تاریخ : شنبه, ۱ اردیبهشت , ۱۴۰۳
6

چه بگوییم و چگونه بگوییم؟

  • کد خبر : 35133
  • 12 مهر 1392 - 15:19

بهروز پیری/میرملاس نیوز: چه بگوییم و چگونه بگوییم؟  ای زبان تو بس زیانی مر مرا          چون تویی گویا چه گویم من ترا ای زبان هم اتشی هم خرمنی        چند این اتش در این خرمن زنی در نهان جان از تو افغان میکند        گر چه هر چه گوئیش ان میکند ای زبان هم گنج بی پایان […]

behrouz-piri-217x300

بهروز پیری/میرملاس نیوز:

چه بگوییم و چگونه بگوییم؟

 ای زبان تو بس زیانی مر مرا          چون تویی گویا چه گویم من ترا

ای زبان هم اتشی هم خرمنی        چند این اتش در این خرمن زنی

در نهان جان از تو افغان میکند        گر چه هر چه گوئیش ان میکند

ای زبان هم گنج بی پایان تویی      ای زبان هم رنج بی درمان تویی

 

پرداختن به موضوع زبان به خصوص در ادبیات کلاسیک ما ودر اثار بیشتر بزرگان این عرصه,همچون فرمانروای ملک سخن سعدی و خداوندگار عرفان مولانا و همچنین در کتب حدیث و روایات ائمه و معصومین دارای جایگاه ویژه ای میباشد,که نشان از اهمیت بالای این موضوع دارد.
اما انچه باز خورد اجتماع نشان میدهد,موید این مهم است که کنکاشی خاص به جهت پی بردن به حقیقت و فلسفه زبان,در ائینه اثار این بزرگان نه تنها از جانب ما صورت نپذیرفته,بلکه تنها اقدام ,حفظ ابیاتی چند و احادیثی انهم به سبب پر کردن خلا در فضای بحث و گفتگو میباشد.که بیشتر جنبه تفنن و سرگرمی دارد.
وجود چنین واقعیتی در جامعه ما که تنها وسایل زندگی ان مدرن شده و ساختار قبیله ای و عشیره ای ان هنوز پابرجاست.به نظرم مشکلی است اساسی که ضرورت دارد نگاهها نسبت به ان بیناتر و اذهان و افکار روشنتر شود.
زبان در معنای عام ان تکه ای گوشت است که اصوات و ارتعاشات صوتی را انعکاس میدهد و ابزا ریست در جهت برقراری ارتباط در روابط فردی و اجتماعی.اما در معنای خاص موهبتی است از مواهب الهی و نعمتی بزرگ که خدابر انسان ارزانی داشته و دریچه فهم انسان است به هر چیزی که میتوان در باب ان اندیشید.در واقع پل ارتباطیست بین اندیشه و عمل انسان که انچه را در مخیله و قوه تفکر انسان تصور میشود به شکل صوت و بیان وجود خارجی میبخشد و ارتباط مابین عمل و اندیشه را برقرار میسازد.
اما چرا به قول مولانا زبان زیان و اتش است که در خرمن می افتد و جان از دست او ناله و افغان سر میدهد؟چرا رنج بی در مان است و گنج بی پایان نیست؟پاسخ به این سوالات بسیار شفاف و روشن است.ماقبل از انکه بی اندیشیم که چه بگوییم و چگونه بگوییم,سخن میگوییم.انوقت که سخن را گفتیم و نتیجه بد ان را مشاهده کردیم شروع به متهم کردن زبان و دشنام و ناسزا گفتن میکنیم.در صورتیکه موضوع از قرار دیگریست.
اگر تعریف را معانی اصطلاحی ان در زبان محاوره یعنی ایده,نظر,رای,تز,عقیده ای تازه,سخن و…..بدانیم,هر حرف باید جغرافیا داشته باشد.منظور اینکه سخنی که میخواهیم بر زبان بیاوریم,چهار چوب زمانی و مکانی خاص برای ان در نظر داشته باشیم.و یا اینکه صحت و یا سقم یک مسئله با ملاکهای منطق و تجربه و استدلال معلوم گردد.
انچه که امروز درد است در محیط زندگی و کاری و اجتماعی ما,غفلت از جغرافیای حرف است در روابط فردی,کاری,,اجتماعی.که در بیشتر موارد به عواقب شومی منجر میشود که جبران ناپذیر و مصیبت بار است.در جامعه کوهدشت که هنوز اکثر فعالیتهای اجتماعی و سیاسی و…..ان حول محور قومیت و قبیله گرایی میچرخد,اگر بخواهیم به ذکر این عواقب شوم و خطرناک بپردازیم سطرهای زیادی باید نوشت و تایپ کرد.که به جهت اختصار تنها به ذکر مورد خودکشی اکتفا میکنم.
وحتی در مواردی خاص قضاوتهای علمی ای میبینیم که از جهل مطلق یا قضاوت جاهلانه ان فاجعه انگیز تر است.واین بدان علت میباشد که ما در طرح یک مسئله فکری که در جامعه مطرح است. تنها شیوه علمی صرف ان را برسی کرده ایم و ضریب زمانی و جغرافیایی ان را از یاد برده ایم.
در مقیاس کلانتر غفلت از جغرافیای حرف میدان جامعه را برای حیله گران و فرصت طلبان خالی و بی مانع گزاشته است و انان نیز با استفاده از این غفلت به مقاصد و اهداف خود دست میابند.
زبان را باید کنترل کرد..با تربیت صحیح اندیشه.که اگر چنین امری محقق نشود همین زبان جنایات بسیاری را به بار خواهد اورد و در مواردی ممکن است که صاحب خود را به هلاکت اندارد.طغیان زبان سبب تولید میکروبهای فراوان روحی میشود که بسیار خطرناک تر از میکروبهای بدنی و جسمی هستند و همین میکروبها با نفوذ در پیکره اجتماع نسلها و ملتهایی را به هلاکت کشانده اند.
ایا وقت ان نرسیده که فکرهایمان را مانند وسایل زندگیمان مدرن و مجهز کنیم و به حقیقت زبان به عنوان یکی و یا شاید مهمترین ابزار ارتباطی انسانها که سعادت و حیاتشان در گرو زندگی اجتماعیست,پی ببریم و زبان را عنصری مهم و پر مقدار بدانیم به ان میزان که شخصیت و ارزش وجودی افراد را بر اساس سخنانش میسنجند؟
وبدانیم که ریشه تمام بن بستهایی که در ارتباطات بوجود می اید و نیز ریشه تمام رزایل اخلاقی همچون دروغ,تملق و چاپلوسی و………….که سبب شده محیط زندگی ناسالم و مهمتر محیط کاری تهوع اور و خفه کننده که ادم در ان به راحتی نتواند نفس بکشد.درست نچرخاندن زبان است برای چه گفتن و چگونه گفتن؟
و در پایان سخنی گهربار از حضرت مولا علی
زبان خردمند پس پشت دل اوست.و دل احمق پس پشت زبان اوست.

