- پایگاه خبری، تحلیلی میرملاس - https://www.mirmalas.com -

صورت های خندان ،تماشاخانه دروغ اند!

y1381_ThumbNail

 

ناصر غلامرضایی، فیلم ساز/ پاتوق هنری میرملاس:

 

صورت های خندان ،تماشاخانه دروغ اند!/ استاندال *

 حدود چهل وچندسال پیش که نوجوانی بیش نبودم ،برای اولین بارهنرنمایی شخصی را از نزدیک دیدم؛بنام “مومه”که  شهرهً شهرومعرف دیار بود،مردم  لرستان درآن عهد وروزگار وی را به این نام می شناختند.بعدها فهمیدم این “نام هنری”را  برایش برگزیده اند.به عبارتی؛مخفف وخلاصهٌ نام اوست:”موُمنعلی جوزی پور” یاشاید معنای دیگری،مدنظرشان بوده. بهرحال اوازمعدود هنرمندان سرشناس بومی است که مردم به او لقب ونام هنری داده اند، پس باید عمری از او گذ شته وروزگارانی به خود دیده باشد تاچنین معروف عام وخاصگردد.  درآن سالها ،برحسب دوستی وآشنایی که با پدرم داشت،سالی یکباربه خانه مان می آمد.به این ترتیب ،  شانس دیدارش نصیبم گشت.دو سه باری توانستم وی وهنرنمایی اش را ازنزدیک ببینم.هیچ هنرمندبازیگر محلی ،شگفتی وشیفتگی مخاطبین اش را برنمی انگیخت! مگرشخص  ”مومه” چون حرکات و  سکناتش عین زندگی بود،بی هیچگونه ادا وتصنعی،بازسازی زندگی روزمرهً مردمان روستایی وشهری.  باتاًکیدات فکاهیانه وطنزپردازانهً خاص خودش که یکه وبی نظیربود.طی آن سالها که درابتدای راه فعالیت هنری،وفیلمسازی آماتوری بودم؛همواره صحنه های تاًترحرفه ای را درتهران وشهرستانها دنبال وپیگیری می نمودم.همهً آنها دربهترین حالت؛صرفاً “نمایش”بودند.امامجموعه کارهای “مومه”ارائه نفس  زندگی خصوصی واجتماعی مردمان پیرامونش بود؛آن هم به شکلی کاملاً نمایشی وحرفه ای ،و البته با  حفظ فاصله گذاری،بنابراین اوبه معنای اخص کلمه؛یک آرتیست/بازیگرهنرمند مردمی دوران و درضمن خواننده ای باطنین صدای بالاهمانند خوانندگان اپرا بود،که گاه صدایش رانازک وچپ کوک می کرد و  بطرزی عجیب وغریزی صدای زنان محلی راتقلید وبازآفرینی می نمود.به نظرم “مومه” شاهکاری در خلقت هنربازیگری درخطهً لرستان وحیطهً زاگرس نشینان به شمارمی رفت. اوهربارکه درجمع خانوادگی،طایفه ای قرارمی گرفت ؛آنچنان آنان راتحت تاًثیرهنرنمایی اش قرارمی داد که تامدت  ها خاطراتش نقل مجالس می گشت.این حد ازموفقیت وجایگاه هنری “مومه” راشاید بتوان بابازیگران  مطرح تاًتر ملی موسوم به”نمایش روحوضی وسیاه بازی مقایسه نمود.اما گاهی قابلیت های نمایشی اوفراتر ازآنها بود.وی علاوه بربازیگری وخوانندگی،”عروسک گردان” چیره دستی نیز بود.درزمانه ای که عامهً مردم باعرصهً هنرهای نمایشی؛تاًترصحنه ای،تاًترعروسکی بیگانه بودند.بازیگریگانه ای چون “مومه”بااستفاده از کت یا کپنک (پالتوی نمدی)و انجام حرکات موزون دست ها درآستین ها، نوعی نمایش دونفرهً عروسکی بی سابقه وبی نظیر راه می انداخت وخنده برلبها ودلهای تماشاگران  می نشاند…  صورتی استخوانی،چانه ای محکم و ورزیده،بینی عقابی،پیشانی بلند،چشمانی نافذ،وگوشهای بزرگ، اینهاهمه،ویژگیهای فیزیکی تمام مردان بزرگ عرصهً سیاست،علم ،وهنراست.اونیز ازطریق همین  چشمان نافذ وگوشهای تیزش تمام مشاهدات عینی وحوادث اجتماعی،سیاسی دوران را درحافظهً بی همانندش ثبت وضبط وطبقه بندی می نموده برای روزهای نمایش ،بدون دستیاروگروه وتهیه کننده!! او منتقدی بی رحم وبی ملاحظه بود که باهیچکس تعارف نداشت!هیچ خط قرمز،مرز ومحدودیتی را برنمی تابید؛ازشاه وگدا گرفته تا وزیر ووکیل،تا خان وارباب و رعیت،و روًسای ادارات تازه تاًسیس روزگاران ،همه وهمه را به شوخی وطنز می گرفت.به هیچ قدرت ودولتی وابسته نبود،نه ازجایی حقوق می گرفت،نه به کسی نان قرض می داد! نه شغل متعارف کشاورزی،کارگری،وکاسبی داشت.ازپیشینه اش درسالهای جوانی اطلاع دقیقی ندارم. اوهرگز روی سن تئاتر حرفه ای نرفت ، و امکان تحصیل نیافت ،اما سبک وسیاق کاریش را می توان نوعی تئاتر بومی /نمایش خانگی- خصوصی نامید!هر چند خوانندگی و عروسک گردانی اش مورد تقلید قرار گرفت اما نوع بازیگری اش هرگز….. چون که صاحب قریحه ذاتی منحصر به فرد، وشخصیت هنری بی بدیلی بود.

