تاریخ : جمعه, ۳۱ فروردین , ۱۴۰۳
6

خاطره حاج حسن باقری از سردار شهید حسن رضا یوسف زاده

  • کد خبر : 39631
  • 20 آذر 1392 - 13:03

 خوشحالم از اینکه در سرزمین غریب و غریب به سر می برم و از این خوشحالم که در خطه ای محروم و در میان مردم مستضعف که در دستهایشان از شدت کار پینه بسته است و مهمترین مسله ای که به  قول شهید دستغیب در زیر آسمان کبود  هیچ خدمتی بالاتر از خدمت در کردستان […]

 خوشحالم از اینکه در سرزمین غریب و غریب به سر می برم و از این خوشحالم که در خطه ای محروم و در میان مردم مستضعف که در دستهایشان از شدت کار پینه بسته است و مهمترین مسله ای که به  قول شهید دستغیب در زیر آسمان کبود  هیچ خدمتی بالاتر از خدمت در کردستان نیست و به حقیقت راست می گوید زیرا که در کردستان دو جهاد وجود دارد ، جهاد  اکبر و جهاد اصغر همه کسیی نمی تواند باور کند مگر کسانی که در کردستان خدمت کرده باشند.

فرازی از وصیت نامه شهید حسن رضا یوسف زاده

 

حمیدرضا یوسف زاده5

 

سردار شهید حسن رضا یوسف زاده

(فرمانده دلاور گردان علی ابن ابیطالب بوکان)

 

خاطره حاج حسن باقری از سردار شهید حسن رضا یوسف زاده

 

یوسف زاده تو خانوادش تک بود. دلاوری فوق العاده بود. مرمدار بود.مردم اون خطه یعنی بوکان عاشق یوسف زاده بودند.بچه های کرد حاضر بودند که خودشونو فداش کنند.

سال ۶۴یا۶۵برای اولین بار که منو بعنوان فرمانده تیپ بوکان معرفی کردند، وقتی رفتم بوکان، اولین کسی روکه دیدم حسن رضا یوسف زاده بود که فرمانده گردان امام علی واز بچه های کوهدشت بود.خیلی خوشحال شدم، احساس کردم دیوار محکمی پشت سرمه، تکیه گاه بسیار خوبی برای من بود.

ترس از یوسف زاده میترسید.از ساعت۱۲.۵تا۵ صبح تحت محاصره حزب دموکرات بود.تا صبح ما با هم در تماس بودیم.می خندید و می جنگید.وقتی یکیشون رو میزدند با خنده می گفت: دان یکی اژن مو.

یکی از خصوصیات فوق العاده یوسف زاده، تواضع و فروتنی اش در مقابل نیروهای خودی ومردم بود.اونجا کردها در مقابلش تعظیم میکردند.فرمانده کل منطقه بود و کل منطقه تو دستش بود.با مردم و نیروهای زیر دستش بسیار متواضع بود.محبوب بود طوری که اگر کسی شکایتی داشت می اومد و به یوسف زاده می گفت. حتی اگر فرمانده مقری مشکل ایجاد کرده بود مردم اینقدر با یوسف زاده راحت بودند که می اومدند پیش یوسف زاده وشکایت می کردند.

یه گروهان داشت به نام گروهان ضربت گردان. یعنی گردان استقرار داشت و یه گروهان سیار بود.مثلا اگر فلان پایگاه درگیر بود این گروهان برای کمک می رفت.

 نیروهای ما در ارتفاعات حسین آباد درگیر شده بودند و بچه های استخوانداری از ما رفته بودند وشهید داده بودیم و تلفات داده بودیم.یوسف زاده برای نجات یکی دونفر از بچه ها میره پایین، البته ارتباط بیسیمی ما هم قطع شده بود وما هرچی صدا می زدیم موفق نمی شدیم. حزب عمدا اومده بود روی شبکه و روی شاسی هایprc فشار می داد و زوزه می کشید و نمی ذاشت صداهای ما به همدیگه برسه.

یوسف زاده توی ارتفاعات حسین آباد شهید شد.ارتفاعات حسین آباد ارتفاعی بود که ما برای سومین مرتبه به آنجا نیرو می فرستادیم.

