاس نیوز :

شاهبازهای شورا!

“کریم خان زند را شاهبازی آورده بودند. گفت:این مرغ چه کار دارد؟ گفتند: شکار کبک و کبوتر می کند. گفت: چه می خورد؟ گفتند: روزی یک مرغ. گفت : رهایش کنید برود خودش بگیرد و خودش بخورد!”(۱)

اعضای محترم شورا، جمعی از انسان های خدمت گذار ،سخت کوش و پرتلاش اند که هر چهار سال یک بار، به گاه انتخابات ،در مجامع ،اماکن ،انظار عمومی، حوالی گورستان ها و قبل از رسیدن عزرائیل بر بالین مریض ها ظاهر و حاضرمی شوند و به حکم احساس عجیب تکلیف ،واز سر ناچاری، به ذکر وعده های خود پرداخته و با ساختن مدینه ی فاضله ای در اشرق!!، و نشان دادن در باغ سبزی در مشرق، همگان را به رویاهای عزیز دعوت ،و با بیان اهداف الهی و مردمی ، برای بهبود زیستگاه مسکونی شهرنشینان، به جلب نظر و کسب آرای آنان اقدام می نمایند.آن گاه پس از کسب رای و اطمینان از ثبت و قرائت نام مبارکشان از رسانه ی ملی، به عنوان منتخب شهروندان و” عضو اصلی شورا ” ،در مقری آجری، موسوم به ساختمان شورای شهر و ایضا سایر شوراهای از این دست، به مدت چهار سال از انظار عمومی پنهان ،خرقه ی پاره ی خدمت پوشیده ،رخ در نقاب خاک فراموشی کشیده،تا انتخابات بعدی از صحبت در مجامع عمومی،بیان مشکلات مردم واظهار نظر در هر موضوعی، ابدا و اصلا، به ایه کان نحوا،جدا خودداری می فرمایند. سپس، بی خواب و خور و خبر، در خلوت زاهدانه ی خویش بر بوریای پاره ی مبل های ملیح، به رتق و فتق امور می پردازند و هر سال یکی از آن نیک نفسان ، البته به اجبار و اکراه و الحاح و التماس،و از سر ناچاری و نوبتی، بر مسند و منصب ریاست اندک تکیه ی ناقابلی می دهد و پس از چرت مختصری، به دست مبارک و میمون خویش، از راست به چپ یا چپ به راست، بر حسب نظر وپیشینه ی سیاسی،گوشه ی نامه های اداری را توشیح و به خط غلیظ امضا ،و ارزش وجودی می بخشند و” طبق مقررات قانونی اقدامات لازم را مبذول می فرمایند”.سپس” جمعی از دوستان ” به تهنیت این مقام ، البته نه از پول خود یا بیت المال، و شاید، بلکه صد البته، از ملک طلق آن جناب ،پلاکاردها می نویسند انبوه و دراز. و بر در و دیوار شهر می آویزند تا برای رضای خدا، سایبان بی پناهان باشد و کوری چشم مخالفان.
این برادران و احیانا خواهران ،نمونه ها و الگوهای کامل و بی بدیلی از صبر متانت و برد باری انقلابی اند. انسانهای شریفی که در ایام انتخابات، نشان داده اند چقدر پرانرژی و خستگی ناپذیرند و چه حرف های فراوان و نکته های باریک و طرح های زیبا و فکرهای بکر ،برای بهبود اوضاع اجتماعی،اقتصادی، فرهنگی و جمیعا همه ی امور پیدا و پنهان حال و آینده و گذشته ی شهر و دیار خود دارند ،اما با کمال میل و رضای خاطر ،حاضر می شوند مدت چهار سال تمام، دم بر نیاورند و با همه ی آن فکرهای عزیز و دانش های جدید که در سینه اشان چون آب در هاون کوبیده می شود و پایین میرود و بالا می آورد،سکوت پیشه می سازند و اجازه می دهند هر کس هرچه دلش می خواهد در روزنامه ها و رسانه ها بگوید و بنویسد و در کوچه و خیابان در چاله بیفتد و برای رفع بیکاری اش هر جا می خواهد چاه بکند و صد بار بل هزار بار برای کاری اداری محوطه ی شهرداری را به یافتن مسئولی بالا برود و پایین بیاید و مدام به خویشان و منسوبان و نزدیکان ومتعلقان محترم اعضای محترم تر سابق و فعلی شورا ،در ادارات و سازمان ها و نهاد هاو بقاع متبرکه و مرده شویخانه ها، سلام کند و احترام فائقه بگذارد، اما آن ها همچنان در سکوت سخت و جانکاه خویش، به نیت خدمت به مردم و قربتا الی الله صبر پیش می گیرند و دنباله ی معامله ی خویش می گیرند.
