بعد ازخط انتخابات
حشمتاله آزادبخت:
دوندهها ازمیان انبوه تماشاچیها و چنگ و دندان هواداران آخرین گامهای خود را بلندکردند و بالاخره یکی از دوندهها که هواداران بیشتری پای راستش را گرفتند و آن سوی خط گذاشتند دستهای پیروزیاش را درهوای هیجان چرخاند.هنوز پای چپش را به آن سوی خط نشان نداده بود که هوادارانش درخیابانهای شهرجاری شدند و بوقهای شادی را تا آخرچسباندند و در نهایت، صدای گلولههای “هُمالی” از بیخ گوش خانهی رقبا گذشت… مردم شهرمن شبی را در بغض شکست و نبض پیروزی به خواب رفتند و شهر رفت تا دنبالهی خود را به صبحی آرام، چون تکرار روزان گذشته برساند و روز از نو و…بازپرتاب موشک نمایندهای به فضای شلوغ بهارستان و بدرقهی دلهرهی نگاه مردمی با اندیشهها وخواستههایی متفاوت.
بازی، شروع شد و من ضمن تبریک صمیمانه به کاندید پیروز شهرم، آقای ملکشاهی، اینبار میکروفن قلم را به سمت دروازهی مسئولیت ایشان میچرخانم، شاید به گوش دیوار توجه دیگر نامزدهای پیروز استانم نیزبرخوردکند:
-آنچه سروگردنی از همهی بحثها و جدلهای روزان پیش ازخط انتخابات بالاتر داشت و از دل غبار درگیریها و جار و جنجالهایش سربرافراشت، زمزمهی ناپختهی حاکمیت رومشکان و ترس برخی مردم کوهدشت از عواقب آن بود. تیغ تیز این بحث، شکافی عمیق درصورت تصور مشترک مردم دوخطه کشیدکه سالهاست دست درگردن لبخندها، رفتوآمدها و مهربانیها کنار هم نفس میکشند.البته درگیریهای برخی هواداران درقدکشیدن این ذهنیت، بیتاثیرنبود. برای شاهد ادعایم پتک سنگین حرف یکی از فامیلهای رومشکانیام رانشان میدهم که گفت:« رومشکو بی وِ مسند قدرت.» البته خدا را شکرکه من سرِباورم را کمی عقب کشیدم و مغزم هنوز سرجای فرمان خود ایستاده که شلیک توپ این جمله از دهان یک نفریا چند نفر نمیتواند اعلام ذهنیت تمام مردم رومشکان باشد.مردمی باپیشانی پیشینهای بلندفرهنگی و تاریخی و سابقهی مهماننوازی و مهربانی کمنظیر.یا تابلوی دوستی با نام مستعارِ« مردی ازشهرستان رومشکان» که برای میرملاسنیوز کامنت تبریک پیروزی گذاشته بود. اما امتداد سخن را باز، به سمت آغاز عملکرد مسئولیت شما، چپ میکنم که خدای کرده پس ازرسیدن به دیازپام کرسی نرم نمایندگی، آبی باشد برآتش سوزندهی این بلوا.
– صندلی خستهی ریاست و مسئولیت این شهر دیگر از کت و شلوارهای خالی انتصابهای –به روایت پلاکاردها-شایسته بالا میآورند. زخمهای ادارات کوهدشت از ریزبارش نمک عزل ونصبهای آغاز نمایندگی پُر است و قصهی دراز تکراری ریاست، نقطهی پایان شایستهسالاری میخواهدکه تفکرش عمریست از دهان تنگِ قلمِ هیچ حکمی صادرنشده است. عزل و نصبهای جناحی و ناسیونالیستی انتخاباتی،کلیشهایتر از آمدن شهرداران جدید و رنگآمیزی مجدد بلوارها، اولین گام سنگینیست که برمیخیزد و برساقهی پیشرفت این شهر، محکم فرود میآید. شهری که به جای سر به آسمانهای عزل ونصبهای ویران گرش، دود بلندکارخانهای میخواهد و کلنگ محکم پروژهای که سالهاست تنها چندطبقهی وعدههای دروغشان برسینهی دشتهای تشنهاش قدکشیده است. کلاس این شهر، چنگ سمج مبصرچالاکی میخواهد که دور ازتقویت منافع شخصی و رسیدن به بانکهای خصوصی، مدام یقه برگلوی نگاه وزیران بچسباند و دهان پهن هوارخواستههای مردمش باشد. این شهر، نمایندهای میخواهد که حق سالیان درازش را از بیخ دندان تبعیض و جناحبازی و فامیلسالاری و…بیرون بکشد و زلف آشفتهی کودکان فقر و بوی سوختهی دختران درد و دستهای بیرون زده ازخاک و آهن وسیمان سعادت آبادهای سرزمینش، امان ازخواب وجدان وظیفهاش ببرد. انتظار میرود به جای مثلاً تکرارگماردن معلم ابتدایی برصدارت بهزیستی یا هلال احمر و از این دست عجایب هزارگانه، بامشورت اهل نظر، از شایستهها وکاربلدان از هرنگاهی استفاده شود.