وقتی یوسف زاده برای نجات بچه ها رفت از پشت محاصره شد.اونجا یه پسری بود، که جزو بچه های خوب و در حد معاون یوسف زاده و فرمانده گروهان ضربت بود. اسمش سالار بود. بچه بوکان بود وسنی بود. لباس سفید پوشیده بود .من دیدمش و خندیدم و گفتم سالار این چه وصفیه؟ تو با این شکل به استقبال شهادت میری؟ خندید و گفت من بابام یا بابابزرگم ماموستا (روحانی)بوده، منم امشب شدم ماموستا.سالار کسی بود که میشه گفت پیش مرگ یوسف زاده شد.یوسف زاده و سالار خیلی به هم وابسته بودند.بچه های کرد اصرار می کردند که یوسف زاده بیاد عقب،(چون درگیری شدید شده بود)و اونها بمونند و مقاومت کنند ولی یوسف زاده قبول نمی کنه و میگه که باید کنار شما باشم.حتی وقتی سه تا از بچه ها می رن برای گشت و محاصره می شن و درگیری میشه.بخاطر نجات اونها یوسف زاده ، تپه ای رو پیشروی میکنه و در نهایت اونها میان بالای سرش و یوسف زاده رو می زنند.

یوسف زاده ماندگار بود.قبل از من اومده بود و اگر شهید نمی شد بعد از من هم می موند.اومده بود کار انجام بده،تکلیف انجام بده.

فرمانده عملیاتی داشتیم به اسم آقای رنجبران که اون رو جز به خنده ندیده بودم. اگه می گفتند بابات مرد، می گفت مرد که مرد، بریم فلان کار رو انجام بدیم. اگر تلفات می دادیم یا تلفات می گرفتیم شادابی و نشاطش بود و عصرها هم میرفتیم به غذا خوری و غذا   می خوردیم.

همین رنجبران وقتی که یوسف زاده شهید شد، برای یوسف زاده گریه کرد. حاج رشید که معاون بود بهش عصبانی شد و گفت جلوی بچه ها این کار رو نکن.

رنجبران که برای باباش هم گریه نکرد و نمی ترسید وقتی پیکر یوسف زاده رو دید تو دلش خالی شد.رنجبرانی که زندگیش رو گذاشت،همه چی شو گذاشت و رفت شهید نشد، برای یوسف زاده گریه کرد.

1837697kakc003

از چپ نفر اول ” سردار شهید حسن رضا یوسف زاده

 2013-09-21 10.13.40

سردار حاج حسن باقری

Image0139

سمت راست ” سردار حاج حسن باقری

 

 

 

لینک کوتاه : https://www.mirmalas.com/?p=39631

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 31در انتظار بررسی : 1انتشار یافته : ۳۰
  1. جناب آقای بالنگ سلام…دوست دارم از هوش ونبوغ فرماندهان دوران مقدس شهرمان که در شرایط بحرانی با تکیه و توکلی که بر خداوند منان داشته اند مطالبی ارائه (گرد آوری)نمایید یعنی راهکار هایی مفیدی که ارائه نمودند و مثمر ثمر واقع شده و منجر به فتح آنان (سپاه اسلام)گردیده خیلی خوشحال میشم واین عزیزان کم هم نیستند تا ما جوانان از اینها (هوش و ایمان این عزیزان) بهره مند شویم …اجرکم عندالله برادر عزیز جناب بالنگ برای این کار جهاد گونه که نصیبتان شده

    • سلام آقای گراوند
      چشم حتما
      با تعدادی دیگر از دوستان مصاحبه با رزمندگان و فرماندهان دوران دفاع مقدس رو شروع کردیم که انشاالله به محض گردآوری حتما تقدیم خواهیم کرد
      آقای گراوند اگر فرصت و تمایل داشته باشد خوشحال میشیم باهامون همکاری کنید و در خدمتون باشیم

  2. ای کاش آقای باقری را برای نسل جوان بیشتر معرفی کنید . لطفاً یک عکس هم از قدیم و جدید ایشان منتشر کنید چون ما خیلی وقت است که ایشان را ندیده ایم . دلمان تنگ شده
    بسیار ممنون

    • سلام
      چشم حتما

      • دوتا عکس از قدیم و جدید سردار حاج حسن باقری هم درج کردیم

        • آقای هادی قبادی و آقای بالنگ
          از اینکه به مخاطب احترام می گذارید بی نهایت ممنون

        • دوست عزیز از شما باید تشکر کنیم که با حضورتون باعث دلگرمی ما هستین
          اگر فرصت و تمایل داشته باشید با بخش شهدا همکاری کنید خوشحال میشیم در خدمتون باشیم

  3. سردار حاج حسن باقری خاطرات بسیاری از شهدای عزیز من جمله دلاور مرد با اخلاص شهید یوسف زاده را در سینه دارد . خاطرات بالا بخشی از خاطرات اوست که در روز شنبه ۹۲/۶/۳۰ در همدان ضبط شد ، در آن روز ایشان با بزرگواری به مدت دو ساعت به بیان خاطراتی از شهدا پرداخت .
    تصویری از این فرمانده خوش اخلاق ودر عین حال با صلابت را که مربوط به همان روز ضبط خاطره است به همراه چند تصویر قدیمی برای آقای بالنگ ارسال می کنم تا مورد استفاده قرار گیرد .
    خوب است دیگر عزیزان هم دست به کار شده و آقای بالنگ را کمک کنند .

