مرتضی جعفریان کارشناس ارشد انسان شناسی / میرملاس نیوز :
چکیده
این پژوهش به بررسی انسانشناسانه فرهنگ سیاسی مردم شهرهای لرستان پرداخته است. همچنان که فرهنگ به طور عام جهت دهنده ی رفتار افراد است، فرهنگ سیاسی به طور خاص نوع واکنشهای سیاسی افراد را نشان میدهد به عبارت دیگر فرهنگ سیاسی زمینه و بستر شکلگیری رفتار سیاسی افراد میباشد. از مهمترین عواملی که تعیین کننده ی فرهنگ سیاسی در یک جامعه میباشد شرایط تاریخی، خصوصیات جغرافیایی و ساختار اجتماعی – اقتصادی و آداب و رسوم و سنتهای آن جوامع میباشد. شهرهای لرستان به عنوان شهرهایی عشایری در غرب کشور واقع شده اند، در این شهرها، بسیاری از عناصر سنتی هنوز حفظ شده و روابط اجتماعی و سیاسی افراد را تحت شعاع خود قرار میدهد(هرچند در بعضی شهرها ، تاثیرات عناصر سنتی کم رنگ تر است). فرهنگ عشایری به همراه عناصر سازندهاش یک فرهنگ سیاسی خاصی را شکل میدهد این عناصر عبارتند از خویشاوندگرایی، خشونتگرایی و بسط و بقای عشیره از طریق تهاجم و نزاع. در این پژوهش به چگونگی شکلگیری فرهنگ سیاسی در ارتباط با این عناصر پرداخته شده است. جامعه آماری پژوهش را دو گروه ناظران و افراد عادی تشکیل میدهند. با استفاده از روش کیفی و تکنیکهای ملازم با آن؛ مشاهده مشارکتی، مصاحبه و اسنادی دادههای تحقیق بدست آمده است. علاوه بر گروه ناظران رفتارهای سیاسی مردم(به عنوان اطلاعرسان) ۴۵ نفر از طوایف مختلف مورد مصاحبه قرار گرفتهاند. تحلیل یافتهها نشان میدهد که زمینه شکلگیری فرهنگ سیاسی مردم همان فرهنگ عشیرهای شهر است که هنوز بازتولید میشود. خویشاوندگرایی بر فضاهای تراکم قدرت مثل انتخابات و ادارهها حاکم شده و زیربنای بسیاری از روابط سیاسی مردم میباشد. خشونتگرایی به عنوان منطق حل کردن بسیاری از مسائل رواج دارد و بسیاری از رقابتهای سیاسی طوایف در نهایت به ستیزهها میانجامد. بین رقابتهای طایفهای و میزان تقلبات در انتخابات یک رابطه مستقیم وجود دارد.
مقدمه:
از مهمترین عواملی که تعیین کننده فرهنگ سیاسی در یک جامعه میباشد شرایط تاریخی، خصوصیات جغرافیایی، ساختار اجتماعی ـ اقتصادی و آداب و رسوم و سنتهای آن جوامع میباشند.اکثر شهرهای لرستان نمونه ای از شهرهای جدیدی هستند که عناصر سنتی خود را از دست نداده و روابط اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی مردم آن بر همان سنتهای دیرین استوار است به نوعی, از آنها به عنوان شهر عشایری نام میبریم. در ارتباط با نظام عشایری و عناصر بنیادی آن؛ طایفهگرایی، خویشاوندگرایی و تعصب خویشاوندی فرهنگ سیاسی خاصی شکل گرفته که بر همه ابعاد رفتاری افراد شهر حاکم میباشد یکی از این ابعاد، بعد سیاسی رفتار افراد است که کاملاً تحت تسلط فرهنگ سیاسی مزبور قرار میگیرد. هویتهای نخستین افراد هر روز پررنگتر میشود که در ارتباط با آن «خودی»ها و «دیگری»های طایفهای در رقابتهای سیاسی نقش اصلی را بازی میکنند. این خاص گراییهای شدید، همیشه طایفهها را در مقابل یکدیگر قرار میدهد. با توجه به پیشینه تاریخی روابط طوایف, پتانسیل هر گونه خشونت سیاسی بین طوایف وجود دارد. رقابت سیاسی رفتاری است که مانند دیگر رفتارهای سیاسی ـ اجتماعی الهام گرفته از فرهنگ سیاسی است لذا از آنجا که فرهنگ عشایری بر فرهنگ سیاسی حاکم است ما با عدم تساهل و بیاعتمادی سیاسی در بین طوایف روبرو هستیم که گرایش به خشونت سیاسی را افزایش میدهد. در چنین مناطقی با طایفه بازیهای شدیدی که وجود دارد افراد ملزم به رعایت و حفظ تعهدات اولیه خویشاوندی میشوند.این امر در سطح ادارهجات و صحنههای انتخاباتی بوضوح دیده میشود. به هر حال ، آنچه در این تحقیق مدنظر قرار می گیرد بررسی ساختارهای طایفه ای قدرت و فرهنگ سیاسی ساخته شده در این شهر هاست.
