- پایگاه خبری، تحلیلی میرملاس - https://www.mirmalas.com -

کوهدشت سرزمین بی عبور

  [1]

کوهدشت سرزمین بی عبور

حشمت اله آزادبخت :

هر منطقه‌ای به داشته‌هایش می‌بالد و تلاش می‌کند داشته‌هایش را بربلند شهرت سکو کند و با ابهت پای افتخار بر آن بگذارد. در این میان سهم فرهنگ گذشته و بناهایی که زیر گام عقربه‌ی زمان ویرانه شده‌اند از همه بیشتر است…

سال‌هاست مفرغ‌های کشف شده از دل زمین بلوطی کوهدشت، در موزه‌های جهان چشم شگفتی تماشاگران را میخ کرده است. با این وجود هنوز برای چرخاندن فلش پای توریست‌ها به این سمت کاری نشده است. چند سال است ویرانه‌ی معبد لی‌لی‌پی‌ها در چند کیلومتری کوهدشت، از میان خاک سرخ دامنه‌ی کوه سرخدم لکی (سوردم) سر برآورده است اما می‌رود دوباره زیر خروارها خاک بی‌توجهی مسئولان میراث فرهنگی دفن شود. بی آن که چشم گردشگری ثانیه‌ای بر آن عبور کند. چند سال پیش نیز نیایشگاهی در سرخدم لری کشف شد که به دست خدا می‌داند- شبانه نابود شد… گذشتگان ما نقاشی‌های میرملاس را چون راز سینه‌هاشان دوازده هزار سال امانت داری کردند و دو دستی به روزگار ما رساندند اما در زمان کوتاه زندگی ما به سینه‌ای شکسته تبدیل شد. میرملاسی که آرزوی دیدنش در اشتیاق باستان شناسان دنیا به گور رفت و کسی حاضر نشد پل ارتباطی کوچکی برای رسیدن به غربتش را بنا نهد. هیچ یادم نمی‌رود نوروزی که گذشت. تلویزیون لرستان مسافران و گردش گران را به دیدن مناطقی دعوت می‌کرد که کوچکترین حافظه‌ی تاریخی ندارند. البته نام کوهدشت بر زبان نیامد دلیلش هم شاید این بود که دیدنی‌هایش هنوز بستر آماده‌ی پذیرایی از مهمان‌ها را به دست نیاورده اند. گاهی که به شهر دوری سفری کرده‌ایم، مشاهده نموده‌ایم که جوی آب کوچکی یا تپه‌ی خشکی را چنان آرایش داده‌اند و سرمه‌ی زیبایی کشیده‌اند و نامی قلمبه برآن نهاده‌اند که به مکانی برای خالی کردن جیب مسافران و گردش گران تبدیل شده‌اند…

اما مناظر زیبا و خداداد شیرز هنوز پر از هراس و دل‌تنگی گوشه‌ای پشت خروشانی سیمره در پستوی دره‌ای پنهان مانده‌اند. در صورتی که می‌توانست با هزینه‌ای اندک و ساختن چند سکو و چند وسیله‌ی بازی در ردیف یکی از بزرگ‌ترین دیدنی‌ها قرار گیرد… گذشته از اینها ما وارث شاعر عارف بزرگی هستیم که نامش در پستوی ذهن مسئولان فرهنگی کوهدشت میان خرت و پرت ها گم شده است. به جرات می‌توان گفت اگر مثنوی کله‌باد و یا مناجات نامه‌ی “ترکه میر” برگردان می‌شد چیزی کم از شاعران کلاسیک بزرگ هرکجا نداشت. و اگر تندیسی با نام وی در یکی از میادین شهر نصب می‌شد برای نسل جوان این شهر بد نمی‌شد تا گوشه‌ای از شناسنامه‌ی گم شده‌ی فرهنگ و ادب سرزمین‌شان به دست‌شان افتد. کوهدشت می‌تواند نفس حبس شده‌اش را در هوای اکوتوریست و فرهنگ و تاریخ رها سازد اما باید آستین دلسوزی مسئولی بالا رود……..