ازنبرد میان عقل و عشق تا عروج عاشقانه عقل

امین جمشیدی / میرملاس نیوز :

ازنبرد میان عقل و عشق تا عروج عاشقانه عقل(مقدمه)

گاه اندیشه های مادی ،چون توان ادراک حقایق معنوی را ندارند ،به ناچار به مقابله می پردازند ، لیکن به دلیل اینکه نمیتوانند به صورت مستقیم به مباحثه با آن بپردازند چاره ای دیگر می اندیشند و با فسلفه بافی و بوجود آوردن هجمه های غیر مستقیم و غیر منصفانه سعی در هدایت غیر ملموس افکار عمومی به سمت مقابله با آن را حقایق دارند .

الحمدلله به دلیل بینش معنوی بالایی که اکثر جامعه اسلامی ما نسبت به شهدا دارند ،صاحبان و سالکان آن اندیشه ها تا کنون این شهامت را در خود ندیده اند که به صورت مستقیم وارد این میدان شوند ، لاکن با ترفندی دیگر همچون اشاعه این تفکر که، جنگ چه فایده ای برای مملکت داشت بجز از بین رفتن بهترین و نخبه ترین جوانان این مرز و بوم؟، به میدان می آیند.

اینجا یک سوال مطرح است ،آیا ما مسلمان هستیم ، شیعه ویا بهتر است بگوییم محب اهل بیت(ع) هستیم یانه؟

اگر جواب خیر است پس دیگر جای حرفی باقی نمی ماند، اما اگر پاسخ آری میباشد جای بسی تفکر و مباحثه دارد.

چند سال قبل با مقاله ای (که متاسفانه آدرسش را به خاطر ندارم) روبرو شدم ، مقاله ای بود از یک شیعه افغان با این عنوان ، از حمله نظامی غرب بیشتر بترسیم یا از حمله اعتقادیش؟ نویسنده در اینجا از مقوله ای سخن به میان آورده بود که میزان شناخت و تحقیق دنیای ضد اسلام وبهتر بگوییم ضد شیعه را نشان می دهد.

چند سال قبل و پس از آرامتر شدن اوضاع ،بعد از اشغال نظامی افغانستان و روی کار آمدن دولت افغان ، این کشور در اولین اقدامات خود تلاش نمود مدارس و مراکز تعلیم و تربیت را راه اندازی نماید وبرای این منظور شروع به ایجاد این مراکز و تهیه کتب مورد نیاز در داخل افغانستان یا از کشورهای همسایه و الالخصوص ایران نمود .

نکته قابل تفکر و تعمق این بود که ، پس از آمادگی دولت افغانستان برای پخش کتب درسی به ویژه کتب مربوط به دوره ابتدایی در میان دانش آموزان ، سریعا” دستوری از مقامات غربی پشت صحنه مبنی بر جمع آوری برخی کتب مانند کتاب دینی و آموزش قرآن به فرماندهان غربی و نظامی ساکن در افغانستان می رسد. نویسنده مقاله میگوید : پس از تحقیق فراوان فهمیدم که علت جمع آوری آن کتب وجود کلمات و آیه های مربوط به جهاد وشهادت در متن کتابها بوده است که پس از اصلاح و حذف آن موارد تجدید چاپ شده و در اختیار دانش آموزان قرار گرفته است . بران من (نویسنده آن مقاله) جای این سوال باقیست که اگر فرهنگ جهاد و شهادت را از یک مسلمان بگیرند آیا چیزی برای او باقی خواهد ماند ؟

تصور بنده این است که تفکر ضد اسلام میتواند به صورت مستقیم بر کتب آموزشی افغانستان نفوذ کند و مطالبی که با خط مشی آنها همراهی ندارد را حذف نماید وآموزش را به سمتی که خود میخواهد هدایت نماید چرا که در آن کشور حضور فیزیکی دارد ، ولی چون این امکان در ایران برایش فراهم نیست از راه دیگر که مخفی وبسیار خطرناکتر است وارد خواهد شد. به این روش که سوالاتی را بوجود بیاورد که ماهیت بعضی موضوعات را زیر سوال ببرد. به طور مثال اخیرا” میگویند موضوع اعدام با حقوق بشر منافات دارد و این موضوع را در قالب حقوق بشر بیان می کنند ، اما نیت چیزی دیگر است.

تلاش آنها زیر سوال بردن اصول اسلام است و اگر اصول اسلام یکی یکی به این نحو زیر سوال برده شوند وگروهی نیز از روی غرض و یا نا خواسته ونا آگاهانه به آن دامن زنند ، دیری نخواهد پایید که از اسلام جز نامی و از مسلمان جز ظاهری باقی نخواهد ماند، یابه قول آن سیاستمدار انگلیسی که زمانی برای اولین بار به ایران می آید و صدای اذان را میشنود و مردم را می بیند که با شنیدن آن به سمت مساجد سرازیر می شوند ، از مشاور خود در باره آن سوال میکند و او برایش توضیح میدهد . دوباره سوال میپرسد آیا برای ما خطری هم دارد؟ و مشاور با زیرکی تمام با اشاره به ملای پیش نماز مسجد جواب می دهد :اگر آنها بگذارند نه، آن سیاستمدار میگوید پس تا زمانی که میگذارند، رهایشان کنید از صبح تا شب نماز بخوانند و اگر آن ملاها خواستند نگذارند، یا ملاها را جذب کنید که بهتراست ، یا آنهارا حذف کنید.

این مطالب بیانگر نوع نگاه معاندان اسلام است که چگونه نا محسوس و توسط ایجاد چالشهای فکری و از راه وارد کردن عقل انسانی در مبارزه با نگاه الهی ، به اصول اسلام وبخصوص شیعه حمله میکنند ، چرا که آنها به این نتیجه رسیده اند که اگر خود مستقیما” به میدان بیایند بدلیل اینکه به تجربه ثابت شده است که شیعه در مقابل حضور مستقیم فیزیکی و ایدءولوژیکی غرب سرسختانه دفاع می کند، پس بایستی کاری کرد که اعضای این تفکر (شیعه) در درون خودشان دچار تضاد و تشکیک در بینش شوند، و این حمله بسیار خطرناک است ، حمله ای که مانند پیکانیست که هدفش شیعه وبویژه قلب آن یعنی جوانان شیعه می باشد.

انشاءالله در قسمت دوم این تحلیل به مقوله اصلی یعنی ” از نبرد میان عقل وعشق تا عروج عاشقانه عقل” پرداخته خواهد شد.