طرح مسئله:
بسیاری از مناطق ایران اگر چه وارد شهرنشینی شدهاند اما همان ساختار عشایری و ملازم با آن، فرهنگ سیاسی ویژهاش، به حیات خود ادامه میدهد و استمرار این فرهنگ به نوعی فاصله ی جامعه را با توسعه سیاسی زیاد کرده است. نظام طایفهای همراه با عناصر بنیادیاش؛ خویشاوندی، تعصبات شدید طایفهای، پدرسالاری، … و فرهنگ سیاسی بر ساخته از آن در یک رابطه دو سویهای قرار دارند که هر کدام در باز تولید دیگری نقش دارند. همانطور که عنوان گردید طایفه به عنوان یک سازمان سیاسی، اجتماعی حاصل انطباق با وضعیت طبیعی، اجتماعی خاصی بوده که آن وضعیت امروزه وجود ندارد، مهمترین کارکرد این سازمان را میتوان فراهم کردن نوعی امنیت برای افراد و خانواده دانست که این مقوله امروزه توسط نهادهای مدنی پاسخ داده میشود با اینحال سازمان طایفه نه تنها از بین نرفته بلکه حتی در برخی مناطق حضور پررنگتری یافته، با حفظ سطوح زیرین خود؛ تیره، تش،هوز و … وارد صحنه سیاسی شده و افراد را ملزم به رعایت بسیاری از تعهدات اجباری اولیه میکند. با توجه به روند رو به رشد شهرنشینی انتظار میرفت مناسبات، وابستگی و پیوندهای نخستین مثل وفاداریهای خویشاوندی ـ طایفهای به مرور زمان کمرنگ تر شود و جای آن را مناسبات ثانویه مثل همسایگی، امر سیاسی، علقه شهروندی ملی و خودآگاهی فزاینده نسبت به منافع گروهی بگیرد. اما عملاً چنین اتفاقی رخ نداد، عشایر با ورود به شهر همان فرهنگ عشیرهای خود را وارد کرده و رفتارهای سیاسیشان نیز تابعی از همین فرهنگ گردیده است. اگر از دید انسانشناسی به آن بنگریم باید امر سیاسی را به عنوان پدیدهای تام در نظر بگیریم که در ارتباط با عناصر دیگری قرار میگیرد. در این ارتباط ریویر معتقد است بین امر سیاسی و حوزههای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی رابطه دیالکتیکی وجود دارد ما نیز با رویکردی انسانشناختی (کلگرا) فرهنگ سیاسی مردم این شهرها را مورد بررسی قرار داده و مشخص میکنیم چه رابطهای با نظام طایفهای موجود در شهر پیدا کرده است.
