حمزه رامین/ میرملاس :
زنان نیروی کار ارزان
پس از عبور جهان از عصر کشاورزی و ورود به دوران تکنولوژی و صنعت، مهمترین نکتهای که در دستور کار متولیان صنایع قرار گرفت، کاهش هزینههای مختلف به منظور افزایش سود حاصله و بالا بردن توان رقابت در بازار بوده، هست و خواهد بود.
یکی از مواردی که باعث کاهش یافتن هزینه و افزایش درآمد شده، بهرهگیری از نیروی کار ارزان و در عین حال پربازده میباشد. از همین روی، صاحبان صنایع و بنگاههای تولیدی از همان ابتدا در اندیشه به کارگیری زنان به عنوان نیروی کار ارزان افتاده و رفته رفته پای زنان به بازار کار باز شده و دوشادوش مردان به فعالیت خود پرداختند. در سالهای اخیر بار رشد بنگاههای تولیدی کوچک و افزایش تمایل زنان بای ورود به بازار کار، بسیاری از کارفرمایان و صاحبان بنگاهها نیز برای استفاده از این نیروی کار ارزان و کم توقع و پربازده از خود تمایل نشان دادند. در استان ما نیز چند سالی است که مدیران فروشگاهها و مغازههای کوچک و بزرگ تاحد ممکن، نیروهای مورد نیاز خود را از این قشر بر میگزینند.
به این بهانه، در این نوشتار، نکاتی چند پیرامون کم و کیف و زوایای پنهان و پیدای این امر را ذکر کرده و تلاش میشود تا با رویکردی واقع بینانه و به دور از تعارف و تکلیف این پدیده را در بوته نقد گذاشته و از جهات مختلف بدان نگریسته شود:
الف) ذات رقابتی بازار: بدون تعارف باید گفت که ذات اقتصاد و بازار رقابتی است و در این رقابت سخت و نفسگیر، کسی پیروز میشود که بتواند ضمن کم کردن هزینههای تولید، به سود بیشتری دست یابد. این توضیح کوتاه و بسیار مختصر، مهمترین قاعده حاکم بر اقتصاد و بازار را به زبانی بسیار ساده و ابتدایی بیان کرده است.
به دلیل این که رقابت در ذات فعالیت اقتصادی است و یکی از مهمترین جنبههای رقابت، مدیریت دخل و خرج است، کاهش دادن هزینهها با به کارگیری نیروی کار ارزان در دستور کار تولید کنندگان قرار میگیرد. در چنین حالتی، زنان به علت راضی بودن به دریافت مبالغ پایین در ازای کارهای بعضاً سخت و طاقت فرسا، گزینه مناسبی به نظر میرسند.
با پرس و جویی ساده و حتی نگاهی گذرا به اعلامیههای«استخدام»! بر روی در و دیوار به سادگی میتوان دریافت که اکثریت قریب به اتفاق این افراد به حقوقهایی ناچیز و«چندرغاز» مانند مشغول به کار شدهاند. نگارنده زنانی را میشناسد که به علت پرداخت بخش زیادی از حقوق خود در ازای کرایه تاکسی برای رفتن به محل کار، در آخر ماه تقریبا هیچگونه عایدی ندارند و در بهترین حالت به ازای هر روز کاری، کمتر از۲هزار تومان دستمزد نصیبشان میگردد:
بدیهی است که در چنین حالتی بیشترین سود ممکن نصیب کارفرما شده و دستان بیپناه زنان کارگر، از نخیل بلند جیب کارفرما کوتاه مانده و ارتباطی کاملاً یک سویه شکل میگیرد که در یک سوی آن کارفرمایی قرار گرفته که هر روز متمولتر میشود و در سمت دیگر زنان و دختران جوانی قرار میگیرند که روز به روز شکستهتر و نحیفتر شده و آرزوهایشان یکایک رنگ میبازد.