    • ممنونم حاج آقا که حضورتون مایه دلگرمی ماست و همچنین بابت زحماتی که متحمل میشید ازتون تشکر میکنم

  4. سلام برادر بالنگ…از اینکه بنده رو دعوت به همکاری نمودی کمال سپاس رو دارم در وقت مناسب حتما خدمت میرسیم امیداورم در حد توان و با بهره مندی از تجربیات،معنویت،و … جنابعالی بتوانم وظیفه خودم رو در حق شهدا و اهداف آنان ادا نماییم ضمنا از پاسخ حضرت عالی ممنونم چشمتون بی بلا

  5. در تصویر آخر نفر سمت چپ برادر عزیزمان نصرت الله قلندری است .

  6. سلام ،راجع به شهید یوسف زاده قبلا ونزدیک مطالبی را عرض کردم .اماحاج حسن باقری از اولین پاسداران و عضو شورای فرماندهی سپاه آنزمان بودند(سال ۵۸) خوشبختانه اولین رئیس من در سپاه واولین فرمانده در بسیج بودند ،از یادگاران ذفاع مقدس بخصوص در منطقه پر خطر آنزمان کردستان بودند، فکر میکنم سینه ایشان گنجینه ای از خاطرات زیبای دوران دفاع مقدس است که باید استخراج وثبت وتدوین شود .انشالله آقا سعید دنبال کنند.تشکر از سایت میرملاس

    • درود بر روح بزرگ سردار شهید حسن رضا یوسف زاده
      سلام حاج آقا
      ممنون از حضورتون
      انشاالله با کمک و همکاری سایر دوستان پیگیر هستیم

    • آقای جعفری ممنون از حضورتون

  7. خون این شیرها ریخته شد برای اینکه لرستان وکوهدشت بدبخت ترین مردم باشند؟

  8. باتشکر از آقای بالنگ وهمچنین حاج آقا قبادی منم خیلی دلم می خواست آقای باقری رو ببینم فقط تعریف ایشون رو شنیده بودم شما می توانید خاطرات شهید عزیز یوسف زاده رو از زبان آقای داریوش گراوند که معاون شهید بزگوار بودن بشنوید به نظرم ایشون هم خیلی خاطره های جالبی از شهید دارند

    • سلام
      ممنون از حضورتون
      با همکاری یکی از دوستان وبلاگی برای سردار شهید حسن رضا یوسف زاده راه اندازی کردیم اگر براتون مقدور باشه باهاشون همکاری کنید و دوستان و همرزمان شهید رو بهشون معرفی کنید ممنون میشم

  9. باسلام وتشکر از زحمات جنابعالی ودوستانتان آقای صفر امرایی نیز یکی از دوستان نزدیک شهید عزیز هستند ایشون هم فکر کنم گزینه مناسبی برای گرداوری اطلاعات وادامه مطالبتون باشند اگه ادرس یا اطلاعات دیگری از آقای امرایی خواستید در خدمتم

  10. شادی روح شهدای عزیزمان صلوات …..میرملاس همینکه صفحه اصلی سایت مزین به عکس ونام شهداست بسیاربسیارکارقشنگی است لطفا تداوم داشته باشد..

    • سلام آقای گراوند
      ممنون از حضورتون
      خیلی بیشتر از اینا مدیون شهدا هستیم

  11. فرمانده نابغه بی شک فقط برازنده حاج حسن باقری است . فرماندهی ایشان در سپاه میاندوآب با دو حادثه تلخ وناگوارهمراه بود یکی قبل از ایشان حزب دمکرات توانسته بود در روستای تازه کن و گزلان تعداد بسیار زیادی از نیروهای گردان جندالله را به شهادت برساند ازجمله فرمانده عملیات سپاه و فرمانده گردان جندالله این موضوع علاوه بر تضیف روحیه رزمنده ها موجب مشکلات عدیده ای دیگر شده بود چرا که شهرمیاندوآب آذری نشین و روستاهای آن کرد زبان بودنند بین آنها را بسیار تیره شده بود و برای گرفتن انتقام شهدا ، کرد هایی که در شهر بودنند مورد حمله آذری ها قرارگرفته بودنند از این رو سپاه زبده ترین فرمانده خود را مامور سامان دادن به اوضاع اسفناکم منطقه کرده بود دومین حادثه تلخ تصادفی بود که برای فرمانده نابغ جنگ اتفاق افتاد همسر مکرم ودخترکوچلوی دلبندشان را از دست دادن درآن شرایط از نظر روحی و روانی هم برای ایشان وهم برای نیروهای تحت امرشان بسیار سخت ودشوار بود اماایشان باتوکل به خدا ونبوغ واستعداد خوبشان توانستند هم روحیه رزمندگان را بر گردانند وهم در ظرف ۶ماه با ۴ شهید امنیت را به شهرستان برگرداندن وتمام جاده های منتهی به میاندوآب از جمله جاده مهاباد ،جاده بوکان،جاده تکاب و شاهین دژ را رسما جاده امن اعلام کنندکه تا آن روز از ساعت ۴یا۵ بعدازظهر به بعد به دلیل ناامنی های که حزب دمکرات ایجاد می کرد تردد هرگونه وسیله نقلیه در جاده های مذکور ممنوع بود.

