- پایگاه خبری، تحلیلی میرملاس - https://www.mirmalas.com -

غزل – مرتضا خدایگان

مرتضا خدایگان [1]

هزاران  بار دل بردی، ولی پس دادی از این دست

کسی  جز تو ندارد هوش و  استعدادی از این دست

لبت  آبستـن بـوســه سـت ، بـگشایش  وَ دنیــا را

به حیرت وابِدار از خلقِ رستم زادی* از این دست

فرو می ریزم از عشقت ، به پا می خیزم از شوقت

فقط  حافظ  به  خود دیده خراب آبادی از این دست

گدا  و  شاه  و  سرباز  و  وزیر و  صوفی و شاعر

هزاران  کشتـه  داری  در  حدِ افرادی از این دست

بـدون عقـد ،  آغوشم  حلالـت ، شیـــر  مــادر  وار

فقط  در عشق  پیدا می کنی دامادی از این دست

پـــریشـان  کرده  بادِ  دامنت  گیســوی  گیتــی  را

به  ندرت  می وزد در دارِ دنیا بادی از ایـن دست

* رستم زاد یا رستمینه : سزارین 

 

 مرتضا خدایگان