– مطمئن باشیدچیزی کمتر از صددرصد کسانی که تا خط سپیدپایان، شانه به شانهاتان ساییدند، نه به خاطرچشم و ابروی پیروزی شما، که به خاطرخواستههای سیاه خود، دندان ساییدهاند. و این از ادعای برخی نزدیکان هوادار شما کاملا مشهوداست که قراراست مرا رئیس کجا و مرا رئیس ناکجا بکند که بهتر است ادامهاش را با اشاره به داستان طلعه و زبیر، نقطه چین بگذاریم…..اما شما بهتر از من میدانیدکه درکمترخانهای ازکوهدشت (منظورکوهدشت و حومه) چندفارغ ازتحصیل، برزانوی بیکاری مچاله نشدهاند و همه هم به خاطر رساندن انگشت یخ کردهی امید برتَرک صخرهی کاری و قرص سیاه نانی به دامان حمایت کاندیدی، چنگ زدهاند و اگرخلاف هواداران شما، رای دادند، به هیچ وجه ازسرکدورت نبوده و انتظار میرود دست برآمده از باتلاق همه را ببینید و طناب نگاهتان تنها به سمت هوادارنتان حلقه نشود.
– هنرمندان این شهرشاید مهجورترین قشر سوخته از لهیب همهچیزباشند. هنرمندانی که اکثرا با وجود بیکاری و بینانی درکشورشناخته هستند و نام کوهدشت بر بلند هنرشان میدرخشد.تا به حال دیده وشنیده نشد ازنظرموثرشان درکار پیشرفت و آبادانی شهراستفاده شود. اگر شمع دغدغهی هنر و هنرمند در ایده و تفکرتان روشن است بازانتظار میرود دست کم، پستها و مسئولیت امورهنری به آنان سپرده شود.
چه بسیارکودکان ارزشمند آثارهنری این شهر، زیرآوار بیکاری و بیپولی هنرمندانش زنده به گور شدهاند…
– باگذشتن از کنار شانهی لرزان خیلی از کارمندان مخالف رای شما حس میشود که برق سه فازنگرانی شغلی برتنشان گره شده است که “بیچاره شدیم”. این سنت قدیمی نیز ریشه در زمین نحس همان عزل و نصبها و چرخاندن شمشیرکهنهیِ پاییز ِنحسِ نجسِ جناحبازی و فامیل پرستی و تبعیض در شاخ وبرگ ادارات داردکه کبیسهی هرچهارسال یکبار باید منتظر تحویل آن بود .امیدواریم شما اولین نمایندهای باشیدکه بر این قصیدهی بیوزن و قافیه نقطهی مقطع بگذارید.
– شما تنها نمایندهی چهل و چندهزار نفر نیستید که پا برپلهی اندیشهاشان گذاشته و به صندلی بلندپیروزی رسیدهاید. حالا دیگر نمایندهی یکصدوپانزده هزار نگاه میباشید که چهارسال عملکردتان را به بررسی پلک میزنند. کاری کنید چهارسال آینده پابر شانهی دوستی یکصدوپانزده نفربگذارید.
دیگران رفتند و ماه شدند ما چون پلنگان زخمی چنگمان به کرسیاشان نرسید و حالا ما ماندهایم و چنگهای زخمی دیگری و نگاه مضطرب بر ریسمان سیاه و سفیدکرسی نمایندگی دیگر.
درود بر شما آقای آزادبخت عزیز.