نویسنده : بهروز پیری

 

 

لینک کوتاه : https://www.mirmalas.com/?p=35133

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 57در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۵۷
  1. خیلی برام جالب بود تا حالا به این قسمت از کارکرد زبان فکر نکرده بودم با خواندن این مطلب نگرشم کاملا عوض شد
    عالی بود

    • مصطفی عزیز به قول حکیم بزرگ یونان سقراط که میگوید مردم همه چیز را میدانند فقط باید برای انها یاداوری شود.ما نیز میتوانیم با تکیه بر روش فلسفی مشا در قالب بحث و گفتگو خیلی چیزها که همراهمان هستند و با انها زندگی میکنیم و برایمان مجهول هستند را روشن کنیم
      سپاس از شما

  2. وبازهم شخنی کزدل براید/لاجرم بردل نشیند!‏‏!‏‏!‏

    قلم شماکلمات راباشیوایی تمام بیان میکندواقعا بردل نشست٪

    شمامطالب راکامل بیان نموده ایدوبرای تمامی سن هاقابل فهم ودرک.به امیدروزی که تمامی مامردم مانندشماوامثال شمافکرکنیم

    • سرکار خانم شقایق شیوایی قلم حقیر هیچگاه به زیبایی نگاه پر مهر شما و همچنین دل و درون حقیقت طلبتان نمیباشد.
      به نکته خوبی اشاره کردید تمام سعی و تلاشم بر اینست که مطالب ارائه شده علاوه بر استحکام دارای سادگی باشد و تمام گروهای سنی به را حتی بتوانند با خواندن ان ارتباط لازم را برقرار نمایند.وامیدوارم روزی را که همگی درست فکر کنیم
      سپاسگزارم

  3. درود
    لذت بردم
    حقیقتا جامعه ما به این خانه تکانی نیاز مبرم دارد
    آفرین بر شما که بر نکته خوبی انگشت گذاشته اید
    شاید بهتر باشد کمی مطلب را گسترش دهیم به دنبال مدرن سازی نوع رفتار و اخلاق منطقه امان نیز باشیم
    در واقع آنچه اکنون برای ما و بازتاب فرهنگی امان بیرون از منطقه ی زندگی امان مهم و حیاتی است نوع ارتباط با سایر افراد جامعه است زیرا اگر نتوانیم نوع ارتباط را با خارج از محیط بوم زیستمان مدرن کنیم آنچه در ذهن مردم غیر بومی در باره ی ما حک می شود را دیگر نمی توان به آسانی پاک نمود
    دانشجویان و مهاجران این دیار به جاهای دیگر سفرای ما هستند و اگر این سفیران نتوانند به قول شما مدرن رفتار کنند و ملایم باشند و حرفه ای ،همه جامعه ی ما را اینچنین می پندارند و چه بسا جوری در اذهان دیگران جا بیفتیم که شایسته نباشد و شوربختانه باید گفت هم اکنون از این جنبه به خصوص نوع ارتباط رفتاری دانشجویی با ضعف روبرو هستیم

