تاریخ : جمعه, ۱۰ فروردین , ۱۴۰۳
11

شهدای هفته چهارم مهرماه

  • کد خبر : 35631
  • 21 مهر 1392 - 11:02

بنا به تکلیف شرعی و لبیک به امام عزیزمان به جبهه های حق علیه باطل آمدم تا از دین خدا و ارزش های انقلاب اسلامی دفاع کنم . انشاالله  پیروزی نهایی از آن ماست . فرازی از وصیت نامه شهید والامقام صالحی رومیانی شهید حجت اله قاسمی     تاریخ شهادت   ۱۳۶۶/۰۷/۲۴ وصیتنامه شهید حجت الله قاسمی […]

بنا به تکلیف شرعی و لبیک به امام عزیزمان به جبهه های حق علیه باطل آمدم تا از دین خدا و ارزش های انقلاب اسلامی دفاع کنم . انشاالله  پیروزی نهایی از آن ماست .

فرازی از وصیت نامه شهید والامقام صالحی رومیانی

حجت اله قاسمی

شهید حجت اله قاسمی     تاریخ شهادت   ۱۳۶۶/۰۷/۲۴

وصیتنامه شهید حجت الله قاسمی

پدر و مادر عزیزم بدون شک انسان یک روز به دنیا می آید و یک روز هم از دنیا می رود بنابراین انسان نباید از مردن ناراحت شود این وصیت نامه را در حالی می نویسم که نمی دانم شهادت که بزرگترین افتخار است نصیب من می شود یا نه ولی مادر عزیزم من مدیون زحمت شما هستم.ولی از خدا راضی هستم که در طول این عمرم هیچ موقع جواب شما را ندادم و اگر خاطر مبارک باشد یک سری کار ما که مربوط

به تو بود من انجام می دادم.ولی اگر من شهید شدم باید افتخار کنی که پسری را بزرگ کردی که هدیه به خدا کردی پس افتخار کن مادر عزیزم دست خواهر کوچکم مهدیه را از این منطقه می بوسم زیرا هنگامیکه من به مرخصی می آمدم خیلی خوشحالی می کرد و وقتی می رفتم گریه و زاری می کرد مادر در تربیت او دقت کن که خواهری مانند زینب برایم تربیت کنی.برادرنم را به یک به یک سلام می رسانم.و به آنها سفارش می کنم که اگر من شهید شدم ناراحت نباشند و بین مردم افتخار کنید که شهادت بزرگترین افتخار است.شما هم باید در درجه اول درس خواندن را فراموش نکنید مخصوصأ برادر عزیزم محمد ،قدرت و علی نور که مشغول درس خواندن هستند ولی در صورت  که کشور عزیزمان به خطر افتاد باید بلافاصله به جبهه بشتابند و به کمک امام عزیزمان بروید زیرا ظلم و ستم را از کشور بیرون راند.سفارش می کنم به برادرانم

که حواس درس خواندن خواهر کوچک مهدیه را داشته باشند.من در طول عمرم هیچ کسی را از خودم ناراحت نکردم و همیشه به افراد محروم کمک کنید.پس مقداری از سهم مرا هر ساله به افراد محروم بدهید از همه برادرانم تشکر می کنم بخاطر زحمتی که برای من کشیده اند و می خواهم که حلالم کنند و در آخر می گویم که قدر این نعمت بزرگ انقلاب اسلامی را بدانید به برادرانم عرض می کنم تا پای جان امر به معروف و نهی از منکر کنید و حساب این انقلاب را برای آنها بگوید خداوند متعال همه رزمندگان اسلام برای مبارزه با دشمن قوت و شجاعت عطاء کن

حجت قاسمی

 

 

صالحی رومیانی

 شهید صالحی رومیانی     تاریخ شهادت    ۱۳۶۶/۰۷/۲۵

زندگینامه شهید صالحی رومیانی

شهید صالحی رومیانی  در سال ۱۳۴۶ در میان خانواده ای مذهبی و مستضعف پای به عرصه گیتی گذارد پس از سپری نمودن دوران طفولیت به فراگیری علم و دانش پرداخت با اتمام دوران ابتدایی و راهنمایی تحصیلات متوسطه خود را در دبیرستان شهید مطهری چغابل رومشکان به پایان رسانید و جهت ادامه تحصیل وارد تربیت معلم شد و همواره در تمام مراسمات مذهبی و انقلابی فعالانه شرکت می نمود . بعلت عشق و علاقه به هنر معلمی از دانشجویان موفق تربیت معلم شهید باهنر دامغان بشمار میرفت وی بواسطه عظمت روح عرصه تلاش در حوزه علم را بر خود تنگ دید و میدان عمل را در دانشگاه جبهه بر خود فراخ یافت و این بود که دفتر و کتاب دانش را رها کرد و در مورخه ۶۶ بسوی جبهه های نور علیه ظلمت شتافت تا ندای ( هل من ناصر ینصرنی ) صبر عظیم الشان انقلاب را کسب کند/

 

هوشنگ گراوند

شهید هوشنگ گراوند      تاریخ شهادت     ۱۳۶۶/۰۷/۲۵

زندگی نامه شهید هوشنگ گراوند

شهید در  سال ۱۳۴۸ در طرهان  دیده به جهان گشود  و از  سال ۵۵ در روستای چشمه خمین  شروع به تحصیل کرد  و پنج  سال در همان روستا  خود اشتغال داشت  و به شهر اسلام آباد رفته و دوران راهنمایی را در همان جا گذراند  و در اسلام آباد به خاطر دوری از خانواده  به  کوهدشت آمد و در پایه  اول دبیرستان  مشغول به تحصیل شد  و در سال دوم دبیرستان  به عضویت  بسیج درامد و به جبهه اعزام شد  و پس از مدتی در  تاریخ ۶۶/۷/۲۵ در بانه به درجه رفیع شهادت رسید.

خاطره ای از شهید هوشنگ گراوند به نقل از همرزم شهید

در پاتکی  که توسط عراقی ها  به ما شد من  زخمی  شدم و این شهید  بزرگوار  مرا به  دوش گرفت  و به پشت حط انتقال داد  و اما خود  دوباره  عازم جبهه شد هر چه قدر  اصرار کردیم  که بیا  عقب  برگردیم  راضی نشد  و به جلو رفت  از دور  که ایشان را زیر  نظر داشتم دیدم که با اصابت یک خمپاره ایشان  به شهادت رسیدند ولی  بعد از ۱۵  سال جنازه او را بازگرداندند.

 

Untitled2

پیکر مطهر شهدای کوهدشتی

دنیا مشتش را باز کرد.
 شهدا “گل” بودند و ما “پوچ”.
 خدا آنها را برد و زمان ما را…

 

 

لینک کوتاه : https://www.mirmalas.com/?p=35631

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 2در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۲
  1. این خاک، بوی سرو و صنوبر گرفته است
    بوی چکامه های معطر، گرفته است

    این خاک، زادگاه تمام شکوفه هاست
    حسی شبیه لاله ی پرپر گرفته است

    در سوگ هر پدر، دل این خاک، خون شده!
    درسوگ هر پسر، غم مادر گرفته است

    آنقدر، کربلا شده و بی علم شده-
    تا بوی مشک، بوی برادر گرفته است

    شعر از : خانم سارا جلوداریان

  2. روحشان شادویادشان جاوید

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.