ازاین جهت باید همه ی ما ساکنان خوش بخت شهر، ممنون و سپاس گزار این عزیزان باشیم ،چرا که اگر آن حرف های دنباله دار سریالی، که در مجالس جلب رای بیان می فرمودند ،چهار سال ادامه می داشت و آن روبوسی ها و دست گرمی ها و فشار دادن ها و عرض ارادت ها ،به حدت و شدت همان ایام ادامه می یافت. و آن گونه مهربانی ها و بوس و کنار ها ،پیش تر می رفت و بیش تر می شد ،وقت خلق به مکالمه و مصافحه و مماچمه و… و … و مقابله و محاکمه می گذشت و تولید انبوه ،و کار فراوان ،و زندگی راحت ملت، به کلی تعطیل می فرمود.از طرف دیگر ،شما که نمی دانید این برادران با وجود همه ی آن توانایی ها و خلاقیت های دم کرده و سینه های پر ازدرد بی درمان و کتاب ها و کتاب چه های پر ازسخن سوخته ، و ابتکاراتی بدیع و بی مایه، که در آن مجالس کذای انتخاباتی، گوشه ای ناچیز، به قدر توان و فهم شنوندگان ،از آن بیان می داشتند، با تحمل این سکوت طولانی و پنهان شدن از مجامع عمومی و نشنیدن حرف های مردم و گپ و گفت نکردن با صاحبان رای ،به تن تنها ی خویش آن را چهار سال تمام با بست نشستن و دم بر نیاوردن و سکوت گرفتن و در خسوف و کسوف توامان رفتن، بر جسم و جان نحیف و زبان الکن قاصر عزیز خویش، هموار ساخته اند، چه مصیبت عظمایی است .
لذا، به عنوان یک شهروند به احتمال قوی زنده، بر خود لازم دانستم از این ماه های در محاق افتاده و شیرهای در بیشه نشسته و چراغ های فروزان خاموشی گزیده “که امارات سیاست و جهان داری ، و علامات کیاست و فرمانگذاری از سیمای همایونشان چون روشنی روز و تابش مهر جهان افروز، مشهود انظار است بلکه دل دانا و اندیشه ی توانایشان با دهر پیر و فلک اثیر همسانی می فرماید و به سمت فرمانگذاری و صاحب اختیاری پرتو افکن ساحت شهرستان شده است”حمایت قاطع و بسیار شدیدتر خود را اعلام، و پیشنهاد نمایم سایر شهروندان نیز بیش از این راضی نشوند و اجازه ندهند تا این غیور مردان، با سکوت و عزلت در کنج سرد مقر شورا، و دوری گرفتن از اجتماعات عمومی و نشنیدن اظهار نظرهای همشهریان، در زجر و سختی زندگی کنند .وتمام عمر مبارک در برکت چهار ساله اشان که بر عموم شهروندان چهل سال گذشته است، در حل عقد و فصل مشکلات اداری و محلی خود و خویش و خویشتن و خویشان وخویشاوندان وخویشان خود و سایر امور خوش خوشان ،به خوشی و خرمی و خوش حالی تلف نمایند. حقیقتا خارج از مروت و رسم جوانمردی است که با وجود سختی های طاقت فرسا و جانکاه نوشتن حواشی بر حواشی نامه ها و زدن شماره و مهر بر صدر و ذیل آن ها در اتاق های در بسته و نمور شورا ،چهار سال تمام این عزیزان را چون آن شاهباز کریم خانی در قفسی تنگ به بند بکشیم و حل همه ی مشکلات شهر را از ید لاغر و اندام از سر زهد خشکیده ی آنان بخواهیم . لذا با قبول همه ی عواقبش، با صدای بلند اعلام می دارم : برادران زحمت کش شورا حق دارند اندکی از نظرات و پیشنهادات دیگران نیز استفاده کنند،مجامع عمومی تشکیل بدهند، همایش و نشست برگزار نمایند، راه حل و طرح و برنامه از صاحب نظران بگیرند و دیگران را برای حل مشکلات شهر به کمک بطلبند.حتی می توانند کتاب بخوانند و قانون خوشگل شورا ها را بغل کنند و تورق نمایند.
