تاریخ : پنج شنبه, ۶ اردیبهشت , ۱۴۰۳
5

رهگذر کوی گمنامی

  • کد خبر : 37637
  • 21 آبان 1392 - 13:02

پاسدار رشید اسلام سردار شهید اسد مراد بالنگ شهدا مثل آیه های قرآن مقدسند ، تقدس آیه های قرآن به این است که حکایت از حق دارند و شهدا نیز . شهید آوینی روحمان با یاد شهدا سرشار از آرامش باد. واژه ها را کنار هم می گذارم تا بتوانم از اعماق وجودم همه ی […]

اسد مراد بالنگ

پاسدار رشید اسلام سردار شهید اسد مراد بالنگ

شهدا مثل آیه های قرآن مقدسند ، تقدس آیه های قرآن به این است که حکایت از حق دارند و شهدا نیز . شهید آوینی

روحمان با یاد شهدا سرشار از آرامش باد.

واژه ها را کنار هم می گذارم تا بتوانم از اعماق وجودم همه ی آنچه را که در افکارم می باشد بتوانم بنگارم.

وقتی صحبت از شهدا می شود،باید در انتخاب کلمات بسیار حساس بود.

از همرزم شهیدم،اسد مراد بالنگ یاد می کنم او که اینک بر خوان با برکت حضرت سیدالشهدا(ع) مهمان است و این فیض عظیم نصیب کسی می شود که می داند جان ، بهای دیدار این مقام عظماست.

آشنایی با شهید دلاور اسد مراد بالنگ به همان دوران کودکی و نوجوانی برمی گردد که در یک محله از شهر کوهدشت لرستان سکونت داشتیم.

اولین اعزام به مناطق جنگی جنوب شهر سوسنگرد ،قبل از عملیات بستان به همراهی ۴۵ نفراز هم شهری هایمان که فرمانده ی ما سیروس لرستانی بود اعزام شدیم.منجر به باب آشنایی و رابطه بیشترمن و ایشان شد. همان ایام از طرف بسیج برای آموزش دوره ی امداد گری به هلال احمر اهواز معرفی شدیم.

با هماهنگی های صورت گرفته همراه حسن باقری ( فرمانده بسیج وقت کوهدشت ) به پلدختر رفتیم این سه ماه دوره ی آموزشی در اهواز هم زمان با عملیات فتح المبین،بیت المقدس بود.

در همین دوره به عنوان مربی امدادگری با سن کمی که داشتیم در تیپ نجف اشرف اعزامی از اصفهان مشغول شدیم.

در مهرماه سال ۱۳۶۱ هر دو وارد سپاه شدیم.

شهید بالنگ فوق العاده به لباس مقدس و آرم پر افتخار سپاه علاقه ی عجیبی داشت.

مجددا برای گذراندن دوره ی ۹ ماهه ی دیگری در اهواز به دانشگاه شهید چمران معرفی شدیم مانند

دوره ی قبل در حین آموزش در عملیات های متفاوتی ازجمله عملیات محرم،والفجر مقدماتی والفجر۱،عملیات چزابه،شرکت کردیم.

از ویژگی های بارز شهید بالنگ، ایشان با اشتیاق به حضور در خط مقدم هنگام آغاز عملیات اهتمام داشتند بر خلاف عده ای که همواره با شروع عملیات به دنبال بهانه ای بودند و تلاش داشتند در پشت خط بمانند.ایشان جزء اولین کسانی بودند که داوطلبانه در خط مقدم حاضر می شدند .شرایط کار در بهداری رزمی جنگ جزء سخت ترین و تاثیر گذارترین معاونت ها در جنگ بودبه نحوی که جزء اولین گروه هایی بودند که وارد منطقه برای برپایی اورژانس می شدند که با ایجاد اورژانس در خطوط مقدم آرامش نسبی برای رزمندگان و چنان چه مجروحیتی پیش می آمد بتوانندخدمات مفیدی در مورد مجروحین در معرکه نبردرا فراهم کنند و میزان تلفات رزمندگان را به حد اقل برسانند و آخرین گروهی بودند که منطقه را بعد از خروج نیرو های عمل کننده در صورت شکست و یا پیروزی می بایست ترک می کردند.