    • درود و دو صد بدرود بر علیپور خوش قلم.
      علیپور عزیز من نیز موافق گسترش بحث هستم.بیشک ارسطو نابغه تر از فرانسیس بیکن و افلاطون نابغه تر از راجر بیکن است.اما چرا این افرادی که از نظر نبوغ در سطح پائینتری از شخصیتهایی مثل ارسطو هستند عالم بیداری اروپا و پیشرفت علم شدند؟ولی خود ان نوابغ موجب توقف هزار ساله قرون وسطی گشتند؟به خاطر اینکهانان راه درست اندیشیدن راپیدا نمودند و نابغه بزرگ اگر روش درست نگریستن را نداند از نبوغش نمیتوتند استفاده کند.ما هنگامی میتوانیم ارتباطی مطلوب و مناسب با خارج از محیطمان برقرار کنیم که بتوانیم درست بیندیشیم.
      ونیز باید گفت که همه تمدنها زائیده مهاجرت است و تنها عامل تکوین در طول تاریخ بوده است.و امروز این مسئولیت خواسته یا ناخواسته بر دوش سفیران ما گزاشته شده.و اشاره فرمودید که در نوع ارتباط رفتاری ضعفهایی مشاهده میشود که بنده نیز موافقم.و معتقدم که ریشه این ضعف را باید در چه گفتن و چگونه گفتن جستجو کرد.

  4. ضمن تشکر از شما دوست عزیزم اقای پیری که مارو از اگاهی و ادبیات زیبای خودتون بهرمند میکنید و نقش زبان و ارتباط اونو با شخصیت به این زیبای گفتید.ادبیات گفتاری جز سخت ترین نوع ادبیات و پیچیده ترین و متنوع ترین نوعه که باید اساسی مورد تحلیل قرار بگیره.کاش میشد در ادامه مطلبتون جواب سوال مهم و تکراری چگونه میشود از زبان خود در امان باشیم رو میدادید و یا چگونه با تربیت صحیح اندیشه زبان کنترل میشود.به نظرم جواب این سوالا خیلی مهمتره

    • امام علی (ع) می فر ماید : مراقب افکارتان باشید که به گفتارتان تبدل می شود. و مراقب گفتارتان با شید که به رفتارتان تبدیل می شود و …………. انسان باید مراقبت کند. که همان تقوا است و این عمل با عث پیرو زی می شود.

    • من هم از شما کمال تقدیر و تشکر را دارم صادق مهربان که به زیبایی با ارائه نظرات سازندت ما رو یاری میفرمائد.جناب اقای بازوند انچه که مطلوب و مقصود ذهن شماست در راستای جواب سوالات ارائه شده در این فضای محدود محقق پذیر نمیباشد.اگر کمی رندانه تر مطلب را مطالعه بفرمائید,بیشک کلیت جواب سوالات را درخواهید یافت.هنگامی که بیان ما بر اساس جغرافیای حرف و سخن باشد در واقع خود را از شر زبان محفوظ داشته ایم و هنگامیکه صحت ان با معیارهای منطق و استدلال و…..معلوم گردید مطمعنا گزند و اسیبی ما را تهدید نخواهد کرد.
      واما در مورد سوال اخرتان باید بگویم که سخن نماینده روح است.سخن هر کس به همان دنیایی تعلق دارد که روح گوینده اش به ان تعلق دارد.دنیایی که امروز اندیشه ما در ان سیر میکند دنیایی است که تنها پول و سرمایه داری را به مانشان میدهد و نه چیز دیگر و همه ارزشهای معنوی و مهمتر از همه اندیشه ها را به اسارت دراورده است .صادق عزیز درد امروز درد بیمعنائیست. برای انسان امروز معنایی وجود ندارد که اندیشه اش را همسو با ان به حرکت دراورد.معتقدم که برای رهایی از این اسارت باید دست به دامن علوم انسانی شد و اندیشه ها را در فضای احساس و اشراق به حرکت دراورد.متاسفانه ما فراموش کرده ایم که علوم انسانی چه نقش حیاتی در تربیت صحیح اندیشه ها دارند.
      به جهت جلوگیری از اطاله کلام امید وارم که اندک توضیح داده شده را بپذیرید

  5. سلام اقایپیری بدون شک جنابعالی هرچه از زبانی که بون غرض اتش در وضعیتت زده بفرمایی کم است وکم ای برادر

    • سلام بر رهگذر عزیز
      ایهام موجود در کامنت شما سببی گردید که نتوانم پاسخ شما را بدهم

  6. سلام آقای پیری واقعا خوشحالم که افرادی چون شما در شناساندن این مسائل مهم و کلیدی به مردم جامعه گام برمیدارید و از عوامل سایت میرملاس نیز تشکر میکنم که چنین فضایی را برای بحث و تبادل نظر در اختیار شما و مردم قرار می دهند

    • سلام بر شما عبداله جان
      من هم خوشحالم که دوستانی چون شما با خواندن مطالب و مشارکت در این گفتگو کمک میکنند که بهتر بتوانیم مشکلات را ریشه یابی کنیم و به جامعه بشناسانیم.
      و بدون شک بیشترین زحمت را در این راه عوامل محترم و زحمت کش میر ملاس متقبل میشوند

  7. تا مرد سخن نگفته باشد عیب هنرش نهفته باشد
    از بیان رسا و قلم شیوای شما تشکر میکنم مطمئنا جامعه ی ما باید به سمت و سویی سوق پیدا کند که شما در سخنان خود به خوبی به آن پرداخته اید

