نقد و بررسی کتاب «عطر سنبل عطر کاج» اثر «فیروزه جزایری دوما»
سید مجتبا حسینی :
«عطر سنبل، عطر کاج» کتابی ست جذاب و ساده که با لحنی طنز آمیز منتخبی از خاطرات ِ «فیروزه جزایری دوما» نویسندهٔ کتاب را به عنوان مهاجری ایرانی الاصل ِ ساکن آمریکا بیان میکند. نثر کتاب بسیار ساده، روان و دوست داشتنی ست و در آن از عبارات مسجع، مفاهیم فلسفی و استعارات ِ پیچیده خبری نیست. در این کتاب با طنز بسیار گیرا و جذابی رو به رو هستیم که حاصل ِ تقابل دوِ فرهنگ ایرانی و آمریکایی ست که از زبان یک نویسندهٔ غیر حرفهای با زیبایی هر چه تمامتر بیان میشود.
«جزایری دوما» در این کتاب از زندگی ایرانی میگوید، از تقابل فرهنگ ایرانی و غربی، از تفاوت بوی خوش سنبل ِ سفرهٔ هفت سین و عطر کاج ِ کریسمس، از سنتهای ایرانی و اصالتهایش و تفاوت آن با زندگی مدرن آمریکایی با تمام امکاناتش و تمام ِ این تفاوتها را با سادگی هر چه تمامتر همراه با چاشنی طنز به گونهای بیان میکند که به کسی بر نمیخورد.
بر خلاف نظر عدهای (بخصوص سایت خبری مبارزین) که معتقدند: «دوما چهرهٔ خانوادهٔ ایرانی را زشت و مشمئزکننده ترسیم کرده است» معتقدم با وجود برخی موارد ِ قابل چشم پوشی که آن هم به علت نوع نگرش و محیطی ست که نویسنده در آن بزرگ شده است سایر موارد هیچ گونه احساس حقارت یا توهینی را به خوانندهٔ داستان منتقل نمیکند. یکی از مهمترین مواردی که نویسنده به علت تفاوت فرهنگی و تبلیغات ِ نامناسب غرب از آن بیاطلاع مانده و دربارهٔ آن به اشتباه قضاوت کرده است پدیده و رویداد «انقلاب اسلامی» ست، به عنوان مثال در جایی از کتاب بیاطلاعی نویسنده ازعظمت انقلاب اسلامی با گفتن این جمله مشخص میشود: «چقدر غم انگیز است که مردم (آمریکا) به آسانی از تمام یک ملت (ایران) به خاطر کارهای عده کمی متنفر میشوند» و یا وقتی که از ازدواج و فرهنگ ِ ازدواج در ایران صحبت میکند آن را این گونه بیان میکند: «ازدواج در فرهنگ ما کاری به عشق و عاشقی ندارد، بیشتر انتخابی و مصلحتی است. اگر خانم و آقای احمدی از آقا و خانم نجاتی خوششان بیاید فرزندانشان باید با هم ازدواج کنند! از طرف دیگر اگر پدر و مادرها از هم خوششان نیاید ولی بچهها همدیگر را دوست داشته باشند، خوب همین وقتهاست که اشعار غمگین ِ عاشقانه سروده میشود…»
باید قبول کرد که «فیروزه جزایری دوما» فقط ۷ سال ِ اول ِ زندگی خود را در ایران بوده و صد البته بسیار منطقی ست که خاطرات زیادی از آن سالها در ذهن او باقی نمانده است و آنچه در ذهن اوست بیشتر به سرک کشیدن در گنجهٔ لباسهای قدیمی شباهت دارد که به درد پوشیدن نمیخورند و فقط یاد آور ِ خاطراتی دور هستند؛ شاید بهتر بود «دوما» دربارهٔ ازدواج و فرهنگ ِ ازدواج در ایران بیشتر و به روزتر مینوشت، اما با این وجود نمیتوان از ارزش کار او، زیبایی داستانها، طنز واقعگرایانه و واقعیاتی که در کتاب مطرح شدهاند به راحتی چشم پوشی کرد.
باید قبول کرد این کتاب نه تنها برای ما ایرانیها دریچهای رو به فرهنگ آمریکایی ست بلکه دریچهای بازتر از فرهنگ ایرانی برای آمریکایی هاست.
با وجود موارد بیان شده در بالا باید اذعان داشت که مهمترین ویژگی و امتیاز ِ «جزایری دوما» آشنایی او با فرهنگ و ادبیات آمریکایی – ایرانی ست؛ آنجا که خوانندهٔ داستانش را در تمام طول داستان در یک همزاد پنداری عمیق و دوست داشتنی فرو میبرد؛ «فیروزه جزایری دوما» قبل از آنکه یک آمریکایی باشد یک ایرانی ست و همین تعلق خاطر ِ نویسنده به ایران و فرهنگ ایرانی ست که سبب میشود خوانندهٔ «عطر سنبل، عطر کاج» با وسواس و هیجانی خاص به سرنوشت شخصیتها و ماجراها دقت کند و منتظر اتفاقات ِ خنده داری باشد که ممکن است گاهی برای خود او نیز رخ داده باشد که اگر غیر از این بود هرگز در خلال داستان و با خواندن ماجراهای آنکه در تقابل ِ شخصیت ایرانی با آمریکایی رخ میدهد بلند بلند نمیخندید!
اما به عنوان مطلب پایانی باید اشارهای به ترجمهٔ کتاب داشت. با وجود اینکه «فیروزه جزایری دوما» خود ایرانی ست اما کتاب توسط ِ «محمد سلیمانی نیا» به فارسی ترجمه شده است؛ ترجمهای روان، زیبا و تقریبا بینقص. اما اوج ترجمهٔ کتاب تغییر نام آن از «خنده دار به فارسی» به «عطر سنبل، عطر کاج» است که بدون شک زیباترین و گویاترین نامی بود که میشد بر این کتاب گذاشت.