و شهید بالنگ از جمله پاسداران جان برکفی بود که در این زمینه همواره گوی سبقت را از دیگران به جهت اخلاص وتعهد در کارها ربوده بود و همواره در انجام مسئولیت ها پیشقدم می شد.

ایشان فوق العاده مقید به اقامه نماز اول وقت واینکه نماز به جماعت خوانده شود . نمازی که حکایت از عمق حال درونی او داشت .از ریا کاری وخودنمایی ، تملق افراد پرهیز می کردند.

درمدتی که ایشان در بهداری مسئولیت داشتند خدمات شایانی از خود به یادگار نهادند.

درسال ۶۴ مسئول بهداری مستقر در بندی خان شدند وماموریت ایشان یک سالی طول کشید، همچنین درعملیات والفجر ۹ حضور فعال داشتند به نحوی که در منطقه عملیاتی والفجر ۹به دلیل نرسیدن مواد غذایی به خط مقدم به همراه ایشان وتعدادی از رزمندگان وارد سنگرهای فتح شده عراقی می شدیم واز آذوقه های باقی مانده نیروهای عراقی غذا درست می کردیم .

پزشکانی که در طرح ۱ ماهه حضور در مناطق جنگی حاضر می شدند تحت تاثیر رفتار مودبانه و محترمانه شهید بالنگ که مسئول مقر بودند قرار می گرفتند ، به طوری که حتی بعد از اتمام ماموریت ۱ ماهه از حضورشان در منطقه اظهار رضایت می نمودند و بعد از خروجشان از جبهه تا مدت ها ارتباط و مراوده ها ادامه داشت .

این شهید بزرگوار هیچگاه داشتن مسئولیت را برای خود اعتبار و شان محسوب نمی کرد به نحوی که حتی اگر لازم بود خود ایشان به عنوان راننده آمبولا نس و یا راننده تانکر آب که دشوارترین کارها در آن ناحیه کوهستانی به حساب می آمد را خود انجام می داد، در نواحی ارتفاعات شاخ شمیران رساندن آب به رزمندگان بسیار سخت بود اما ایشان با شجاعت ، خود این مسئولیت را می پذیرفت و برای حل مشکلات نیروهای تحت امر خویش مصمم بود.در ماموریت لشگر ۵۷ ابوالفضل به منطقه حاج عمران ، یکی از رانندگان مینی بوس حامل رزمندگان به علت شدت آتش توپخانه و بمباران های هوایی حاضر به ادامه رانندگی در آن مناطق نشد ، ایشان با شجاعت تمام فرمان ماشین مینی بوس را در اختیار گرفتند و رزمندگان را به صحت و سلامت به خط رساندند و این موضوع نشان از بی باکی و جسارت ایشان در مواجه شدن با سختی ها بود.

ایشان مرد روزگار خویش بودند برای به روز کردن امکانات اورژانس بهداری تلاش مضاعفی داشتند وهمواره درصدد بود تا از بهداری غرب کشور تجهیزات لازم را تهیه نماید ، امداد در جبهه یعنی تپش قلب خط مقدم و این امداد رسانی در خط و اورژانس بود که توان و روحیه رزمندگان را تقویت می کرد .از این رو شهید بالنگ در تقویت امکانات و خدمات برای رزمندگان تلاش می کرد.

خاطرات خوبی از برادر شهیدمان اسد مراد بالنگ بر جای مانده است که در قالب نوشتار بر صفحه نمی گنجد.

ایشان فردی زحمت کش و اهل برنامه ریزی برای زندگی شخصی خودش بوده و آرزوهای زیادی برای زندگی آینده خویش داشت.