حیف وصد حیف که اوج کاری وپختگی اش مقارن شد با سالهای پرهیاهوی سیاسی  دربزنگاه تاریخ انقلاب وجنگ ،  در بحبوحهً این شرایط ، فرصت مغتنمی برای مدیران جوان و دست اندرکاران دلسوز عرصهً فرهنگ وهنر پیش نیامد تا کارهای نمایشی وی را در عرصه ای عمومی بنمایانند ، وهنرش را در سطوح ملی وجهانی به علاقمندان “جهان نمایش ” معرفی کنند. این تلخ ترین حادثه ًزندگی هنری وکم لطفی روزگار در حق اوبود! اگر پیش ازاو همتایان هنرمندش چون “علی میردریکوند”با خلق ایدهً داستان وطرح اولیهً نگارش کتاب”گونگادین به بهشت نمی رود”و”امامقلی امامی” با اجرای زندهً موسیقی “دوتار نوازی وخوانندگی”در تالار رودکی/وحدت ،ونیز “استادشاه میرزا مرادی” با”سرنا نوازی درجشنوارهً آوینیون/فرانسه ” توانستند درآسمان ادب وهنر ،جرقه ای بزنند و فقط یکبار بدرخشند ،متاًسفانه “مومه”این گوی توفیق و درخشش جهانی را هرگز تا پایان عمرش به دست نیاورد . با این همه خسران و ازدست رفتن فرصتهای گرانبها، فقط “محمد سیف زاده”/فیلمساز جوان دههً  شصت،درپی تحقیقات میدانی وپیگیری شخص خودش وپیشنهاد  نگارنده به سراغ آیین های “سور وسوگ” رفت ،ودراولین تجربهً حرفه ای اش درسینمای مستند به نام “کولی ها”درقطع ۱۶ میلیمتری ؛ با درایت ودوراندیشی توانست صحنهً نمایش عروسک گردانی “مومه” با “کپنک” رابه طرزی ابتکاری فیلمبرداری ،ثبت وبرای همیشه جاودانه کند. این اثر مستند ، علاوه بر ارزشهای مردم شناسی وجنبه های هنری اش ، سندی گویا وتصویری ماناست اززنده یاد “مومه”.آخرین خاطرهً من از این هنرمند ؛ مربوط می شود به اواخر دههً شصت وابتدای دههً هفتاد که پیش تولید وتمرینات طولانی بازیگران متعدد پروژهً سینمایی”خون بس”در محل تمرینات ادامه داشت ،بنا به درخواست اینجانب وبازهم تلاش وهمت “محمد سیف زاده” ،جناب “مومه” برای یک یا دو جلسهً تمرین صحنهً مهم وآیًینی “راه راه وش” حضوری شایسته یافت.بهرروی همین همکاری  او وآمد ورفتش  ازراه دور یعنی محل سکونت اش در شهرستان کوهد شت ؛نشان دهندهً عزم والا ،عزت نفس، شخصیت حرفه ای وهنری اش بود. اکنون نمی دانم آیا “صدا وسیما ” به جز آثار مستند جناب سیف زاده ،تصاویر مستند دیگری از یک عمر فعالیت هنری “مومه” ؛ به شکل “گفتگو” و”گزارش ساده ” درآرشیوهای خود  دارد یا خیر؟! در هر حالت چرا تا کنون کوششی جدی برای بازسازی تصاویر موجود وبازآفرینی کامل چهرهً هنری “مومه” برای آیند گان ، از پس سالها غبا ر وفراموشی ،انجام نگرفته است ؟…
 اردی بهشت۹۲

*

***استاندال /نام مستعار”هانری بیل”نویسنده فرانسوی است که در اواخر قرن هیجدهم به دنیا آمد وتا نیمهً قرن نوزدهم که در گذشت ؛ چندین جزوه،مقاله، وکتاب رمان نوشت. به رغم گمنامی نسبی و تکروی ادبی “استاندال”در زمان زندگی اش، دو کتاب “سرخ و سیاه”و”صومعه پارم” او امروزه میان بزرگترین شاهکارهای غرب جای دارند. کتاب “سرخ وسیاه”دو بار توسط” عبداله توکل” و “مهدی سحابی”به فارسی ترجمه شده است.

*

مخاطبین محترم “پاتوق هنری” میرملاس نیوز  جهت درج خبر، نقد و پیشنهادات خود می توانید با آدرس اینترینی  patoghehonari61@yahoo.com  در ارتباط باشید.