- پایگاه خبری، تحلیلی میرملاس - https://www.mirmalas.com -

ریشه ای که با دروغ می خشکد !

behrouz-piri۱

 

بهروز پیری / میرملاس نیوز :

ریشه ای که با دروغ خشک می شود!

متاسفانه مشکلی که امروز جامعه ما پنجه در پنجه ان مشق هلاکت میکند دروغ است.اگر اخلاق را ستون نگهدارنده جامعه بدانیم که چنین نیز هست,دروغ سست کننده ارکان نگهدارنده جامعه است,سخن ناراستی میباشد که در حوزه رزایل اخلاقی و ناهنجاریهای اجتماعی قرار دارد و گفتاریست ناحق که خلاف حقیقت و یا واقعیت است.
در تعلیمات اسلامی درباره ی مبارزه با کذب و دروغ فوق العاده تاکید شده تا انجا که دروغ گویان را همردیف کافران و منکران الهی میشمارند,ودروغ را کلید تمامی گناهان معرفی میکند و تصریح میکند که انسان تا دروغ را به هر شکل و به هر صورت ترک نگوید طعم ایمان را نخواهد چشید.در قران ایات فراوانی هست که دروغ و دروغ گویی را طرد و رد مینماید(۱۰۵نحل-۳زمر-۲۸غافر-۷۷توبه-۱۰۵بقره-۹۹یونس-۶۱ال عمران-۱۱۶نحل)
انجا که در سوره نحل میفرماید,انچه را وصف میکند انرا زبانهای شما به دروغ در احکام خدا که این حلال است و این حرام,چنین میگویید و توصیف میکنید برخلاف واقع,تا افترا بزنید بر خدا دروغ را,کسانیکه افترا میزنند به خدا دروغ را رستگار نمیشوند.
در واقع دروغ از بدترین معایب,زشت ترین گناهان,ومنسا بسیاری از مفاسد است.دروغ سرچشمه همه گناهان است.دروغ سرچشمه نفاق است.دروغ با ایمان سازگار نیست.دروغ نابود کننده سرمایه اطمینان است.دروغ در ردیف شرک به خداست.درغ ریشه در پستی انسان دارد.دروغ مقدمه فتنه است.دروغ بدترین بیماریست.و دروغ ریشه جامعه را خشک میکند.
دروغ در دنیا و اخرت انسان را از رحمت الهی دور میکندودر میان مردم بی اعتبار مینماید واعتماد عمومی را سلب و جامعه را به بیماری نفاق دچار میسازد و از افات زبان و خراب کننده ایمان است.
تارخ نیز گواه ای مدعاست,انجا که داریوش هخامنشی میگوید,به خواست اهرمزدا من چنینم که راستی را دوست دارم و ازدروغ روی گردانم,انچه را درست است من ان را دوست دارم,من دوست برده دروغ نیستم.و به فرزندش خشایارشا میگوید,توصیه من به تو فرزندم اینست که دروغ گو ومتملق را به درگاه را مده,چون هر دوی انها افت سلطنت هستند.حکیم طوس فردوسی نیز میفرماید.
هر انکس که پیشه گیرد دروغ/ستمکاره ای خوانمش بی فروغ/سخن چین دو روی بیکار مرد/دل هوشیاران را کند پر زدرد/هر انکس که راند سخن بر گزاف/بود بر سر انجمن مرد لاف/و موارد فراوان دیگری که هست و مجال گفتنشان نیست.
دروغ فساد و تباهی جامعه را به بار می اورد,اعتمادها را زایل میکند,لذت زندگی جمعی و مدنی را از بین میبرد,ظلم و بی عدالتی را گسترش میدهد و منشا بسیاری از معضلات اجتماعیست.اما در جامعه ما,با کمال تاسف باید گفت که دروغ در تمام اجزای زندگی ما براحتی جاری و ساریست و چون سیلی که هر لحظه بزرگتر میشود در حال نابودی ماست.
