- پایگاه خبری، تحلیلی میرملاس - https://www.mirmalas.com -

دانشجوی شهید مجتبی آدینه وند ( به مناسبت تولد و شهادت )

فرازی از وصیت نامه عارف وارسته شهید مجتبی آدینه وند
همیشه مدخل شهادت باز نیست که با بهترین مرگ بسوی خداوند رفت . چه بسا دفتر شهادت بسته شود و منتظران کوی دوست در غم چنین مرگ شریفی به نظاره بایستند . شکر و سپاس خدایی را که در عصری لباس هستی بر اندامم پوشانید که زیباترین هستی شناس (امام امت) را راهنمای کاروان خود دیدم ، و از نعمت وجودش روشنترین راه را یافتم ، براستی شکر این نعمت را چگونه می توان ادا کرد…؟ ؟؟

راستی زیبایی شهادت در این ایام چه دیدنی است…
تقارن اربعین حسینی با ، پا به عرصه گیتی نهادن مجتبی و پرکشیدن و رفتن مجتبی در این ایام …
نمی دانم قلم قاصر و زبان ناتوان …
راستی رابطه مجتبی با حسین (ع) اش چیست؟
راستی مجتبی چقدر عاشق حسین (ع) اش بود که اینچنین زیبا امام حسین(ع) مجتبی را در آغوش گرفته…
تولد مجتبی در اربعین حسینی۱۰/۲/ و شهادت ۱۰/۴ …

 

1001283kakc001 [1]

 

خداوندا ! ما را یاری فرما که عقل ما از قرآن بهره ای ببرد یک لحظه مرا به خودم وا مگذار چون وقتی بیاد تو نیستم همیشه در غفلت هستم و گناهانی را مرتکب می شوم که نمی دانم نه یاد خدائی و نه یاد آخرت و نه اراده خیر و اقبال به بهشت و نمی دانم دلم کجاست همیشه به امور دنیائی فکر کرده و سرگرم هستم و از همه بدتر در خطر صید شیطانم .
خدایا ! با اینکه می دانم اجل آمدنی است اما غافلم.
بارالها ! ما را یاری فرما از طریق خدمتهای بزرگ به آئین پاکت و به بندگانت صفحات عمر خود را با خطوط زرینی که نماینگر رضای توست رقم زنیم و سرانجام به فیض شهادت در راه تو نائل گردیم و در آغوش رحمتت جای گیریم
خدایا ! به ما ایمانی بده که با خودمان ببریم آن ایمانی که همیشه بوده و در قلبمان جا گرفته
بار خدایا ! تو را سپاس می کنیم که ابتدای کار ما را با سعادت شروع کنی و به شهادت و فداکاری پایان دهی .
خدایا ! نفسم را به تیغ معرفتت بکش و سلوک طریقت را برایم سهل کن
بارالها ! در این دنیا گناه کردم مرا پوشاندی و در میان مردم روسیاهم نکردی .
الا ای رب اعلای من ! خود ناریم لکن در میان نوریان جبهه فریاد بر می آورم که یا ستار العیوب به مقام ایشان گناهانم را در آن سرای نیز بپوشان .

” مناجاتی ازعارف وارسته شهید مجتبی آدینه وند “

 

1001283kakc019 [2]

