کرم دوستی / سیمره :
نان به نرخ شب
بسیاری از اجناس در دنیای کنونی، قیمتشان به روز تعیین میشود. مثلاً«نفت به نرخ روز» «طلا به نرخ روز» و…
اما «نان به نرخ روز» اصطلاحی است که دیگر به شکل ضربالمثل درآمده. نه به این معنی که نان را روزانه قیمتگذاری میکنند؛ منظور نه قرص نان است و نه نرخ آن. نان به نرخ روز خوردن یعنی اینکه آدمها رفتارهایی از خود نشان دهند که باب میل زمانه باشد. رفتارهایی که پسند حاکمیتها باشد و همان رفتارها باعث شود که نام و نان و اسم و رسمشان بالاتر از دیگران و خیالشان از حیث گرفتاریهای روزمره تا حدی راحت باشد.
آدمهای نان به نرخ روز خور، به هیچ عقیده و اندیشهای پایبند نیستند. لوطیصفت و بامرام نیستند. جریانهای حاکم بر جامعهی خود را بدون دلیل میپسندند و اهل انتقاد کردن و انتقادپذیری نیستند. حتماً آقا بالاسری دارند و آنچه را میبینند و میشنوند و در اطرافشان میگذرد، فقط تأیید میکنند. دغدغهی خانوادگی و بدهکاری ندارند. به حزب و جریان حزبی معتقد نیستند. حتا باندبازیهای مرسوم کهنهی پوسیده هم آزارشان نمیدهد. فقط با وزش بادهای پیروز در حرکتند و با هر سازی میرقصند. از این شاخه به آن شاخه میپرند تا حاشیهی امنی بیابند، درآمدی داشته باشند و به نوایی برسند. چنین آدمهایی از زمانهای خانسالاری و ملوکالطوایفی گرفته تا دنیای پیشرفته و دموکراتیک امروزی وجود داشته و دارند. نان به نرخ روز خوردن، دو عامل میخواهد تا شکل بگیرد: اول داشتن روحیهی تعریف و تمجید و چاپلوسی که از ویژگیهای فردی برخی آدمهاست و دوم وجود چاپلوسپروری و پایینآوردن شأن انسان در جامعه. حال اگر آدمهایی پیدا شوند که چنین روحیهای نداشته باشند، آدمهایی که ذاتاً بزرگمنش و وارستهاند، آدمهایی که به فرمودهی قرآن خود را نیمهخاکی نیمهخدایی میدانند. روح خدا و هنر و زیبایی خدا را کمابیش در وجود خود احساس میکنند. نمیخواهند نوکرمآب و فرمانبر باشند. اهل دروغ و سالوس و ریا نباشند و انسان بودنشان را بر تمام دنیای مادی و اسمهای کاذب ترجیح میدهند. میخواهند حتا یک لحظه از عمرِ خود، دامنشان را به زشتیها و ریاکاریها نیالایند. میخواهند از «هرچه رنگ تعلق میپذیرد، آزاد باشند» چنین آدمهایی باید به چه نرخی نان بخورند؟ مثلاً موسیقیدان است و از این راه نمیتواند زندگیاش را اداره کند. شخصیت بزرگی دارد و در قالب باند و گروه نمیگنجد. شاعر و نویسنده است اما اشعار و نوشتههایش برایش آب و نان نمیشود. کشاورز است و دچار خشکسالیهای پیدرپی شده و فرزندانش در دانشگاههای آزاد دوردست پراکندهاند. جوان است و میخواهد ازدواج کند. مستأجر است و بیکار و هزاران درد و داغ دیگر که نمیشود انکارشان کرد؟
وقتی درآمدها کفاف نمیکند. وقتی «دخل، نوزده و خرج، بیست است» نان را به چه نرخی باید خورد؟ قطعاً به نرخ شب. نان به نرخ شب خوردن یعنی مجبور شدن به قناعت. یعنی صورت خود و تمام خانواده را با سیلی سرخ کردن. یعنی «تمارزو» ماندن و حسرت خوردن، یعنی دست از جان شستن و به کارهای خطا و خطر پرداختن، یعنی راه بزهکاری در پیش گرفتن و به ریش مردم و قانون خندیدن. یعنی گریز از قانون و قانونگزار و دین و تاریخ. یعنی سیرکردن شکم به هر قیمت. آدمهایی که راه دزدی و راهزنی در پیش میگیرند، آنان که درختان بلوط را قطع میکنند و میسوزانند و به زغال تبدیل میکنند و از راه زغالفروشی امرار معاش میکنند. آنانی که مجهزترین ماشینها را میدزدند و اوراق میکنند و میفروشند، زنان فاحشهی خیابانی و مردانی که از راه فروش موادمخدر زندگی میکنند، و هرکس که خلاف شرع و قانون و عرف عمل میکند. همه به نرخ شب نان میخورند. نان به نرخ شب نقطهی مقابل نان به نرخ روز است. البته هیچ دردی در جوامع امروزی بیدرمان نیست. اگر همان طوری که علم پزشکی پیشرفت کرده، قوانین مدنی و اجتماعی هم پیشرفت کنند و «اگر این نوشتار، سیاسی و نیشدار محسوب نشود» ثروتها عادلانه تقسیم شوند و همهی مردم بتوانند از منابع موجود و درآمدهایی که از راه صادرات و واردات به دست میآیند، بهرهمند شوند، این دو نوع نرخ نان بیمعنی و از مدافتاده میشود و شاهد جوامعی قانع، راستکردار و رو به راه خواهیم بود ولی اگر به انکار واقعیات بپردازیم و حجم پروندههای بزهکاری را در دادگستریها نادیده بینگاریم، اوضاع از این بدتر خواهدشد و بازار «نان به نرخ شب» آنچنان رونق خواهد گرفت که از کنترل لشکر اسکندر مقدونی هم خارج خواهدشد. در چنین اوضاعی فقط باید این بیت لری را سرود:
«دل خراو، همدل خراو، مأوا و هونمون خراو
کی چِنی داره چی مِ طاقتسونِ آسیاو»
ترجمه: دل و همدل و مأوا و خانمان همه خراب است، چه کسی غیر از من و سنگ زیرین آسیاب چنین طاقت میآورد.
باسلام جناب دوستی مردم که منظور شما نیست انشااله (چون ما -مردم نداریم) ولی اقایان چرا
درود بر جناب دوستی عزیز نگاه اسیب شناسانه و ادبی خوبی بود. آری به قول شما یا باید نان را به نرخ روز خورد یا مجبور میشوی نان به نرخ شب بخوری کاش نه این بود و نه آن و نان را به نرخ خودش می خوردیم
با سلام خدمت آقای دوستی. تشکر می کنیم به جهت اینکه دغدغه ی شما، دغدغه ی فردی نیست؛ بلکه دغدغه ی شما دغدغه ی جمعی بوده و سالهاست که در راستای روشنگری زحمات زیادی را متحمل شده اید. امید است سخنان نافذ اشخاص امثال شما تلنگری باشد برای تک تک ما تا سعی کنیم اخلاقیات خود را به هیچ قیمتی زیر پا نگذاریم. معلم گرامی امیدوارم همیشه موفق و پیروز باشید.
خسته نباشی برارم درود بر تو که درک میکنی درد دل میگویی
درود بر مردان نیک صفت .