    • زبان در دهن ای خردمند چیست/کلید در گنج صاحب هنر/چو در بسته باشد جه داند کسی/که جوهر فروشست یا پیلور/
      من نیز از نگاه پر مهر شما قدردانی و تشکر میکنم جامعه ما نه تنها در سخنان من کمترین بلکه باید انچه بزرگان و صاحبنظران بیان مینمایند را سرمشق قرار دهند

  8. انصافا حال کردم

  9. خیلی مطلب. ادبی وجالبی بود . انشا الله ما هم توفیق عمل نسبت این موضوع را داشته باشیم و همچنین.این مطلب اگر از حیث حدیث[ با ذکر منبع] و آ یات و تفسیر و سخنان بزر گان و…. هر انچه که مربوط به این مورد می شد نوشته می شد یک مطلب علمی جامعی بود. ممنون

    • تشکر هم از بابت حضورتان و هم بیان کاستی موجود جناب عنایت
      نقد شما بسیار بجاست بدون شک هیچ ادبیاتی به غنا و شیوایی ادبیات مذهبی ما نیست ولی از انجا که اکثرا به کتب حدیث و… دسترسی دارند احساس کردم که انچه میخواهم بگویم کمی تازگی داشته باشد و نگاه نو و به روزتری باشد

      • به روز بودن این نیست که حرف های قلنبه سلمبه بزنیم به روز بودن این است که نیاز جامعه را بر حسب نیاز و موقعیت جامعه ودرک و شعور و مقبولات و مسلمات وآنچه که باعث تکان می شود به کار برد از نظر بنده حقیر /خدا را شکر مردم ما مردمی با غیرت و معتقد هستند و ذکر حدیث و آیات و حرف بزرگان مورد قبول مردم هست و همیشه آپدیت است و هیچ وقت قدیمی وبه درد نخور نمی شود با تشکر

  10. سلام خدمت آقای پیری عزیز این سایت را یکی از دوستان خوبم معرفی کرد.در مورد مطلب شما :ممنون از این بابت که موضوع خوبی انتخاب کردید و همین امور و کار ها است که افراد روشن فکری مثل شما باعث پیشرفت کشور و جامعه می شود .مطلب شما از این جهت که اهمیت به کاربردن زبان را تاکید می کند مقدمه یا سر فصل جامع وخوبی است اگر این مطلب را رشد دهی این نهال شاخ وبرگ زیادی می دهد و ما از میوی آ می توانیم استفاد بشتری ببریم . با سپاس فرا وان

    • در اقصای عالم بگشتم بسی/بسر بردم ایام با هر کسی/چو پاکان شیراز از خاکی نهاد/ندیدم که رحمت بر این خاک باد/.
      سلام گرم وتشکر ویزه بنده به محضر شما جناب اقای رئیسی بابت حضورتان و همچنین ارائه نظر.
      همانطور که فرمودید بحث زبان سر فصل جامعیست که باید به صورت ریشه ای مورد تجزیه و تحلیل قرار بگیرد.بنده حتی فکر چنین اداعایی را در سر نمیپرورانم.اما اگر روشنفکران در صحنه باشند مطمغنا پیشرفت صورت خواهد گرفت که شکر خدا کشور ما چنین هست.
      اگر توفیق حضور مجدد بدست اید حتما در مطالب بعدی سعی در براوردن خواسته شما خواهم نمود

  11. جالب و زیبا بود ولی کامل نبود لطفا این مطلب را ادامه دهید ممنون و در این مورد داستان بزر گان و…. را مطرح کنید . متشکرم

    • سلام برامام رضا و سرزمین نورانی و مقدس مشهد.
      جناب اقای میرزایی ازشما هم تشکر مخصوص و ویزه دارم بابت حضورتان.از اینکه هم مطلب بنده و هم سایت میرملاس را مزین به نام مقدس مشهد نمودید سپاسگزاریم.جای بسی خوشحالی دارد که روز به روز موفقیت میرملاس را با ثبت چنین کامنتهایی مشاهده میکنیم.
      به امید خدا که توفیق ادامه دادن را پیدا کنم. درست فرمودید مطلب کامل نیست. اما شرایط فضای مجازی چنین ایجاب میکند.حتما در یاداشتهای بعدی موارد ذکر شده شما مد نظر خواهد بود

  12. هرکه سخن نسنجد،از جوابش برنجد (سعدی )
    درود
    مفید بود

    • سلام بر دلفان دیار خوبان
      اگر جه در پیش خردمند خامشی ادب است/به وقت مصلحت ان به که در سخن کوشی/دو چیز طایره عقل است,دم فرو بستن/بوقت گفتن و گفتن به وقت خامشی/
      سپاس از حسن نیتتان

  13. گوهر ذاتی هر کس زکلامش پیداست

    یادآوری بجایی بود

    • تانیک ندانی که سخن عین صواب است/باید به گفتن دهن از هم برنگشایی/گر راست سخن گویی و در بند بمانی/به زانکه دروغت دهد از بند رهایی/
      کلام شما هم به جا بود جناب شهبازی