ب) نظمپذیری بالای زنان: علاوه بر صرفه اقتصادی در به کارگیری زنان به عنوان نیروی کار مزیت دیگری که این قشر دارند، خصوصیات ذاتی مثبت آنان از جمله نظمپذیری بالاست که آنان را نسبت به مردان هم رده و همکار متمایز میکند. [1]
زنان برخلاف مردان از «حرف گوش کنی» بالایی برخوردارند و نظم جدید را زودتر و بهتر پذیرفته و سریعتر با محیط کار وفق مییابند. این در حالی است که مردان نیز به علت خصوصیات ذاتیشان، خوی محافظهکارانه داشته و نسبت به تغییر و تحول راغب نبوده و عمدتاً واکنش مثبتی به آن نشان نمیدهند. در عین حال مردان به علت خوی سرکش و طبیعت خشن خود نسبت به پذیرفتن دستور و اوامر مافوق، روی خوشی نشان نداده و عمدتاً در مقابل چنین حالتی ایستادگی کرده و از پذیرفتن دستور سرباز میزنند.
کافی است به یاد بیاوریم که در سوی دیگر، کارفرمایی قرار گرفته که به علت پرداخت«پول» از کارگر و زیردست خود« اطاعت» و «بله قربان» گفتن میخواهد و بس! در چنین حالتی زنان به علت آن که حداقل در این سرزمین، به عنوان موجوداتی درجه دوم ـ و بعضاً درجه چندم ـ ، حرف گوش کن و مطیع ایفای نقش کردهاند، از مردانی که طبیعت خشن، تهاجمی و سرکش دارند، بیشتر مورد قبول کارفرمایان قرار گرفته و استفاده از آنان، علاوه بر مزایای اقتصادی، تنش و دردسر را کاهش داده و انرژی کمتری را تحلیل میبرند.
ج) اوضاع بد اقتصادی: به جرأت میتوان گفت که ابتداییترین دلیلی که زنان را به کار کردن در بیرون از منزل راغب و حتی «وادار» میکند، اوضاع آشفته و بسیار بد اقتصادی است.
در شرایطی که اقلام مختلف هر روز گرانتر شده، هربار کالایی خاص در بازار کمیاب و بعضا نایاب میشود، کنترل بر بازار سخت و شدیدتر شده و در یک کلام این که درآمدهای تنها نانآور خانه به هیچوجه کفاف هزینههای کمرشکن را نمیدهد، به ناچار بایستی تعداد« نانآورها» افزایش یافته تا به تناسب آن درآمد نیز افزایش یافته و دخل با خرج تنظیم شود.
در چنین حالتی زنان میبایست نقش سنتی خود در مقام خانهداری را رها کرده و برای به دست آوردن لقمهای نان حلال، تن به شرایط سختی کار در بیرون از منزل به تمام ناملایمات را بپذیرد. بدون شک در ایجاد چنین وضعیتی، دولت به عنوان متولی کسب و کار، ایجاد شغل و تامین رفاه شهروندان مقصر اصلی محسوب شده و میبایست با برنامهریزیهای علمی و کارشناسی و به کار گماردن مدیران توانمند و تکنوکرات بر مصدر اقتصاد، از بدتر شدن اوضاع جلوگیری کرده و زمینه رفاه شهروندان را فراهم کند.
د) سودجویی برخی کارفرمایان: علاوه بر صرفه اقتصادی و نظمپذیری بالای زنان، مورد دیگری که کارفرمایان را به استفاده از زنان و به خصوص دختران جوان به عنوان نیروی کار ترغیب میکند، انگیزههای پلید و اندیشههای کثیف برای سواستفاده از این قشر میباشد.
به دلیل اینکه اشتغال زنان و دختران جوان در بعضی از شغلهای خاص ـ که به ظاهر نباید مشکلی داشته باشدـ در جامعه بازخورد مثبتی نداشته و نیز به این دلیل که چون زنان و دخترانی به خاطر شرایط بد مالی و اقتصادی جویای کار هستند، برخی کارفرمایان را به این مورد رهنمود میکند که این افراد در ازای دریافت پول برای برطرف کردن مشکل مالی خود«تن بههر کاری» میدهند. [2]
بنابراین آنها را برای صراحت دریافت خدمات بیشتر! در ازای پرداخت همان میزان حقوق میاندازد: در چنین حالتی انگیزه برخی کارفرمایان که در زمره گروه موصوف قرار میگیرند، برای به کارگیری زنان و دختران به عنوان نیروی کار و در حقیقت به عنوان کنیزهای زرخرید افزایش یافته و آنان را برای عملی کردن تفکرات پلید خود راغب میکند.