اهمیت و ضرورت تحقیق:
نمیتوان بخش فرهنگ را با همه وسعتی که دارد و نقشی که مردم در بازتولید و تداوم آن دارند به حال خود رها کرد و گذاشت روند طبیعی تغییر و تحول خود را طی کند. بلکه باید با شناسایی مردمشناسانه عناصر فرهنگی جوامع، ناکارآمدی آنها را حذف و عناصر کارکردی آن را تقویت نمود. به نوعی میتوان آگاهانه در جهت توسعه فرهنگی «در چهارچوب مفهومی خودش» قدم برداشت یا به عبارتی بخشهایی از فرهنگ را در جهت پاسخگویی به نیازهای بیشتری از مردم تقویت کرد. «پژوهش درباره ویژگیهای درونی اینگونه جوامع لازم و ضروری است تا راستای رشد احتمالی آنها مشخص شود. بسیاری از این جوامع جوامع سنتی غیر غربی هستند و سازمانهای سیاسی محلی آنها هنوز به شدت زیر تاثیر و نفوذ فرهنگ سنتی خود است بنابراین بررسی همین فرهنگهای سنتی اهمیت زیادی دارد و این کار توسط انسانشناسان سیاسی انجام میشود»(عالم، ۱۳۸۲: ۱۳). در راستای توسعه سیاسی، شناخت ویژگی این فرهنگ سنتی ضرورت مییابد و کشف قواعد بازیهای تیرهای ـ طایفهای در زیر پوشش نهادهای مدنی ضرورت مییابد تا در اصلاح ساختارهای قدیم یا حتی حذف برخی از عناصر و جایگزین کردن عناصر مفید و کارآمد موفق باشیم.
اهداف تحقیق
هدف عمده در این تحقیق بدست آوردن شناخت عمیق و مفیدی از فرهنگ سیاسی شکل گرفته در شهرهای لرستان، به عنوان نمونهای از اینگونه جوامع میباشد که با توجه به آن بستری لازم در جهت توسعه سیاسی فراهم کنیم. این پژوهش از اهداف جزئیتری نیز برخوردار است که عبارتند از:
– شناخت میزان طایفهگرایی افراد و تاثیر آن بر فرهنگ سیاسی
– شناخت میزان مشارکت سیاسی
– شناخت میزان اعتماد اجتماعی در بین طایفهها
– شناخت هویت ملی ـ طایفهای مردم
– شناخت میزان آگاهی سیاسی مردم
– شناخت نحوه برخورد فرهنگ سیاسی مردم با عناصر سیاسی مدرن
سؤالات تحقیق:
سؤالات کلی
۱ـ الگوی مسلط فرهنگ سیاسی مردان در شهرهای لرستان به کدام جهت تمایل دارد؟
۲ـ نظام طایفهای در این شهرها تا چه میزان در شکلگیری فرهنگ سیاسی نقش دارد؟
سؤالات جزئی
۱ـ زمینهها و عوامل شکلگیری این نوع فرهنگ سیاسی کدامند؟
۲ـ عناصر مدرن سیاسی مثل انتخابات در مواجهه با نظام طایفهای چه شکلی پیدا میکند؟
۳ـ آیا میتوان مشارکت سیاسی بالای مردم در انتخابات را ناشی از آگاهی سیاسی آنان دانست؟
۴ـ آیا طایفهها در صحنههای سیاسی به همدیگر اعتماد دارند؟
۵ـ آیا تعلقات طایفهای در حال کم رنگ شدن هستند یا هنوز بازتولید آن را خواهیم داشت؟
روش تحقیق:
در این پژوهش از روش کیفی استفاده شده است همچنان که اصولاً متدولوژی انسانشناختی بر پایه آن استوار است. تکنیکهای خاص این روش که در پژوهش حاضر به کار برده ایم عبارتند از ۱ـ مشاهده مشارکتی ۲ـ مشاهده مستقیم ۳ـ مصاحبه ۴ـ بررسی اسناد و مدارک.