  14. سلام دایی جان
    بازم مثل همیشه قشنگ گفتی

  15. درود بر بهروز خوش کلام
    در مقالات و دست نوشته هاى زیبایتان همیشه انگشت روى موضوعاتى میگذارید که در زندگى و اجتماع عامه مردم وجود دارد و بى تفاوت از کنار آن میگذریم و این بیانات تلنگر بسیار بجا و آموزنده اى هستند. پایدار باشید و همیشه ” هر روزتان بهتر از دیروز”
    به امید طرح موضوعات جذاب و آموزنده تر شما

    • تو قدر فضل شناسی که اهل فضل و دانشی /شبه فروش جه داند بهای در ثیمین را/
      سلام ودرود من نیز نثار شما دوست گرامی.
      تورج عزیز انچه امروز سبب گردیده ما دچار سختیهای فراوان در زندگی فردی و اجتماعی بشویم مسئله ایست به نام غفلت.تمام پیام اوران الهی امده اند که انسان را نسبت به این غفلت اگاه سازند.انسان تمام سرمایه ها را درفطرطش دارا میباشد فقط باید به ان بازگشت کند و زنگ و غبار غفلت را از چهره ان بزداید.
      من کمترین نیز تمام سعی و تلاشم چه در این مطلب و چه در مطلبهای گزشته حرکت نمودن در این راه و مسیر بوده است.واگر هم توفیق اندکی صورت گرفته به سبب همراهی و هم دلی دوستانی چون شما بوده است.

  16. انچه که در کار شما بیش از پیش نمایان است اول ارایش مناسب کلمات در کنار هم.دوم اختصار و کلی گویی.سوم نوع نگارش که مخاطب را به دنبال خود میکشاند و چهارم انتخاب موضوعهای مناسب میباشد.
    اما انچه جالب تر است اینکه شما تا حالا کجا بودید؟چرا قبلا با میر ملاس همکاری نداشتید؟

    • ای کاش میدانستم که افتخار گفتگو با چه کسی را دارم .شاید خودم هم در برهه ای از زمان دانش اموز شما بوده ام .شاید!در هرصورت از اینکه مطلبم را مورد نقد قرار دادید ممنون و سپاسگزارم .
      بنده همیشه زیر سایه شما بوده ام و الانم هستم.من از همان ابتدا مخاطب سایت موفق میرملاس بوده ام .ولی هر چیزی در زمان خودش رخ خواهد داد .برفرض اگر باغبانی در فصل زمستان هر چقدر هم به درختان اب بدهد میوه و ثمری نخواهد دید.بلکه باید در زمان مناسب این کار را انجام دهد .تا ثمر ان را بدست اورد.

  17. درودوخسته نباشی بربهروزعزیز که نوشته هایت میطلبندکه تاروی صفحه هستندهرروزمرورشوند

    • درود و سلام بر پارسای عزیز که بودن کامنتهایش بر صفحه میرملاس مایه دلگرمی و امیدواری من است.

  18. زبان بریده به کنجی صم بکم /به از کسی که نباشد زبانش اندر حکم
    خوشنودم که روزگار مرا در محیطی قرار داد که بتوانم به سهولت هر چه تمام تر از نظریات و عقاید دوستانم که به حق دستی تمام در ادبیات پارسی دارند محظوظ گردم در این باب تشکر اولینم را از بانی این محفل خیر جناب آزادبخت دارم و پس از ایشان اگر حمل بر ناخشنودی سایر عزیزان دستندر کار ادب مشغول در سایت نباشد جا دارد از آقای پیری که بدون اغراق جزء گنجینه های نهان یا شاید حیف شده روزگار باشد تقدیر کنم .آقای پیری سر مست از سخنانتان گشتم هر چند که در سخنتان ردی از حکمت افلاطونی یافتم اما جای تقدیر دارد که همچون سهروردی تلفیقی زیبا از فلسفه کلامی شرق و غرب ایجاد کرده اید البته امیدوارم که بر مزاج سایر دوستان بد نیاید که چرا شما را با سهروردی بزرگ مقایسه کرده ام چون این یک مقایسه نیست بلکه پیروی از مکتب است.
    به امید پیروزی روز افزونتان

    • درودها و سپاسهای فراوان تنها عرق شرمیست که بر پیشانی قلم ناچیزم نشسته به سبب عرض ارادت و تواضع به محضر اندیشه بزرگی از دیار اشراق و اشراقیون.
      انچه بیش از همه عقده گشایی زبان دلم را سبب میشود که چند سطری در باب اندیشه حکیم و شیخ بنگارم سرمستی دوچندانیست که با خواندن این کامنت نه از باب تمجید بلکه از در همراهی نگاه وسعت دار نگارنده کامنت در پی بردن به شناخت منزلی به نام دل که سالهاست با سوار شدن بر مرکب عشق در جاده اشراق شکستگی و پیری زود رس را برایم به ارمغان اورده است.
      طی نگشته روزگار کودکی پیری رسید /از کتاب عمرما فصل شباب افتاده است/
      بزرگ صاحب نظر. پیروی میکنم اندیشه و فلسفه افلاطون را به چند دلیل.اول سحر بیان این حکیم.دوم اثار افلاطون که مخزن اسرار عالیه است.وچون درست تعمل کنیم,ریشه همه تحقیقات را که حکمای ما بعد بعمل اورده اند در گفته های ایشان میابیم.وشخص هوشیار هر بار که ان را مطالعه نماید.نکته های تازه ای دستگیرش میشود.و سوم افلاطون یک فلسفه منطقی مدون نساخته,زیرا که فلسفه منظم مدون کهنه میشود و هر چندی فلسفه تازه ای جای ان را میگیرد.وچنین است که فلسفه افلاطون در حالیکه وزش عقل است از سرچشمه عشق اب میخورد و با انکه اموزنده راه ذوق و اشراق است به سیر و سلوک نیز توجه دارد.
      و اما شیخ اشراق.در این مکتب سلوک است که انسان را به معرفت میرساند.نه اموزش و انتقال مفاهیم.در این مکتب همیشه تعبیر از تجربه فاصله دارد و به بیانی(نیست در سخن معنی و در معنی سخن).شیخ را اعتقاد بر اینست که انسانها مظهر مهر و محبت و نورند.بین سبب وظیفه انسان پاشیدن بذر محبت در دلها به وسیله نور است.از شیخ پرسیدند که چگونه به مقوله نور و ظلمت علاقمند شده ای که این بیت حافظ بیانگر ان است
      می خور که عاشقی نه به کسب است و اختیار/این موهبت رسید زمیراث فطرتم/

