در شاهراه نوروز هم که بیفتیم،
فاصله نو می شود
اما
کم نمی شود
وقتی سرت را میچرخانی
و بهار،
با همه ی عداوتش
بی هیچ رستنی
به نگاهم بر نمی گردد
مهسا شفیعی
در شاهراه نوروز هم که بیفتیم، فاصله نو می شود اما کم نمی شود وقتی سرت را میچرخانی و بهار، با همه ی عداوتش بی هیچ رستنی به نگاهم بر نمی گردد مهسا شفیعی
در شاهراه نوروز هم که بیفتیم،
فاصله نو می شود
اما
کم نمی شود
وقتی سرت را میچرخانی
و بهار،
با همه ی عداوتش
بی هیچ رستنی
به نگاهم بر نمی گردد
مهسا شفیعی
این مطلب بدون برچسب می باشد.
بسیار زیبا…
آفرین مهسا خانم! خوشحالم میبینم تو و راضیه همتی خوب دارین راهتون رو پیدا می کنید، از پس اون سالها که بهتون امیدوار بودم
تشکراستاد..راهنمایی ها وتشویق های شما همیشه باعث دلگرمی بوده وهست
آفرین و دست خوش!
درود بر شما خانم شفیعی بسیار عالی بود
سپاسگزارم
مهسای عزیز ورودتو به جرگه ی شاعران مفهوم گرا تبریک می گم
بسیار زیبا
موفق باشی
از هموون دوران ابتدایی که با هم دوست بودیم من بهت ایمان داشتم که روزی پیشرفت خواهی کرد…
و الان دارم می بینم اون روز رسیده و من بهت افتخار می کنم دوستم…
پاینده باشی
!
به امید موفقیتت در روزهای آتی…
سلام
مرحبا دختر دایی عزیز..
سروده ی زیبایتان زاییده ی روحی پاک است…
انشاالله شاهد سروده های جدید و پر مغزتان باشیم..
======================================
جداً می خواهید با شعر شما را هیجان زده کنم.
بریزید خیابان،
شعار بدهید،
وکشته شوید،
البته بعضی ها با چاقو ذبح می کنند،
اما من که قصاب نیستم،
شاعرم
===============================================
دیروز خبر رسید
علف های بهاری سوختند
و حواس شهر
به تنهایی برگشت
*
دیروز خبر دادند
به خانه برگردم
رفتار آفتاب را تماشا کنم
در باغچه
========================
موید و در پناه خاصه ی مولا باشید.
سلام
ممنون از محبتتون……لطف کردین وقت گذاشتین میمزا..!!
سلام و دروود بانو
خب رستش بارها خوندم تا بتونم تا حدودی بفهممش…تازه شدن روز(نو روز) معمولش اینه که فاصله ها رو کم میکنه و اینکه در شعر شما این فاصله نو شده (نه کم) تقریبا میشه گفت هنجارشکنی زیبایی بود…به دلمان نشست…
حالا من متوجه نشدم “وقتی سرت را میچرخانی” برمیگرده به کجا؟! یعنی سرش را که میچرخاند فاصله کم نمیشود و نو میشود یا سرش را که میچرخاند بهار با عداوتش به نگاهت برنمیگردد…
شایدم این چرخاندن سر معلول تازه شدن فاصله و علت برنگشتن بهار باشه…
کمی برایم تناقض ایجاد شده و به نظرم (یک نظر صرفا شخصی) این خوبه…شعرهایی را که مجبورم کنند به تکرار را دوست میدارم…
نویسا باشی شاعر
سلام بر دوست عزیزم
دقت و نکته سنجی شما ستودنیه وجای تشکر داره…
تناقض جالبی برای شما ایجاد شده در خواندن این شعر، که برای خودم پیش نیومده!!!
تکرار
تکرار
تکرار تو،موجب فخره بزرگوار…..مرسی که اومدین….
بسیار زیبا آفرین .رویش جوانه ها تماشاییست.موفق باشید.
سلام
ممنون از حضورتون…خوش آمدید
چهار زخمه چگورازسه تارموی توام
دو دفعه دف بزن از اشتیاق تنبورم
سلام آبجی خیلی زیبا بود
وقتی که سرت را می چرخانی
……………بهار بر می گردد.
سر را چرخاندن،میتواند برگرداندن باشد یا چرخاندن ….!!!
اینم حرفیه!!!
در شاهراه نوروز هم که بیفتیم،
فاصله نو می شود
اما
کم نمی شود
وقتی سرت را میچرخانی
و بهار،
با همه ی عداوتش
بی هیچ رستنی
به نگاهم بر نمی گردد
درود بر شما عالی سرودید
قلمتان همواره سبز و استوار
بدورد
شعرنو اینش خوبه که هرررررچی بخوای میتونی بگی