جامعه آماری:
جامعه آماری این پژوهش را مردان بالای ۱۸ سال تشکیل می دهد. به این دلیل افراد بالای ۱۸ سال در نظر گرفته شده اند که این افراد گستره ی دخالت شان در سیاست بیشتر است یا به عبارت دیگر در معرض رفتارهای سیاسی بیشتری قرار می گیرند. این افراد در قالب طایفه ها به دو بخش سنتی و مدرن دسته بندی می شوند. معیار این تقسیم بندی میزان تحصیلات می باشد؛ افراد دارای تحصیلات دیپلم به بالا به عنوان مدرن و زیر دیپلم نیز به عنوان سنتی محسوب شده اند از هر طایفه با ۶ نفر مصاحبه شده است.
پیشینه تجربی تحقیق
از مکتبها و رویکردهای مختلفی به فرهنگ سیاسی توجه شده است؛ مکتبهایی از قبیل روانی – شخصیتی، کارکردی ساختاری و تفهمی در طول قرن بیست به مطالعه فرهنگ سیاسی پرداختهاند. «تاثیر ساختار نظام سیاسی بر فرهنگ سیاسی مردم ایران (احمد میری ۱۳۷۴)،«پایداری فرهنگ سیاسی سنتی در برابر توسعه سیاسی در ایران و کره»(دال سیونگیو)، «مبانی عشیرهای فرهنگ سیاسی ایران»(سریعالقلم ۱۳۷۰) و…پژوهش هایی در این زمینه هستند.
مبانی نظری
فرهنگ سیاسی
دیدگاهها، عقاید و ارزشهایی که اساس عمل یک نظام سیاسی خاص هستند. دانش و مهارتها در مورد نحوه عمل نظام سیاسی، احساسات عاطفی مثبت و منفی نسبت به آن و داوریهای ارزیابیگرانه درباره نظام از جمله این موارد بودند(.(LALN 1996:37 آلموند فرهنگ سیاسی را توزیع خاصی از ایستاها، ارزشها، احساسات، اطلاعات و مهارتهای سیاسی میداند. همانگونه که ایستارهای افراد بر اعمال آنان تاثیر میگذارد فرهنگ سیاسی یک ملت نیز بر رفتار شهروندان و رهبران آن در سراسر نظام سیاسی تاثیر میگذارد. میتوان جنبههای گوناگون فرهنگ سیاسی ملتهای مختلف را با هم مقایسه کرد و از این راه تمایلات آنها را برای رفتارهای حال و آینده دریافت. در رویکرد به هر نظام سیاسی مشخص، ترسیم نقشهای از نقاط مهم همبار در فرهنگ سیاسی آن و نقشه متناظری از ساختارها و کار ویژههای آن سودمند است (آلموند و دیگران ۱۳۸۱: ۷۱).
دگرگونی فرهنگ سیاسی
فرهنگ سیاسی مانند دیگر جنبههای فرهنگ ایستا نبوده و همیشه در حال تغییر میباشد. صنعتی شدن، نوسازی و ظهور رسانههای ارتباطی نوین تغییرات مشابهی را در فرهنگ سیاسی کشورهای مختلف بوجود آورده است. در بحث فرهنگ سیاسی شاید مهمترین نکته آن باشد که این فرهنگ دستخوش دگرگونی میشود. همین واقعیت است که سیاستشناسان را به بحث و بررسی جهت شناخت قوانین حاکم بر این دگرگونی ترغیب میکند. البته باید توجه داشت که تغییر فرهنگ سیاسی در مجموعه بزرگترِ ِتغییر فرهنگی رخ میدهد و این نیز به خاصیت فرهنگ بر میگردد که در عین حالی که ثابت و عام میباشد پویا و نسبی نیز هست. اساساً مردم نسبت به رها کردن سنتها، ارزشها و آداب و رسوم خود و قبول سنتها، ارزشها و رسوم تازه انعطاف ناپذیر و سخت گیرند. با این وجود کمتر فرهنگی است که در طول تاریخ دچار دگرگونی نشده باشد. بدیهی است روشهای میزان این دگرگونی متفاوت است. (شریف ۱۳۸۱: ۱۶).