بنابراین یکی دیگر از مواردی که باعث تمایل روزافزون در جهت به کارگیری زنان به عنوان نیروی کار میشود، انگیزه کارفرمایان موصوف برای سواستفادههای مختلف و در رأس آنها سواستفادههای جنسی میباشد. امری که روز به روز در حال افزایش بوده و هراز گاهی اخباری بسیار تلخ در ارتباط با آن در رسانهها منتشر میشود.
هـ) احساساتی بودن زنان: بر کسی پوشیده نیست که زنان از لحاظ احساس و مردان از لحاظ منطق و استدلال از دیگری متمایز میشوند. در توضیح این نکته باید گفت که در یک ارتباط ـ به ویژه ارتباط اقتصادی ـ مردان بیشتر به دنبال کسب منافع و استفاده حداکثری از شرایط به وجود آمده در جهت تحقق مطالبات خود هستند. این در حالی است که زنان با اندکی تحریک و وارد شدن شوک احساسی، منطق را به کناری نهاده و اسیر احساسات میشوند. بنابراین برای کارفرمایی که قصد بهرهگیری حداکثری از نیروی کارخواد را وارد، این ویژگی زنان بسیار مطلوب بوده و در نتیجه آنان را به ص—- استفاده از این نیروی کار ارزان، نظمپذیر و احساساتی میاندازد تا با تحریک احساسات آنان، از این خصلت و ویژگی سواستفاده کنند. به عنوان مثال کارفرمایی که تمایلی به ارائه خدمات قانونی به کارگران خود را ندارد، میتواند با اندکی مظلوم نمایی و تظاهر به اوضاع بد مالی، از ارائه خدمات گفته شده سرباز بزند. در چنین حالتی زنان شاغل به کار در زیرمجموعه چنین کار فرمایی نیز تحت تأثیر تظاهرات و القائات وی قرار گرفته و حاضر میشوند که به خاطر یاری رساندن به کارفرمای موصوف از حقوق و مطالبات قانونی خود چشم بپوشند. غافل از اینکه در دام سودجویی و طماعی کارفرمای خود قرار گرفته و با چشمپوشی از حقوق قانونی خود در حال فراهم کردن زمینه سواستفاده از خود هستند.
و) فرار از سرکوفتهای اطرافیان: در شرایطی که به علت اوضاع بد اقتصادی، خبری از استخدامهای دولتی نیست و به همان دلیل، سن ازدواج بالا رفته و جوانان توان ازدواج کردن ندارند. در چنین وضعیتی ماندن در خانه و سپری کردن وقت بدون دیدن افقی روشن، همانند خوره، ذهن و روح این افراد را نابود کرده و آنها را به تباهی میکشاند.
در این وضعیت، پسران میتوانند با گشت وگذاری در شهر و سر زدن به اماکنی نظیر پارکها و چاپخانههای سنتی و استنثاق دوری غلیظ! هم از دید اطرافیان پنهان شوند و هم از بیحوصلگی و درماندگی رها شوند! در نقطه مقابل دخترانی وجود دارند که نه تنها باید رنج بیکاری را تحمل کنند، بلکه از گشت و گذار نیز محروم بوده و میبایست طعنه عدم وجود طالب و خواستگار را نیز بشنوند و دم بر نیارند.
بنابراین بهترین راه خروج از چنین وضعیتی، مشغول شدن به کار است، آن هم هر کاری در این شرایط کسب عنوان پر طمطراق«شاغل» و خروج از سایه سنگین اصطلاح «بیکار» این دختران را در جستجوی یافتن هر آنچه بتوان نام شغل بر آن نهاد، صرفنظر از کم و کیف آن، میاندازد و طبیعی است که چنین اشخاصی حاضرند در ازای یافتن کاری هر چند بیارزش و بدون دریافت هرگونه حقوق و مطالبات قانونی، در هر کجا مشغول به کار شوند. در این نوشتار تلاش شد تا تصویری واقعبینانه از استثمار دختران و زنان در قالب کارمند و عمدتاً فروشنده، ارائه شود و خطرات و مخاطرات اینگونه استخدامها! ذکر شود باشد که تلنگری باشد بر مسئولین محترم، شاید که قدمی هرچند کوچک در جهت رفع این معضل بردارند.
بدون شک این موضوع را میتوان از زوایای دیگر نیز نقد و تحلیل کرد اما به دلایل مختلف قلم از ذکر آن عاجز است. همچنین این قلم، نتیجه گیری این موضوع را به مخاطبین محترم واگذار میکند.