      • درود بر وسعت نظر و بلندای فطرتتان چون مباحثی که توسط حضرتعالی مطرح میشود عموما دلمشغولی های همگان است که گویی شما چون متکلم وحده ای که جمعی را با کلام زیبایش به استماع بکشاند همه را سرگرم و یا شاید حیران گردانیده اید.
        صدف وار گوهر شناسان راز/ زبان جز به لولو نکردند باز. والسلام

  19. ممنونم از راهنمایت دوست خوبم

  20. سلام عرض میکنم خدمت اقای پیری بعضی از مردم حرف زدن رو بلدن اما متاسفانه درست حرف زدن رو بلد نیستن کم گوی و گزیده گوی چون در تا ز اندک تو جهان شود پر

    • سلام مهدی جان
      کار زبان چرخیدن و گفتن است اما همان طور که شما فرمودید مهم اینست که درست بگوید.
      امید که همیشه همراهی بفرمایید.
      شاید پس خویش بنشستن/لیکن نتوان زبان مردم را بستن

  21. سلام آقای پیری عزیز. ممنون از دست پر هنر شمابنده حقیر از شما تشکر می کنم نسب به مطلب خوب شما واز شما در خواست ادامه مطلب خوب شما را دارم و به این باورم که این مطلب به دست شما حق آن عملی خواهد شد. و در کمک به شما نهایت تلاشم را خواهم کرد. enaitesmaili@yahoo.com

    • سلام حقیر نیز نثار شما استاد و محقق عزیز.
      از اینکه مطلب کوچک بنده در قالب سایت بزرگ و موفق میر ملاس توانسته که تا این حد افکار را متوجه و مشغول به خود کند خوشحال و شادمانم چرا که ظرفیتهای منطقه لرستان بیش از پیش در حال ظهور و تجلیست.استقبال خوب و حسن نیت دوستان نسبت به مطلب, برانم داشته که در صورت توان حتما شماره ۲و یا حتی ۳چه بگوییم و چگونه بگوییم را حتما به رشته تحریر دراورم.
      دوست عزیز حتما با نظرات سازندتون یاریم بفرمایید.
      همیشه سرافراز و پیروز باشید.

  22. با سلام خدمت آقای پیری . و با تشکر از مقاله پربارتان. در خواست از شما:لطفا به مطلب خود . داستان ‘ضرب المثل ‘ آیه ‘ حدیث ‘ و تطبق با جامه در ادامه مطلب آورده شود با تشکر

    • سلام بر محمد عزیزو بر حوزه علمیه امام جعفر صادق
      بر خود لازم میدانم که تقدیر و تشکر مضاعف داشته باشم از برادران محترم حوزوی که جلوه ای خاص به فضای مطلب بنده دادند.
      حتما تمام سعی و تلاشم را در اجرای اوامر خیر خواهانه شما دوستان عزیز به کار خواهم بست.
      امید که همیشه یاریمان کنید.

  23. سلام به جناب پیری دانا وهمه دانایان سرزمین صاحب تمدن لرستان
    ندیدن دلیل بر نبودن نیست
    لطفا دیگه از طایفه گری , بربریت ,چوب وچماق وعقب ماندگیها درلرستان وکوهدشت کمتر بنویسید شما مخاطب غیر لر دارید واین شاهکارها رامی شنوند وعواقب مستقیم وغیرمستقیم بدی را به دنبال دارند
    درتمام نقاط کشور مشگل داریم اما به شوری لرستان نیست
    الناس علی دین ملوکهم ,تا مسولین هرشهر ودیار اصلاح نشوند مردم همچنان در چند راهه سر در گم وپریشان اند
    ازنماینده ,استاندار,فرماندار,شوری و کدخداهای محلی بخواهید با تمام توان برای رفاه مردمشان جهاد کنند که این وظیفه حتمی انان است
    وازسپردن مدیریت وامور مهم مردم به دست افراد شل ولنگ و صرفا جناهی بپرهیزند
    خواستن توانستن است حتما جواب میگیرید
    عذر تقصیر وتشگربخاطراتلاف وقت شما