نظری ندارم
سلام آقای آزادبخت اینکه عملکرد سیاسی ایشون را پلک بزنید کار بسیار خوب و شایسته ایست ولی بنده دلم از این میگیره که حضرت عالی ۱۲ سال امامی و ۴ سال قبادی را پلک نزدی و چشم بسته نظاره گر بودی چه شده است بوق های امامی و قبادی از سر شادی و هیجان بود و عیبی نداشت حالا بوق ما همالی با شماها بود. نه عزیزم این بغض ما بود که ۱۲ سال در ته گلویمان مانده بود و به یکباره آزاد شد و دیدید که چه دلنشین با برف شادی خداوند متعال مزین شد. در آخر از شماها که خود را روشنفکران این شهر زخم دیده می پندارید خواهش می کنم همیشه دو طرفه قضاوت کنید و …
سلام اصلاح طلب عزیز.اگربه مطالب گذشته ی حقیر درآرشیوسیمره مراجعه کنید حتما نظرتون عوض می شه. به هرحال ممنون که خواندی ام.خداکنه برف شادی همیشه باپیروزی دل های مردم همراه باشه.
آقای آزادبخت دنبال چی میگردی دلت خوشه بابا مطمئن باش آقای ملکشاهی خودش کار بلده میدونه چکار کنه مارو سننه.خدا رو شکر قبادی نبرد و گرنه پوست از کله منو تو در میاورد افتخار ما این بود که نزاشتیم قبادی پیروز بشه چون نوک پیکان های زهر آلود و کشندشون به طرف امسال من و جناب عالی بود.حالا به آینده امیدواریم چون آقای ملکشاهی حداقلش اینه که انسان جوانمردی تشریف داره.
خدایا چنان کن سرانجام کار تو خوشنود باشی و ما رستگار
بدبختی ماهمینه دوست عزیز که به این راضی می شیم که مثلا قبادی نبرده وملکشاهی برده ودیگه پوست کله مان سرجاشه…یه نگاه به کله ت بکش ببین اصلا پوستی به سرت مونده؟
خجالت هم چیز خوبی است ما دیگه همه میدونیم که دور گذشته چه بلایی سر سوری بیچاره آوردید حالا هم این کار خداست که میخاد سایه شوم صندلی پرستی رو از سر این شهر این ویرانه بر داره من خودم طرفدار سخت و پرو پا قرص امامی بودم و اعتراف میکنم که آقای ملکشاهی رای داشت و اگه قرار باشه در وضعیت فعلی انتخابات مجددی برگزار بشه ۹۰ درصد طرفداران امامی به آقای ملکشاهی رای میدیم و قطعا از ایشون پشتیبانی میکنیم برا آقای امامی مهم این بود که با حضور خودش مشت محکمی به تمام کسانی بزنه که بهش چه برچسب هایی که نزدند دیدید که ترازوی خدا میزانه. ودر آخر از اینجا از طرف کلیه عزیزان همفکر خودم به آقای ملکشاهی تبریک عرض میکنم و امید وارم که در مدیریت و مسولیت خطیری رو که بر عهده دارن موفق و چنان عمل کنند که فردا در پیشگاه خداوند بتواند جوابگو باشد. خدایا چنان کن سرانجام کار تو خشنود باشی و ما رستگار
باهات موافقم
نه ما طرفداران امامی راد هروقت ایشون کاندیدا بشن ازشون حمایت میکنیم و به کسی دیگه رای نمیدیم
متاسفم چون من هم سه دوره بهش رای دادم ولی پشیمانم چون کراراشو تازه از روی منطق بررسی میکنم
مطلب خوبی بود” اما کاش در خط آغازین عبارت: (چنگ و دندان) را نمی دیدم. ضمنا به جای( طلحه ) طلعه تایپ شده بود.گرچه زیاد مهم نیست ولی از زیبایی متن می کاهد ” بهتر است اصلاح شود.
سلام آقای آزادبخت، با تشکر از نوشته تان و نگاه متفاوت شما به وقایع شهرمان …
با عرض پوزش نه از باب خورده گیری، که صرفا به عنوان کسی که نوشته های شما را دنبال می کنم عرض شود که کلمه “کاندید” در انگلیسی به معنی احمق است و “کاندیدا” صحصح است. هرچند مطمئنم که اشتباه تایپی باعث این اشکال شده
سلام دوست عزیز.اینونمی دونستم ممنون از دقت و تذکرتان.
معنای لغوی کاندید در زبان انگلیسی به معنای زیر است:
منصفانه
بی پرده
راست
بی تزویر
قلبی
بی ریا
صمیمی
راستگو
صاف و ساده
نمیدونم آقا سجاد احمق رو از کجا درآورده؟!!!!!!!!!!!!!!!!