به نقل یکی از دوستان که گفت برای سفر به اصفهان رفته بودم,کنار سی وسه پل نشسته بودم,نگاهم به دختر بچه ای سه چهار ساله خارجی افتاد که از پدرو مادرش اندکی فاصله گرفته بود وداشت مرا نگاه میکرد,بقدری چهره زیبا و با نمکی داشت که بی اختیار با دستم اشاره کردم که به طرفم بیاید,اما در حالتی از شک و ترس از جایش تکان نخورد,دو سه بار دیگر هم تکرار کردم اما نیامد,به عادت همیشگی دستم را که خالی بود مشت کردم و به سمتش گرفتم تا احساس کند که چیزی برایش دارم,بلافاصله به سویم حرکت کرد,در این لحظه پدرش که گویا دورادور مواظبش بود به سرعت به سمت من امد و یک شکلات را مخفیانه درمشتم قرار داد,بچه امد و شکلات را گرفت,به پدرش گفتم که من قصد اذیت او را نداشتم گفت میدانم و مطمئنم که میخواستی با او بازی کنی,اما وقتی مشتت را باز میکردی او متوجه میشد که اعتمادش به تو بیهوده است,کار تو باعث میشد که بچه دروغ را تجربه کند و دیگر تا اخر عمرش به کسی اعتماد نکند.
ما از همان ابتدای زندگی دروغ را به بچه اموزش میدهیم ، آن لحظه ای که به دلیل تنبلی خود شیشه شیر خالی را در دهن نوزاد قرار میدهیم,در واقع اموزش دروغ را به او شروع کرده ایم.ایا وقت ان نرسیده که اندکی به گفتار و کردار خودمان بی اندیشیم.ان زمانیکه پدر خانواده رو در روی بچه به مادر خانواده میگوید اگرفلانی تماس گرفت بگو که من نیستم,هنگامی که مادر به بچه قول دروغ میدهد که اگر غذا بخورد فلان چیز را برایش میخرد,اما بعد ازخوردن غذا انگار نه انگارقول و قراری در میان بوده، پدر به بچه امر میکند که اگر مادرش امد نگوید که او مثلا به مادربزرگ تماس گرفته است و …….
حال این کودک بزرگ شده و وارد اجتماع میشود,سر کلاس تعلیم و تربیت معلم او را خطاب قرار میدهد چرا تکلیف انجام نداده ای؟به راحتی دروغ میگوید که مثلا فلان فامیلش فوت کرده وخانه نبوده که تکالیفش را انجام بدهد.بعد که فروشنده شد مثل اب خوردن به دروغ جنس بنجل و ته انبار را به جای جنس اصلی به خریدار تحویل میدهد.مهندس که شد به جای دو متر یک متر فونداسیون میریزد.دکتر که شد با تکیه بر دروغ اهمال در عمل جراحی راایست قلبی گزارش میدهد.تولید کنندهمحصولات پروتوئینی که شد گوشت شتر و اسب مصرف میکند.رئیس هواپیمایی که شد سقوط هواپیما را به خلبان مرده ربط میدهد.و موارد فراوان دیگری از این قبیل صورت میپذیرد زیرا که دروغ در وجود او نهادینه شده است.در اینجا دروغ به اولین ابزار هر فرد برای رسیدن به هدف تبدیل شده است و این یعنی هلاکت و مرگ جامعه.
به جهت جلوگیری از اطاله کلام با توجه به ایه(ان الله لا یغیرو ما بقوم حتی یغیرو ما بانفسهم)(خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغیر نمیدهد مگر انچه درون انهاست تغیر کند)اگر ایدئولوژی را توضیح وضع موجود و طرح وضع مطلوب برای زندگی انسان یا برای نجات یک طبقه و یا برای نیل به هدفها و ارزوهای یک گروه اجتماعی بدانیم.توصیه نگارنده مطلب اینست که ما انسانها که پیکره واحدی به نام اجتماع هستیم,با تغیر در درونمان باعث تغیر در ایدئولوژی و جهان بینی جامعه بشویم به سمت طرح ریزی وضعیتی مطلوب برای حرکت جامعه به سمت کمال و به نظاره نشستن انسان ایده ال و جامعه ارمانی.

زدانا بپرسید پس شهریار/که چون دیو با دل کند کارزار/به بنده چه دادست گیهان خدیو/که از کار کوته کند دست دیو/چنین داد پاسخ که دست خرد/زکردار اهرمنان بگزرد/خرد باد جان ترا رهنمون/که راهی درازست به پیش اندرون/