تقسیمبندی فرهنگ سیاسی: انواع تقسیمبندی فرهنگ سیاسی را میتوان مشاهده کرد: روزنبان بدینصورت انواعی از فرهنگ سیاسی را نشان داده است؛
۱ـ فرهنگ سیاسی مدنی: در جامعهای دیده میشود که در آن قدرت و اختیار تصمیمگیری در دست نخبه ویژهای است و تودهها به طور مستقیم در آن شرکت ندارند، بلکه احساسات و تمایلات خود را توسط نمایندگان خود که در واقع به طور کلی جوابگوی مردم نیستند بیان میکنند. این گونه فرهنگ در جوامع دموکراتیک وجود دارد.
۲ـ فرهنگ سیاسی غیردینی: این گونه فرهنگ در جوامعی وجود دارد که در آن مردم بیتوجه به دین، عقلانی و تحصیلی رفتار میکنند.
۳ـ فرهنگ سیاسی ایدئولوژیک: اینگونه فرهنگ در کشورهایی وجود دارد که در آنها ایدئولوژی خاصی تشویق میشود و مردم مجبور به پیروی از آناند. در اتحاد شوروی فرهنگ سیاسی ایدهئولوژیک وجود داشت و در چین وجود دارد.
۴ـ فرهنگ سیاسی همگن: این نوع فرهنگ در جامعهای وجود دارد که در آن مردم در مورد هدفها و ابزارهای دست یافتن به آنها نظرات سیاسی یکسانی دارند.
۵ـ فرهنگ سیاسی چند پاره: این فرهنگ در کشورهای وجود دارد که در آن مردم درباره هدفهای سیاسی و ابزارهای دستیابی به آنها نظرات یکسانی ندارند. اینگونه فرهنگ سیاسی به طور عموم در کشورهای دارای نظام چند حزبی وجود دارد(عالم، ۱۳۸۲: ۱۱۶).
تقسیم بندی آلموند و وربا:
فرهنگ سیاسی محدود؛
در جوامعی وجود دارد که تغییر نظام سیاسی در آن انتظار نمیرود به عبارت دیگر افراد هیچ انتظاری از نظام سیاسی ندارند. در واقع در این نوع فرهنگ سیاسی افراد نسبت به نهادهای سیاسی کشور و نیز مسائل و تصمیمات ملی نه احساس وابستگی میکنند و نه تصویر روشنی از نظام سیاسی در ذهن دارند(شریف۱۴:۱۳۸۱)
فرهنگ سیاسی تبعی یا انفعالی
در این فرهنگ سیاسی، افراد از وجود نظام سیاسی آگاهی دارند. به عبارت دیگر از نقشهای گوناگون حکومت مانند مالیاتگیری و قانونگذاری آگاه هستند. افراد اینگونه فرهنگ از راههای نفوذ بر نظام سیاسی ممکن است اطلاع چندانی نداشته باشند یا زیربناهای جامعه را نشناسند و به عنوان مطرح کنندگان خواستهها هیچ تصور روشنی از خود دارا نباشند. این افراد برای حل و رفع دشواریهای پیش آمده به رئیس محلی یا رئیس خانواده مراجعه میکنند و در تصورشان نمیگنجد که آنها را باید خودشان حل و رفع کنند(عالم ۱۳۸۲: ۱۱۴).
فرهنگ سیاسی مشارکتی
سومین نوع، فرهنگ سیاسی مشارکتی است که در آن افراد جامعه به طور نسبی در نظام سیاسی به عنوان یک کل (ساختارهای سیاسی و اداری) نهادها(طرح خواستها و تقاضاها) دادهها(شامل استراتژیها، قوانین و طبقهبندی اولویتها) نقش دارند آنها همچنین خود را افرادی «فعال» در جامعه سیاسی قلمداد میکنند و از لحاظ روانی بر این باورند که میتوانند بر تصمیمات نظام سیاسی تاثیر بگذارند.
ادامه دارد..