کاندید در زبان فرانسه به معنی احمق است برای نمایندگی کاندیدا درست است به معنی نامزد می باشد
سلام بر آقا سجاد گل
خودتون هم اشتباه تایپی داری
با سلام خدمت آقای آزادبخت
من همیشه مقالات شما را می خونم و از انتقادات سازنده ی شما و به چالش کشاندن معضلات مختلف کوهدشت لذت می برم ولی نوشتن مقالات علیه آقای ملکشاهی (در بهبوهه تبلیغات) نه انتقاده و نه کار علمی یا فرهنگی…
این نوع نگاه و احساس مسئولیت ستودنی است. نویسندگان شاخکهای حساس اجتماع هستند.بهتر است به جای تخریب نویسنده و متلک پرانی کمی به حرفهایش دقت کنیم.
از یاد نبریم که پایه ی این عزل و نصبهای دوره ای و وابسته به آمد و شد نمایندگان و به قول شما “پایان شایسته سالاری” از دوره ی آقای امامی بنیان گذاشته شد.
واقعا…. اینو خوب اومدی…
این بار یکی اومده میخواهد واسه شهرمون کاری بکنه توهی مطلب بنویس .
حتما؟…..سادگی!!!
ملکشاهی عدالــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت
پیروزیت مبـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــارک.
چراقدراین مطالب رونمیدونیم؟این مطلب درکمال ادب وروشنفکری نوشته شده من شک ندارم اگه آقای ملکشاهی بخونه حتما خوشش میادو استفاده می کنه.خوب راست گفته بدبختی ما توی نداشتن کارخانه است یا عزل ونصب؟
آ قا یا خانم وطن پرست!
شما یک اصولگرا هستید نه وطن پرست. استفاده اشتباه از واژه ها ممنوع
آقای اصلاح طلب!
اول بررسی و آگاهی؛ بعد قضاوت.
آیا شما مقالات حشمت آزادبخت را در این ده سال خوانده ای؟ یقیناً نه. اگر اهل مطالعه و روزنامه خوانی بودی، چنین قضاوت ناعادلانه ای نمی کردی. تعجب میکنم ؛ چطور ممکن است یک اصلاح طلب اهل روزنامه خوانی نباشد و مقالات آزادبخت را نخوانده باشد! آیا واقعا شما اصلاح طلب هستی؟
اما ای برادران وخواهران کوهدشتی دلفان مظلوم ،خوب اندکی هم برای ما اشک ماتم بریزید که نماینده ما تنها دارای۵۰۰۰ رأی دلفانی است به نظر آقای آزادبخت مرثیه ما چه رنگی است به چشمان کدام دلفانی بگریم که نزدیک ۵۰۰روستا وجوددارد وهرکدام تشنه نگاهی …
کجای این عدالت است که نماینده از شهرستانی ۲۰۰هزار نفری تنها ۵۰۰۰هزار طرفدار داشته باشد
افسوس که کلمات قادر به بیان شرح درد درنمان نیستند وبه شرعت از دایره ذهنمان فرار می کنند کاش کسی بود شرح مصیبت تاراج آبروی دلفان را می نوشت تا باخواندن آن آنقدر می گریستیم تا از جاری شدن اشک زنان ودختران معصوم دلفانی برادران وپهلوانان غیورکوهدشتیمان بیدار می شدند
ودیگر هیچ…
آقای مرادی عزیز
مدینه گفتی و کردی کبابم.
نیمی از مردم طرهان دلفانی اند یا به قولی دلفان و طرهان یکی بوده و هستند و طوایف بزرگ میربگ،ایتیوند،اولاقباد،نورعلی و ……… مجه مشترکمان می باشند،و باید گفت که دلفان همواره مظلوم بوده ،صداقت و پاکی و در عین حال صلابت دلفانی ها هیچ وقت فراموشمان نخواهد شد . ضمنا مسئله انتخابات هم در دلفان مشکل خاص خود را داشت متاسفانه علی رقم تلاش های حجت الا سلام آل کاظمی به خاطر وحدت کاندیداها در آن دیار نتیجه ای حاصل نشد و خود ایشان از این مسئله ناراحت شده و استئفا دادند،سایت میرملاس نیز مسئله را به خوبی منعکس نمود .متأسفانه عدم اتحاد و وجود تفرقه در بین کاندیداها باعث شد تا سلسله با وجود جمعیتی کمتر از نصف جمعیت ددلفان ولی با وحدت به پیروزی برسند هر چند در دلفان به قول شما فقط ۵ هزار رأی داشتند
امیدوارم حرمت قلمتو حفظ کنی… یادت نرفته که ((نون والقلم و ما یسطرون…………………..