شهید در لشگر ۵۷ ماندگار شدند و به عنوان مسئول گردان “ش م ر” (گردان کوثر) منصوب شدند که در عملیات کربلای ۵ در سه راهی مرگ با تیر مستقیم از ناحیه پهلو مجروح و در اثر شدت جراحت به شرف شهادت نایل شد ، و به بالاترین مرتبت ماندگاری در زمره شهیدان به افتخار سردوشی شهید بالنگ متصف شدند .

شهید بالنگ به روایت خانواده بزرگوارشان شاید در غربت و گمنامی تشیع و تدفین شدند اما باید بدانند او رهرو راه گمنامی بود که خود مشتاق نام و نشان نبود .

خداوند اگر متاع وجود کسی را خریدنی بیابد هر کجا باشد و در هر زمان او را در جمع اصحاب کربلا به بهشت خویش خواهد خواند و خوشا به سعادت شهید بالنگ که مشایعت کنندگان او به بهشت فرشتگانی بودند که متاع خریدنی خدا را با تهلیل و سلام به بهشت جاویدان رهنمون نمودند.شهید بالنگ رهگذر کوی گمنامی بودند ، او دین خود را به تعبیر پیامبر (ص) کامل کرد اما  از همه تعلقات دنیا دل برید و در مسلخ جانان با دلی سرشار از اخلاص و تعهد و شجاعت به تبعیت از مادر سادات (س) با پهلوی شکافته شده برات حضور خویش را در محضر ارباب با خونش امضا نمود و نامش بر باب شهادت ماندگار شد.

یادش همواره چون چراغی تابان بر راه و اندیشه ما پر فروغ و روشن بماند

 

منبع : وبلاگ راه یاران( محمود حاتمی ) 

 

43147751002309290556

از چپ به راست : شهید اسدمراد بالنگ ، محمود حاتمی ، آقای امانی
ارتفاعات دربندیخان

 

 

 

لینک کوتاه : https://www.mirmalas.com/?p=37637

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 5در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۵
  1. بس که برای عشق شما گریه می کنم
    با هر نوای عشق شما گریه می کنم

    از کودکان مکتب ایثار و غیرتم
    عمری برای عشق شما گریه می کنم

    روح و وجود و هر نفسم وصله بر شماست
    روحم فدای عشق شما گریه می کنم

    ای عاشقان شاه شهیدان ، شُبِیریان
    من از وفای عشق شما گریه می کنم

    مردان آسمان به فدای صفایتان
    من از صفای عشق شما گریه می کنم

    راه شما راه خداوند اکبر است
    پس با خدای عشق شما گریه می کنم

    هر بانگ تکبیر شما بانگ زینب است
    با هر ندای عشق شما گریه می کنم

    چون یا حسین بر دلتان نقش بسته است
    با کربلای عشق شما گریه می کنم

    سر بندتان نام اباالفضل و فاطمه است
    زیر لِوای عشق شما گریه می کنم

    اینک برای کشور ما یک دعا کنید
    من با دعای عشق شما گریه می کنم

    جا مانده ام از رهتان ، عاشقان عشق
    اما به پای عشق شما گریه می کنم…

    شاعر : امیر عباسعلی پور

  2. درود بر شهید بالنگ، مرد بزرگ و بی ادعای جبهه های جنگ. چنین مردان بزرگی نباید به مرگی عادی بمیرند و این دنیا گنجایش عظمت چنین بزرگانی را ندارد. نوشیدن شربت ناب از دست ساقی کوثر بر ایشان گوارا باد. باشد که فردای قیامت نیم نگاهی هم به این بندگان مسکین داشته باشند.

  3. شهدا سمبل ایثار . شجاعت و از خود گذشتگی اند.

  4. شهیییییییییییید از حقیقت می گوید ،او مصداق تحقق حقیقت ووصول به حقیقت است. در این روزگار ما حقیقت رنجور است از خودخواهیها ،از عادتهای بد ،از کینه ها، از فاصله ها ،ازمنیتهای شیطانی، از تعلقات دنیایی،و… اینها وامثال آن موانع بروز حقیقت در ماست که با همراهی شهدا میشود این زنگارها را زدود.موفق باشید ویادشان گرامی

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.