شما عجب شهروندان نسبتا محترم پرتوقعی هستید، آخر بی انصاف ها ،۳ نفر (گیرم که ۳ تفنگ دار) یا ۵ نفر ( مثلا که ۵ پارتیزان) یا فوق فوق اش ۷ نفر (فکر کن که ۷ سامورایی) تک و تنها با ۵۰ هزار بلکه ۲۰۰هزار نفر شهروند آن هم از نوع لروندش نمی شودطرف شد که.حضرات همشهری توجه ندارند که زمان تبلیغات انتخاباتی گذشته است و آن همه توان و انرژی و کرامات خاص آقایان مربوط به همان زمان بود ،چهار سال که نمی شود یک ریز داروی نیروز زا مصرف کرد.از طرفی، نمی دانم عقلتان کجاست ،آدم وقتی خرش از پل گذشت دیگر پل را چه کار دارد که باقی اش بگذارد؟ آمدیم و خر دیگری از آن گذشت ،آن وقت شما جواب این خر تو خر را می دهید ؟ نه که نمی دهید. حالا می فهمید آن زبان بسته ها چرا حق دارند چهار سال از آن ساختمان بیرون نیایند؟ آخر گناه این ها چیست مسلمان نماها؟!مگر با پول بیت المال سفر نوروزی به کیش و میش رفته اند؟مگر دهها سکه هدیه به سایر مدیران زحمت کش داده اند؟مگر افراد خانواده و فامیل را کارمند شهرداری کرده اند؟مگر مرگه موش به خورد کسی داده اند؟ مگر درگیری خیابانی داشته اند؟ مگربه هر۲۲۰هزار نفرتان یک تاب بازی نداده اند؟ مگر سالی یک بار شهردارتان را تعویض نمی کنند؟ مگر برای هر پست شهرداری۵ ۱نفر بل بیشتر کارمند نگرفته اند؟مگر ….خدایا مرگ از دست شما مردم! اگر توانستید یک مورد خلاف غلاف حضرات را پیدا کنید وهمین جا جار بزنید، مقام پرستم اگر کاندید شورا نشوم.
اما انصاف خوب چیز لوکسی است ،واقعا آن ها حق دارند از این اتاق ها بیرون بیایند و نه تنها در قبرستان ها بلکه در سالن های اجتماعات ادارات به گفت و گو با مردم بنشینند و مفاد ماده ی ۷۱ قانون شورا ها را یک بار ،دسته جمعی بخوانند و با مشارکت شهروندان به اجرا بگذارند .
اگر مرا صد بار هم اعدام کنند باز می گویم اعضای شورا حق دارند مثل ایام انتخابات، مردم را ببوسند و ببوسند و باز هم ببوسند و این سه گانه را روزی هزار بار تکرار کنند ،با آن ها مهربان باشند ،فامیل سببی و نسبی شوند و با تمام تن خود، در مجالس آن ها شرکت نمایند.و هاکذا و هاکذا و هاکذا و بلکه بیشتر هم.
*
حالا حکایت ما با برادران شورا شده است همان حکایت شاهباز کریم خان . راستی، بهتر نیست این شاهین ها و شاهباز های شکارچی شورا را بگذاریم بروند خودشان بگیرند و خودشان بخورند؟!!!!

(۱)احمد سروش،مجموعه ی لطایف،موسسه مطبوعاتی شرق،تهران ۱۳۴۴٫ص ۷۳٫