اقای ازادبخت این قد از ملکشاهی بد نوشتی داری کم کم نویسنده میشی قدر ملکشاهی رو بدون
جالب بود.
بیاید عینک بد بینی را بر داریم ایشان انسان تحصیل کرده محترمی میباشند این پیشنهاد ها اگه از روی غرض ورزی نباشه خوبه به امید خدا نماینده ۱۱۵۰۰۰نفری میباشن
درود بر شما آقای آزادبخت بخاطر مقالات رک و بدون حاشیه ای که لرزه بر اندام بعضی ها انداخته
بسمه تعالی:
برادر ارجمند جناب آقای آزادبخت.
از اینکه در زمان بهبوهه انتخابات آن نامه را منتشر کردید از دست شما ناراحتم(نامه از طرف خودم میباشدوحرفهایم نظر شخصی ام میباشد)چرا که انتظار میرفت در آن زمان اگر نقدی بود باید از بقیه کاندیداها هم میشد که متاسفانه انجام ندادید.
واما …
حال که مردم عزیز شهرستان کوهدشت این پیروزی بزرگ را به دست آورده اند سعی نکنید با پاشیدن بذر نفاق بین اقوام مختلف فتنه ایجاد کنید که با بصیرت این مردم نمیتوتنید موفق شوید .بماند قبلا هم اینکار را کردید.
من ساکن رومشگان هستم وبا این حرفهای شما موافق نیستم ،اولا نمیشود جلوی دهان مردم را گرفت .ممکن است کسی یا از روی نادانی ویا به شوخی گفته باشد (رومشکو بی وِ مسند قدرت)این حرف یک یا چند نفر البته زخم خورده از مسئولین قبلی میباشد .
اینکه آقای ملکشاهی در رومشگان هستند بله برای ما افتخار است نه فقط به ایشان افتخار میکنیم بلکه به تمام افرادی که در شهرستان کوهدشت وبخشهای تابعه برای این مردم زحمت میکشند افتخار میکنیم.
شما چرا در آن زمان انتخابات که اقدام به نوشتن ان نامه نمودید چرا عملکرد نمایندگان قبلی را مورد واکاوی قرار ندادید(چون با آنها همسو بودید)چرا این بدبختیهای شهرستان را که الان بازگو میکنید در آن زمان ننوشتید.چرا؟
من به نمایندگی از جوانان رومشگان اعلام میکنم که ما مخلص برادرانمان در جای جای شهرستان کوهدشت وبخشهای تابعه هستیم وقدر این عزیزان را میدانیم واز شما میخواهیم گول این حرفها را نخورید که اینها از علائم فتنه است وحالا که در انتخابات شکست فضیحانه ایی خورده اند سعی دارند بین ما تفرقه بیندازند
همیشه پیروز باشید.
قباد امرایی.
سلام جناب امرایی.ممنون ازنامه ی خوب ومنطقی شماعزیز.
اگر پیش از خط انتخابات شماره ی ۱-۲-۳-۴-۵ راخوانده باشید حتما نظرتان عوض می شود که حقیر رویه ی انتخاباتی همه ی آقایان را به نقد کشیدم…بازهم ممنون از شما عزیز.
باسلام بردوست گرامی وارزشی جناب آقای آزادبخت
نوشته تون خیلی زیبا بود
ولی باید عرض کنم خدمتتون که جمعیت رای دهنده دوره اخیر این تعداد بوده ولی جمعیت کل شهرستان بالغ بر ۲۰۰۰۰۰ نفر وجمعیت افراد واجد شرایط بالای ۱۲۵۰۰۰نفر است
باتشکر
پویان خان! فرموده ای:
«آقای ازادبخت این قد از ملکشاهی بد نوشتی داری کم کم نویسنده میشی قدر ملکشاهی رو بدون»
پویان حان! راستی میدانی با نوشتنِ این جمله چه کسی را به تمسخر گرفته ای!؟!!!!!!
میدانی چه چیزی را ثابت کرده ای!؟!!!!!
بهت میگم؛ ثابت کرده ای که به قول خودت این قد از عالم روزنامه و سایت و نوشتن و اطلاع رسانی و عالم سیاست و فرهنگ به دور هستی که هنوز نمیدانی آزادبخت که برای امثال من و تو مینویسد تا شاید نسیم آگاهی به خشکیده خارزارِ ذهن مان بوزد، سالهای سال است که از بخت بدش نویسنده است وگرنه چونان بی استعدادهای بیسواد اکنون شغلی و جاهی و مقامی داشت.