  12. نصرت جان سلام
    این همه لطف شما همرزم دیرین دلیل بر حسن نیت و علاقه شما به بنده است من کوچکترین برادران سپاه هستم و در خطه لرستان عزیز هم فرماندهان بزرگی داشتیم که به فیض شهادت رسیدند و عزیزانی همچون سردار حاج نوری . سردار کشکولی و… از پیش کسوتان جهاد و شهادت این خطه هستند که باید به بزرگی از آنها نام برد
    امید است آقای بالنگ به کمک حاج هادی قبادی از این بزرگواران به سایت میر ملاس دعوت به عمل آورند

    • سلام سردار
      سپاس از حضورتون
      چشم حتما قبلا با سردار کشکولی تماس گرفتم و صحبت کردم و انشاالله باز هم صحبت خواهم کرد

  13. سم رب الشهداء والصدّیقین

    سلام بر سرداران وسایر شهدای خطّه ی قهرمان پرورلُرستان و آذربایجان غربی،وسلام برهمه ی شهدای گرانقدر ایران اسلامی، عکس برادرم و همرزمم، آقا نصرت اله قلندری را در کنارسردار سرافراز و شجاع سپاه اسلام ، حاج حسن باقری عزیز را مشاهده کردم، خیلی خیلی خوشحال شدم، یاد بچه های گردان جندالله سپاه میاندوآب بخیر ، بچه های نازنین لرستان یادش بخیر، نصرت اله جان تمنّی میکنم بااین شماره ام هرچه سریعتر تماس بگیر، ۰۹۱۴۱۸۰۹۷۳۰ ارادتمندتان مهدی آجودان زاده فرزند شهید نصرت اله آجودان زاده.مجروح شده درسدّ نوروزمهرمیاندوآب بتاریخ ۱۳۶۴/۹/۱۹ در حسرت دیدارتان میسوزم .یاعلی
    این متن اصلاح شده قبل است

  14. با سلام و عرض خسته نباشید و خدا قوت.عرض سلام دارم خدمت سردار باقری. زمانی که ایشان بوکان تشریف داشتند ما نوجوان بودیم و عضو گروه سرود تبلیغات سپاه که آقای رضا قاسمی مسولیتش رو به عهده داشت در ساختمانی که در فلکه اسکندری(میدان روابط عمومی)واقع بود.میخام اینو بگم که ایشون در اون شرایط سخت جنگ توجه خاصی به مسایل فرهنگی هنری منطقه داشتند و هر سال در ایام دهه فجر با برگزاری مراسمات و جنگ های ویژه در سینما وحدت بوکان برنامه هایی مثل سرود و تاتر اجرا میشد سال ۶۷ گروه سرود تبلیغات سپاه بوکان در استان اول شد و اوایل ۶۸ در مسابقات طشوری مقام چهارم رو کسب کرد و لازمه بعنوان یک شهروند بوکانی از سردار باقری تشکر کنم.یاد عزیزان اون زمان آقایان رضا قاسمی -بهنام باقری_عالی نژاد و اسماعیل تنهایی و رضا شمامی به خیر

    • سپاس از حضورتون آقای نقشبندی
      ممنون میشیم اگر خاطراتی از شهدای کوهدشتی که در بوکان حضور داشتند دارید رو در اختیارمون بگذارید

    • سلام جناب نقشبندی نوجوان آنزمان و مرد امروز

      سعید قاسمی هستم مسئول تبلیغات آنزمان سپاه بوکان که اشاره کرده ای ، نام رضا را اصلاح می کنم

  15. با سلام ب عنوان عضو کوچکی از قشر جوانان ورود شمارا ب عرصه ی سیاست به دیده ی خیر می نگرم باشد ک با اهداف و تفکراات و روحیه عدالت شما برگی نو از صفحه ی سرنوشت شهر مظلومم ورق خورد ….. ارزوی موفقیت

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.