- پایگاه خبری، تحلیلی میرملاس - https://www.mirmalas.com -

ننه لطافت ، شیرزن لرستان و دردی به بلندی اسپی کوه / صدای دادخواهی مرا به گوش مسئولان برسانید

 
 
 
 
 

میرملاس نیوز ؛ ننه لطافت ، شیر زن خطه دلیر پرور لرستان ، دردی سیاه در دل بزرگ و مهربانش ، به بلندای سفید کوه ، کوه سربه فلک کشیده خرم آباد دارد . 

مادر شهید امربه معروف و نهی از منکر در کرج از رسانه ها خواست تا صدای دادخواهی وی را به گوش رئیس قوه قضاییه برسانند.

درد سنگین دلش نه تنها به خاطر تاراج رفتن هستی دلبندی بود که با خون جگر در دامنی پاک ، به سرو قامتی تبدیل شده بود فدایی در راه دفاع از امنیت ونوامیس کشور ، بلکه به خاطر به نتیجه نرسیدن دادخواهی اش برای مجازات شروری که با خنجر بی شرافتی سینه دریایی شیر پسر غیرتمندش را ناجوانمردانه دریده بود.

لطافت تا مجازات قاتل دلیرمرد زندگیش را نبیند آرام نخواهد گرفت ، گویی که هر روز خبر کوچ همیشگی حاصل عمرش را میشنود و روحش با وی به پرواز در می آید و باز نا امیدانه و ناباورانه از این فراغ ابدی به کالبد سرد تنش باز میگردد.

گذشته از این ، او به تنها یادگارعزیزش ، هم او که روی دلنشین ، صدای گرم و دست نوازشگر پدر را ندید ، قول داده تا زنده است تقاص این ظلم را پس بگیرد.

اصلا به کدامین گناه فرصت هم آغوشی پدر و پسری از بین رفته بود ، آنهم پدری دلیر واستوار ، قسم یاد کرده برای حفظ امنیت و شرافت نوامیس مردم.

و چه خوش سرانجامی که غیرتمندانه پای قسم یاد شده ایستاد و جان عزیز را قربانی کرد تا جان ، مال و ناموس شهروندی از این شهر آسیب نبیند.

حالا که ۶ سال از آن روز به تاراج رفتن تمام هستی لطافت به دست ظلم شروری مست میگذرد آیا سزاوار است که در انتظار دادخواهی خون شهید امر به معروفش بسوزد و فریاد دردمندی خود را در گلو خفه کند ؟

 

ننه لطافت با قلب عمل شده ، پای ناتوان و دستانی خالی ، دیگر نیرویی برای دوندگی در ادارات و دادسراها به دنبال دادخواهی ندارد.

دل بزرگش برای عروس مهربان وجوانش میسوزد که در عنفوان عمر تنها شده است و فرزند شیرینی که گرمای مهر پدر را ندیده است.

لطافت از سر دردمندی دست به دامان رسانه ها شده تا فریاد دادخواهیش را به گوش مسئولین قوه قضاییه برساند .

رئیس محترم قوه قضاییه ، آقای لاریجانی ، با شما هستیم ، صدای ننه لطافت را میشنوید ؟؟؟

شما بگویید چه کار کنیم تا این صدا به شما برسد؟؟؟

میگویند برای رسیدن و اظهار نمودن درخواست نزد شما ، راه ، کمی مشکل وطولانی است به نحوی که اگر پای دویدن ، ماندن و پافشاری نداشته باشی پشیمان شده و از راه رفته برمیگردی …اینها را ننه لطافت میگوید که چند باری به دفتر شما برای دادخواست آمده ونتیجه نگرفته ودلشکسته باز گشته است.

برادر گرامی ، از دست دادن چنین فرزندی برای این مادر دردکشیده ،آنهم با این ظلم ، کم دردی نیست که احساس نبود دادخواهی ودادرسی هم به آن اضافه شود.

ننه لطافت پسرش را ، ستارش را که در ۶ ماهگی از نعمت داشتن پدر محروم شد با نهایت سختی به پلیسی وظیفه شناس و فدایی در راه میهن تبدیل کرد و با هزاران امید رخت دامادی به وی پوشانید و امید ها بست تا عزیز مهربانش ، عصایی استوار برای دوران پیری و ناتوانی اش باشد.

رئیس محترم قوه قضاییه برادر گرامی لاریجانی ، صدای ننه لطافت را میشنوی؟؟؟

با شما از درد جانکاهش میگوید ، از روزی میگوید که فرزند عزیزش صبح زود وقت رفتن به محل کار ، پس از برخورد به دو شرور مست ، و برای اینکه این دو نفر مزاحم مردم و نوامیس آنان نشوند ، سینه غیرت ستبر میکند و این سینه دریایی با خنجر یکی از این ارازل ، ستمگرانه میشکافد و از آن زمان که حکم اعدام برای قاتل صادر شده تا کنون نزدیک به ۶ سال میگذرد وننه لطافت هنوز چشم انتظار مجازات قاتل میوه زندگی وحاصل رنج جوانی اش است .

مسئول گرامی ، از شما چه پنهان ننه لطافت از بیخبری و انتظار ، گاهی فکر میکند نکند قاتل را آزاد کرده اند . میگوید قاتل نفر و ثروت دارد و مثل ما غریب ودست تنگ نیست.

برادر، به او بگویید وثابت کنید که پروردگار متعال حامی بی کسان است و عدالت و اجرای قانون برای همه یکسان.

عدالت را اجرا کنید تا دیگر کسی ، به خود جرأت به تاراج بردن هستی ، مال و آبروی کسی را ندهد.

رئیس محترم قوه قضاییه ، اگر صدای ننه لطافت ، این شیر زن غیور لرستانی به شما رسید ، برای دادخواهی ظلمی که به او رفته است قد علم کنید ، نگذارید فکر کند عدالت در جامعه ما بازیچه دست ثروت وقدرت شده است.

ستوان دوم شهید ستار فرید شامگاه روز جمعه ۱۸ خرداد سال ۸۶ زمانی که قصد داشت تا به محل خدمت خود در کلانتری ۱۹ باغستان کرج برود ، در طول مسیر با صحنه ایجاد مزاحمت از سوی جوانی چاقو به دست که حالت عادی نداشت روبرو شد.

او با دستگیری فرد مزاحم قصد انتقال وی را به کلانتری داشت که ناگهان همدست دیگر این متهم چاقو به دست به طرف شهید فرید حمله ور شد و با وارد کردن ضربات متعدد چاقو به سینه وی او را مجروح کرد ومتواری شد.

انتقال ستار فرید به بیمارستان البرز کرج بی فایده بود و او بر اثر شدت جراحات وخون ریزی بدرجه رفیع شهادت نائل آمد و مادری را که وی را از ۶ ماهگی یتیم بزرگ کرده بود تنها گذاشت و همینطور همسر جوانی که کودک خود را در شکم داشت.

داغ مادر ستار فرید ، همسر وخواهرش برای پر کشیدن نه فقط عزیزی از خانواده ، بلکه برای فقدان پلیسی وظیفه شناس ، تحصیلکرده ، مؤمن ، دستگیر و با اخلاق ، همچنان تازه است و تا زمانی که حکم قصاص عامل جنایت به اجرا در نیاید آرام نخواهند گرفت.

نگذاریم ، اطاله دادرسی و اجرا نشدن حکم پس از گذشت این همه سال از صدور حکم قصاص ، اجرای عدالت را در میهن اسلامی وشهید پرور ایران، زیر سوال ببرد