    • بإسلام و عرض خیر مقدم خدمت آقاى مهرى عزیز از قم “التماس دعا”
      در جواب کامنت شما ذکر چند نکته خالى از لطف نیست هر چند إیمان دارم که جناب آقاى پیرى با ادبیات زیباتر و مهربانترى پاسخ ترس و نگرانى بى دلیل شما را خواهند داد.
      تا زمانى که ما از گفتن آسیب هاى اجتماعى شهر و یا آداب اشتباه خود واهمه داریم و حتى حاضر به شنیدن آنها نیستیم نمیتوانیم بجایى برسیم
      هیچگاه و در هیچ جامعه اى توسعه یا رشد و پویایى رخ نخواهد داد مگر اینکه زیر ساخت فرهنگى جامعه آن فرآهم گردد یکى از بارز ترین و مهمترین راه هاى ایجاد این زیر ساخت ها کانال هاى ارتباط براى رسیدن به هدف ، یعنى همان ” گفتمان ” به معنى واقعى آن است. ما تا وقتى یاد نگیریم که ” چه بگوییم و چگونه بگوییم” هیچگاه به این هدف بزرگ نخواهیم رسید. مطلب فوق فقط مختص این دیار نیست که شخص خاص یا قومى از شنیدن یا خواندن آن احساس شرم کند و قاطبه اى بر طبل و بوق و کرنا بکوبند. بلکه همه جامعه ما دچار عقب ماندگى فرهنگى است. تا وقتى نتوانیم رابطه درست و منطقى با دیگران برقرار کنیم ، راه بجایى نخواهیم برد. معناى غلط کردن و اشتباه کردن هردو یکى است. اما این کجا و آن کجا!
      خودتان اشاره کرده اید که ” درتمام نقاط کشور مشگل داریم اما به شوری لرستان نیست”
      آسیب فرهنگى، آسیب است از لحاظ کمیت فرقى ندارد. کاش بیشتر واقع گرا باشیم و بپذیریم که دیگران نسبت به خود ما، ذهنیت بدترى در أفکار خود از این قوم و دیار ساخته اند. چرا از گفتن حقایقى واهمه داشته باشیم که در اذهان همان افراد یا گروهى که شما آنها را نامحرم میدانید به مراتب بزرگتر و “شاهکار ” است؟
      یقین دارم شما آگاهید که من و شما در این دیار داراى فرهنگ و تمدن بسیار غنى هستیم و خوب و بدش متعلق به ما بوده و هست . نه بیگانه است ، نه وارداتى! احیاء و نهادینه کردن مجدد آن نیاز به زمان ، گفتمان و تلاش همگانى دارد. آن افراد یا گروهى خودباخته اى که ما را از آنها میترسانید، بى هویتند و طبل تو خالى !
      ایجاد این بستر نیاز به همت ” من و شما ” دارد نه نماینده و استاندار و … اگر قرار بود اینان کار بکنند ، که چنین بقول شما ” شاهکار” ى بوجود نمى آمد.
      امیدوارم با خواندن جمله ى زیر اندکى این روسرى ترس را کنار بزنید و عمیق تر به موضوع نگاه کنید:
      بروز اسیب هاى کنونى در این دیار دسترنج افراد نالایقى است که فقط و فقط از “درست نگفتن و روش غلط گفتن ” من و شما و گذشتگان سوء استفاده کرده اند و رفتند.
      باعرض پوزش.
      پایدار باشید و واقع گرا

  24. عدل چه بود؟ وضع اندر موضعش/ظلم جه بود وضع اندر ناموضعش/عدل چه بود؟اب ده اشجار را/ظلم چه بود ؟اب دادن خار را/موضع رخ, شه نهی,ویرانی است/موضع شه,پیل هم نادانی است/
    عرض سلام وادب به محضر هر دو بزرگوار بخوصوص اقای مهری(البته اگر درست گفته باشم)چرا که ایشان مهمانند و بنده و اقای ازادبخت میزبان.انچه که در ابتدا باید بگویم اینست که ایده موفق ایده ایست که بتواند با شکستن مرزهای مکانی و زمانی خود را از اسارت قالب و کلیشه و محصور ماندن در یک دنیای خاص جغرافیایی برهاند و این یعنی موفقیت اول برای میرملاس و دوم بنده حقیر.
    انچه که جناب مهری و اقای ازادبخت در جواب ایشان فرموده اند بیانگر اینست که هر دو بزرگوار خلا هایی را در جامعه احساس نموده اند و به دنبال روشگری هستند که این نیز جای شکرش باقیست.
    خطاب به هر دو بزرگوار بگویم که سخنانشان کاملا درست است.اما ما دو جور درستی داریم.یک درستی منطقی و دوم درستی اخلاقی.درستی منطقی که کاملا شفاف است و توضیح نمیخواهد.اما درستی اخلاقی یعنی هرکس فکرش تابع شرایط عینی ذهن خودش است.و قهرا در شرایط عینی و ذهنی خودش درست است.
    حقیقتا این صفحه مجازی کوچک گنجایش صحبت کردن در این فضا را نداردواما به سبب حرمت هر دو عزیز چند سطری در مورد اصل موضوع اقای مهری که جناب ازدابخت هم تلویحا در همین راستا پاسخ داده اند را بیان مینمایم و سپس انتظار دارم هر دو بزرگوار با معیار منطقی درست ازمایی ان را تجزیه و تحلیل بنمایند.
    در هر جامعه دو گروه وجود دارد .گروه خواص و عوام که البته تعابیردیگری هم بکار برده اند.خواص و روشنفکران اگاه و مسئول کارشان نشان دادن راه است.و شناساندن.و اگاهی بخشیدن به مردم.
    توده و مردم نیزمسئولیتشان روح دادن و حرکت بخشیدن است.هنگامی جامعه ای موفق است که هردو گروه ان در کنار هم ترکیبی به نام عقل و عشق بوجود بیاورند.در اینجا عقل روشنایی است و عشق حرکت.خواص جامعه و مسئولین باید به مردم اگاهی و بینایی بدهند و مردم نیز جوشش و جنبش بیافرینند .حال من هر دو عزیز را دعوت میکنم که به تامل در پاسخ کوتاه بنده و قیاس ان با گفته هایشان که در این صورت صحت و درستی مسئله روشن خواهد شد.
    در پایان جناب مهری ضمن عذر خواهی از شما و اینکه به علت محدودیت فضا نتوانستم پاسخ بند بند کامنت شمارا بدهم.چرا که حقیقتا باید بحث فراوانی در مورد نظر شما میشد,از حسن نیت جنابتان کمال تقدیر و تشکر را دارم و امیداورم که لیاقت و شایستگی چنین القابی که کمال حسن نیت شماست را بدست اورم و از حضورتان بسیار سپاسگزار و قدردان هستم.
    از شما هم جناب ازادبخت تقدیر و تشکر