اما جواب سوال دوم را تو به من بده. با نوشته ات راستی چه کسی را به تمسخر کشیده ای!؟
سلام دوست عزیز.به قول خودتون زنده باشید.حقیقتا وجود شما وامثالهم انرژی قلم همچون منی ست واگر تاالان روی پای قلم ایستاده ام به یمن آینه ی وجود شماست.سپاس.
درود به شرفت
چرا نظر منو تایید نکردی؟
درود بر آقای کوشکی ع که واقعیت را بیان نمودند.جناب آقای ملکشاهی نماینده تمامی مردم شهرستان کوهدشت هستند و برای ایشان آرزوی موفقیت داریم.
برادر ارجمند جناب آقای آزادبخت نسیم سخنت نوید بهاردارد اما چه کنیم شهر ماراکه سالهاست بهار شهرمارا خزان سیاسیون درنطفه خفه می کنند .درد من ما در این شهر همین است اما چرا همه این فکررانداریم .تشکر از سخن زیبای قلمت که حرف نوعی گفتی که سالهاست در انبار وجدان دوستان مردم زیر لگد سیاست زدگیمان له شده.
شهر ما شاعر اگر داشت هوا بهتر بود
خسته نباشید هم شهرییان
درد کشیده ی من، که هر کدام از کامنت های شما
برای خودحاکی از درد عمیقی است
{{ بنام من هم زنده ام … }}
دوست من حشمت جان، باز هم بنویس دلمان خیلی پر از این حرف ها است …
بنویس شاید رسالت هنرمندان و نویسندگان این شهر را برای آیندگان و حال ادا کرده باشیم.
چون همه مان به شهرمان آنطور که باید وشاید خدمت نکردیم.
امیدوارم بزرگتر به اندیشیم.
باید باهم ((هم پیمان)) شویم.
خندم میگیره وقتی فکر میکنم و میبینم که همین اقای ملکشاهی ۵دوره تلاش کرد که قبادی نماینده کوهدشت در مجلس باشه و حالا شده کاندیدای محبوب اصلاح طلب ها
سرم رو تکون میدم و یه لبخند میزنم
دوستان عزیز ضمن سپاس از مهربانی همه ی شما، این هم کامنتی که برای وبلاگ من اومده.فکرکنم بهتره توضیحش رو به نگاه ریز شما بسپارم:
آههههههههای مردک…
باتوهستم
خوب گوشهایت را باز کن
خواهی دید فردا شیطانکی
قلمت را میشکند
پس زبان در دهان نگه دار
راستی…
اگر قلمی نتراشیده تر میداشتی
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
قلمت فردا کار دستت میدهد
آهایییییییییی بس کن
بس کن بس کن……. قلمت را میشکنند
همان پسرکان اربده جو
××××
حشمت:
ٱهای شیطانک عربده ست نه اربده…
ببخشید دوستان بنده به این قصد این کامنت رو نمایش دادم که بدونید بعضی افراد معلوم الحال وبی خ…با گذاشتن این چنین کامنت هایی مزد شب نخوابی های امثال مرا کف دست نوشته هایمان می گذارند. وبه این خاطر باز نمایش دادم که بدانید ما نویسنده ها با این گونه افراد عقده ای سر و کار داریم ولی می نویسیم. اما در کل وجود این گونه اشخاص طبیعی ست واگر سر راهتان قرار گرفتند بی خیال باشید و نیش عقرب بدانید.
قلم شکستنی است ولی افکار را چگونه می شکنید.مرد می خواهد بیاید افکار ازاد مرا بشکند.
به قول مرحوم شاملو
اندیشیدن در سکوت آن که می اندیشد
به ناچار دم فرو می بندد
اما آن گاه که زمانه
زخم خورده و معصوم
به شهادت اش طلبد
به هزاران زبان سخن خواهد گفت.
زنده باد حشمت خان
باز سلام
بنظرت حشمت جان تا حالا مگر حرمت قلم ها را این افراد حفظ کرده اند که الان
بار اولشان باشد این لحن سالهاست حرف میزند…
شاید از نگاه این افراد حشمت ازادبخت وامثالهم ما (( مررررررررردک)) باشیم
نه انسانهای زجر کشیده سال ها عمر از دست داده.
این افراد اگر قدرت تکلم و بحث داشتند که اینگونه توهین آمیز حرف نمی زدند،
…
ول کنید بابادل خوشی دارید هر که برنده شد واسه خودشو جیبش شده به من وشما چه