- پایگاه خبری، تحلیلی میرملاس - https://www.mirmalas.com -

حراج تهران

هادی مومننی

——————————————

* هادی مومنی/ میرملاس نیوز :

دانشجوی دکتری پژوهش هنر دانشگاه هنر اصفهان

——————————————

حراج تهران، ایستا نگری یا تغییر افق انتظار جمعی.

عوامل مختلفی موثر بر بازار عرضه و فروش نقاشی در ایران است . این عوامل را می توان به چهار دسته تقسیم کرد ۱ : ویژگی های فردی و اجتماعی هنرمند۲: ویژگیهای بصری و زیباشناختی تابلوهای نقاشی ۳ : نقش نگارخانه ها و واسطه ها ۴: قیمت گذاری و سازوکار بازار . رابطه پایدار و معنا داری میان عوامل زیباشناسانه (سبک، تکنیک، شگردهای بصری و … ) و عوامل غیر زیباشناسانه(سن و جنسیت نقاش و ویژگیهای کالبدی اثر مانند اندازه و … ) بر قیمت آثار هنری وجود دارد . کشف رابطه میان این متغیرها، نشان دهنده قواعد پایدار و مشترکی میان ارزیابی های هنری و ارزشگذاری های اقتصادی است. هوارد بکر معتقد است آثار هنری به شکل هایی میل می کند که نظام عرضه و فروش از عهده بازاریابی شان بر می آید، زیرا آثاری که تقاضایی برایشان وجود ندارد، عرضه نمی شوند( بکر،۴۱۲:۱۳۸۷). از این رو می توان گفت آثار هنر ی حاضر در حراج تهران بیش از آن که نوع خاصی از” هنر” باشند، ساخته و پرداخته نوع خاصی از “بازار هنر” هستند. بازاری که آثارش بارها توسط نهادهای هنری چون خانه حراج کریستی، موزه هنر انگلستان، نیویورک و برخی خریداران ایرانی و عربی و گالری های داخلی مورد حمایت قرار گرفته است ـبه طور کلی می توان گفت در همه جا موزه ها و گالری¬های هنر، به عنوان نهادهای مسلط مشروعیت¬بخش تعیین کننده قواعد دنیای هنر هستندـ.اما انچه در اینجا مورد بحث است این است که با نگاهی به آثار هنری حاضر در حراج می توانبه این نکته اشاره کرد که غالب آثار گرایش زیادی دارند به شی وارگی وکالاشدگی که، فقط در قالب اثر هنری ارائه می شوند، آنها پیوند خود را با زندگی روزمره و زیست جهان هنرمند و مخاطب از دست داده اند. می توان این حراج را به این اتهام مواجه کرد که با تبیین عناصر ساختاری یکسان وثابت، واقعیت”زیست جهان” هنرمند و دنیای هنر را به روابط قرادادی و مکانیکی عناصر تقلیل داده، و البته که آثار این حراج با این ایستا نگری، قادر به توضیح تغییرات پیرامون نیستند.
ممکن است گفته شود که “افق انتظارجمعی”حاضر به پذیرش نوعی دیگری از آثار هنری(آثاری متفاوتی که از قواعد بازار می گریزند و با نگاهی انتقادی به هنرغالب و اجتماع و وموقعیت سیاسی که هنرمند در آن شکل گرفته صورتبندی می شوند) نیست.اما این سوال پیش می آید که چه کسانی یا کدام نهاد می تواند این افق را تغییر دهد؟ حتی اگر شرایط اجتماعی لازم برای اینکه هنرمندان متفاوت درچشم مخاطبان به عنوان خالق اثر هنری رسمیت یابند فراهم نباشد این وظیفه بر دوش این نهادهاست- انجمن های هنری، صنف هنرمندان، گالر ی داران نهادهای حمایت کننده دولتی و نشریات ومنتقدان- که آنها را به رسمیت بشناسند و وارد میدان هنر کنند. جورج دیکی(۱۹۷۴)کار محوری نهاد هنر را اعطای نشان می داند و معتقد است:اثر هنری یک شئ مصنوع و مجموعه ی از جنبه ها و حالات است که از طرف اشخاصی که در نهاد اجتماعی هنر عمل می کنند به شان نامزد شدن برای ادراک(وتشخیص)هنری پیدا می کنند (دیکی به نقل از هنفلینگ ۳۱:۱۳۸۱). نهاد های هنر تنها متوجه ی حوزه ی تولید هنر یعنی هنرمندان حرفه ای نیستند بلکه بخش عمده ای از کارشان تنظیم سلیقه ها و الگوهای زیباشناختی آماتورها مخاطبان هنر و کسانی است که به صورت تفننی به هنر می پردازند. به زبانی دیگر همانگونه که بوردیو در مطالعه ی موزه ها نشان می دهد نهادهای هنر با تایید و تبلیغ فرهنگ مسلط الگوهای زیباشناختی دریافت و ادراک اثر و رفتار های فرهنگی مخاطبان را تعیین می کنند. نکته ای دیگری که در برخورد با این حراج اثار هنری باید مورد مطالعه و بررسی قرار گیرد حضور کم تعداد وشاید بتوان گفت بی رمق هنرمندان زن در این حراج بود. بدون هیچ اغراقی می توان گفت در دو دهه ی اخیر هنرمندان و نویسندگان زن تاثیر گذارتر و به مراتب جدی تر و پیشگام تر از مردان در هنر ایران بوده اند.اکثریت شاعران و نویسندگان خلاق معاصر ایران را زنان تشکیل داده اند و تعداد نقاشان زنی هم که گفتمان خاص خودشان را باب کرده اند بر هیچکس پوشیده نیست.اما انگارتشکیل گروه های نقاشان زن و بر پایی نمایشگاه های گروهی فراوان هم تاثیری بر بهبود فروش آثار هنری هنرمندان زن در بازار مردسالار هنر ایران نداشته است.قیمت و فروش کمتر آثار نقاشان زن ریشه در کلیشه برتری هنر مردان نسبت به زنان دارد .
توصیف های زنانه از آثار نقاشان زن محصول انتظارهای فرهنگی از جایگاه فروتر زن در جامعه است. آثار احساسی، تزیینی، تقلیدی و عاری از نبوغ که با قراردادهای مشخص به موضوعات تکراری می پردازند، توصیف های عمومی منتقدان از آثار نقاشان زن است( فریلند،۱۲۹:۱۳۸۳).
در پایان می توان گفت جدا از فروش بالا و رکورد شکنی این حراج، به طور کلی گونه ای پیشکسوت سالاری در بازار عرضه و فروش نقاشی ایران غالب است که غالبن شکل تازه ای به ادراکات مخاطب نمی بخشند.

——-

فهرست منابع:

بوردیو، پیر ( ۱۳۷۹ ) نظریه کنش، ترجمه مرتضی مردیها، تهران: نشرمرکز.
بکر، هوارد ( ۱۳۸۷ ) جامعه هنری و فعالیت مشتر ک، در کتاب مبانی جامعه شناسی هنر ،
ترجمه علی رامین، تهران: نی.
مریدی،محمدرضا؛ تقی زادگان، معصومه (۱۳۸۷)کار هنر،تهران:انتشارات استان قدس.
مریدی،محمدرضا؛ تقی زادگان، معصومه ( ( ۱۳۸۸ نقاشی زنان؛ نقاشی زنانه فصلنامه ، پژوهش زنان، دوره ۷، شماره ۱٫
فریلند،سینتییا(۱۳۸۳)اما آیا این هنر است،ترجمه ی کامران سپهران، تهران: نشرمرکز.

——-

این مطلب قبلا در شماره ۲۵۳ دو هفته نامه ی هنرهای تجسمی تندیس منتشر گردیده اشت.