  25. باسلام و درود خدمت بهروز عزیز و آقاى مهرى نائب الزیاره
    بهروز عزیز بانى یا مؤسس تمام که نه! ولى بخش عظیمى از مشکلات فعلى جامعه خواص هستند بخش أندکى هم عوام . تا زمانى که زیر ساخت براى همان عشق و حرکتى که شما فرموید فرآهم نشود به همین سنکوب آدامه میدهیم. آقاى مهرى در بخشى از کامنت خود انتظار از خواصى دارند که فقط بخاطر عدم حضور و عدم دخالت در انتخاب آنها و یا بهتر بگم درست نگفتن و آگاه نبودن از راه درست گفتن، وضعیت کنونى را ایجاد کردند. بهروز جان بنده و شما و دوستان درموردٍ همین و عوام و خواص بحث هاى زیادى داشتیم که اینجا مجال گفتن آن نیست. ولى همین بس عوام قربانى خواص اند
    تا زمانى که همین خواص باور نکنند که ما چه میخواهیم ؟ و چگونه میخواهیم؟ تیر در تاریکى رها کردن است. راه حل این دو پرسش فقط از راه چه بگوییم و چگونه بگوییم است!
    سپاس از بهروز مهربان و آقاى مهرى ارجمند

  26. با سلام قابل توجه اقای ازادبخت
    ۱-بنده کسی را نترسانده وشخصا نترس بوده وهستم پس شما روسری برداشت کاملا اشتباهتان رابردارید
    ۲-واقعیت تلخی را اشاره کردم که تفسیرش چیز دیگریست نه انچه از ذهن بزرگ شما تراوش کرده
    ۳-اگر جناب پیری جوابها را بدهند بهتر و منطقی تر است ,مگراینکه شما وکیلش باشد

    • با سلام و عرض ارادت
      اینجا سایت میرملاس است فضایى براى تبادل نظرات همه با هر تفکرى براى به سرانجام رسیدن موضوع مورد بحث و رفع اینگونه آسیب ها، خوشحالم از حضور مجدد شما ولى مباحث گفته شده در خصوص کامنت شما ممکن است از طرف هر شخصى تعبیرى داشته باشد ولى انچه شما فرمودید از نظر حقیر ، خواسته یا ناخواسته نگرانى و ترس شما از عیان شدن واقعایتى در فضاى مجازى است که بیش از چیزى که شما فرمودید در اذهان همان نامحرمان بزرگتر شده است پس براى روشن شدن موضوع بهتر است عیان کنیم حراسى نداشته باشیم تا به هدف برسیم جناب مهندس عزیز استدعا دارم کامنت اول خود را مجددا بادقت بازبینى کنید و آخر اینکه از ماحصل همین کنش هاى گفتارى مخاطبان درباره ى موضوعات ست که به هدف نزدیک میشم یا حداقل راه حلى براى آن بوجود میاید.
      با سپاس از حضور مجدد شما

  27. باسلام
    امدمت که بنگرم بازنظر به خود کنم /سیر نمی شودنظر بس که لطیف منظری
    ارتباط با سایت میر ملاس برای بنده یک افتخار وازشام شب واجبتر است چون قلم بعضی ازشماها مانندشمع نورانی ,نادانیها وتاریکیهاراازذهنهامی زدایداماافسوس که همیشه وقت کم میادوقصه ناتمام.
    به امیدروزی که فرصتهای سوخته وحقوق ازدست رفته مردم ما باگفتمان زیرکانه وبه موقع جبران شود.
    موفق باشید.

  28. درود بر بیری عزیز@ دمت کرم مطالب خوبی درج کردی

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.