…
سلام ، حال همه ما خوب است ،
ملالی نیست جز گم شدن گاه به گاه خیالی دور ،
که مردم به آن شادمانی بی سبب می گویند .
با این همه عمری اگر باقی بود ، طوری از کنار زندگی می گذرم
که نه زانوی آهوی بی جفت بلرزد نه این دل ناماندگار بی درمان !
تا یادم نرفته است بنویسم ، حوالی خوابهای ما سال پربارانی بود .
می دانم همیشه حیاط آنجا پر از هوای تازه بازنیامدن است
اما تو لااقل ، حتی هر وهله ، گاهی ، هر از گاهی
ببین انعکاس تبسم رویا ، شبیه شمایل شقایق نیست !
راستی خبرت بدهم ؛ خواب دیده ام خانه ای خریده ام
بی پرده ، بی پنجره ، بی در ، بی دیوار . . . هی بخند !
بی پرده بگویمت ، فردا را به فال نیک خواهم گرفت
دارد همین لحضه یک فوج کبوتر سپید ، از فراز کوچه ما می گذرد
باد بوی نامه های کسان من می دهد
یادت می آید رفته بودی خبر از آرامش آسمان بیاوری ! ؟
نه ری را جان !
نامه ام باید کوتاه باشد ، ساده باشد ، بی حرفی از ابهام و آینه ،
از نو برایت می نویسم
حال همه ما خوب است
امـــــا تـــــو بــــــاور مــــــکـــن ! ! !
…
سیدعلی صالحی
پایانش قشنگ تر از آغازش بود.
نه؟؟
(اما تو باور نکن)
از نو برایت می نویسم :جهنم شعبه ی دوم زده است!
وجابرای همه ی آدمها هست
بهشت راقرق کرده اند
تا یادم نرفته است
آسمان دارد خودش را روی سرمان خراب می کند
وکبوتر ها فقط بهانه اند برای اینکه دستمان به ماه نرسد
حال همه ی ما خوب است
ما خودمان را فراموش کرده ایم….
سلام. ممنون از حسن انتخابتون،
اما این شعر دو تا ایراد شاید تایپی !! داره
اول اینکه : بی پرده بگویمت چیزی نمانده است من چهل ساله خواهم شد و فردا را به فال نیک خواهم گرفت
دوم اینکه : باد بوی نامهای کسان من میدهد..
قشنگه.
به نظر من همهجای این شعر ضربه بود.
و هیاهویی در خود داشت و با بغضی مقدس که نمیخواستم تمام بشود.
اما تمام شد.
.
.
.
چه دیار اسرارآمیزی است دیار اشک!