زندگی نامه ی طلبه و دانشجوی شهید مجتبی آدینه وند
بارالها مجتبی آن عارف به تو آمد                    سالک کوی حقیقت ، در پی وصل تو آمد
عالم و عابد و زاهد ، بنده ی مخلص تو             بدن آغشته به خون ، به شوق دیدار تو آمد
شهید مجتبی در سال ۱۳۴۵ هـ . ش در خانواده ای متوسط و مذهبی در شهر کوهدشت چشم به جهان گشود ، سالهای اول زندگانی را در حالی سپری نمود که کشور در خفقان ستم شاهی به سر می برد و دوره ی ابتدایی را در یکی از مدارس شهر به تحصیل پرداخته و در کنار آن با شرکت در کلاسهای قرآن و معارف اسلامی و مجالس و محافل جشن و سوگواری ائمه اطهار (ع) در مسجد جامع شهر از همان ایام کودکی و نوجوانی رابطه ی خویش را با مسجد و روحانیت مستحکم نمود . او به همراه عده ی معدودی از دوستان خود در فعالیت های مسجد و کتابخانه آن شرکت جسته و در حالی از دوره ی ابتدایی فارغ و در دوره ی راهنمایی تحصیل خود ادامه می داد که انقلاب اسلامی به رهبری بت شکن زمان ، امام امت آغاز شده و او با هم سن و سالهای خود با اینکه بیش از ۱۲ سال از عمرش نمی گذشت . همگام با امت در صحنه به مبارزه با رژیم طاغوت پرداخته و از همان آغاز حضور فعالانه ی خود را ثابت و دین خویش را به انقلاب شکوهمند اسلامی اداء نمود . در جریان انقلاب اسلامی و پس از پیروزی در جلساتی که توسط نماینده ی محبوب ملت در مجلس ( برادر اسفندیاری و دیگر عزیزان ) تشکیل می شد شرکت نموده و با شروع جنگ تحمیلی و تأسیس بسیج دانش آموزی در تابستان سال ۶۰ جز افراد پیشرو بوده و در اولین دوره ی آموزشی به آموختن فنون نظامی پرداخت ، چند ماه بعد برای نخستین بار عاشقانه به سوی جبهه های نور علیه ظلمت شتافته و در عملیات افتخار آخرین طریق القدس و فتح بستان به جهاد و مبارزه با صدامیان کافر پرداخت که در آن از ناحیه ی کتف چپ مجروح شد ، هنوز جراحت او بهبودی نیافته بود که جانباز انقلاب و شهید زنده ی انقلاب به همراه چند تن از همسنگرانش بار دیگر روانه ی جبهه شده و در عملیات ظفرمندانه ی بیت المقدس شرکت نموده که پیروز مندانه از جبهه برگشته و به تحصیل در دبیرستان امام صادق (ع) و شرکت فعالانه در انجمن اسلامی ادامه داد .
زمستان سال ۶۱ با یک گردان از نیروهای رزمی شهر به جبهه عزیمت نموده و در عملیات والفجر مقدماتی به عنوان بی سیم چی گردان تا آخرین توان خود به مبارزه پرداخت و در فروردین سال ۶۲ به جهت تحصیل علوم اسلامی به حوزه ی علمیه ی اصفهان رفت و پس از چند ماه به زادگاه خویش بازگشته و در حوزه ی علمیه ی شهر خود تحصیل را دنبال کرد . سال بعد برای چندمین بار به جبهه اعزام شده و در منطقه ی زبیدات و پاسگاه زید به نبرد با جنایتکاران بعثی پرداخته و در همان سال همراه با دروس حوزه ، دروس دبیرستان را به پایان رسانده و موفق به اخذ دیپلم شد . در سال ۶۴ در کنکور سراسری شرکت نموده و در رشته ی ادبیات فارسی قبول و به دانشگاه علامه طباطبایی تهران راه یافت .
شهید سعید ما که از روح بزرگی برخوردار بود ، دروس دانشگاه او را قانع و اشباع نکرده و همگام با دانشگاه به دروس حوزه اشتغال داشته و رابطه ی نزدیکی را با حوزه ی علمیه قم برقرار نموده به صورتی که جامع بین حوزه و دانشگاه بود . با آغاز عملیات غرورآفرین والفجر ۸ طاقت نیاورده و به شهر آزاده شده ی فاو عزیمت کرده و پس از چند ماه حضور در میان یاران به دانشگاه برگشت و در این میان همیشه از فراق یاران رنج می برد  تا اینکه در زمستان سال ۶۵  برای آخرین بار به سوی میعادگاه عاشقان شتافت و در عملیات کربلای ۴ که زمینه ساز پیروزی های عظیم در عملیات کربلا ۵ و ۶ در تاریخ ۶۵/۱۰/۴ در حالیکه بیش از ۲۰ بهار از زندگی پربارش نمی گذشت به آرزوی دیرینه خود نائل شده و مرغ روحش به ملکوت اعلی پیوست .

روحش شاد یادش گرامی

1001283kakc004 [3]

1001283kakc005 [4]

1001283kakc016 [5]

نا مه ای از شهید مجتبی آ‌دینه وند به یکی از دوستان همرزمش شهید اسماعیل هادیان
بسمه تعا لی
 ربنا اغفر لنا و لا خو انن الذ ین سبقو نا با لا یمان
خداوند به شما جد یت در تحصیل ، روشنایی حافظه و قلم تعهد آ‌ور و به رزمند گان پایان این انتظار و به ما به واسطه همدمی با اینان لیاقت چشیدن شمه ای از دریای استقامت و ایمان و تعصب در دین عطا بفرماید . از تنها چیزی که عقب مانده ام و اصل هم همان است عدم بهره برداری و ذخیره نکردن اوقات این جاست ، بارها گفته ام فقط به محض تذکر برای دل غافل خود می گویم که تحت عنایت خداوند به بسیجیان تمام ارزشهای الهی اینجا تجسم پیدا کرده ولی بیدار می باید که در این معبد به تخلیه و تزیین روح بنشیند.  پس متقابلا اگر از من می خواهی بیشمار برایت دعا کنم از خدا بخواه جرقه ی بیداری را در دل دوستت بیفکند  که سر منشا سیر به طرف خدا همین است . وقتی بیدار شدی می خواهی وقتی خواستی حرکت می کنی و وقتی حرکت کردی می یابی. و همان طور که عرض شد در این جا ارزشها با نمود وا قعی خود تجلی پیدا کرده اند . پس میتوان گفت بیدار شدن یعنی یافتن و صحت این سخن را می توان در کلام علمای در خط این زمان و در راس آ‌نها پیرو مرشدمان یافت که در توصیف این رزمندگان راه یافته بدین مضمون می گو ید: آ‌نها ذوب شده در تجلیات الهی هستند و مقامی که عارفی و عالمی می یابد طی سا لیان دراز ریاضت تحصیل کند در طریق جهش وار اینان به دست آ مده “چند شب پیش بعد از چند ماه دوری دوباره برادر غلام رضا صرا می را به خواب دیدم که با حرکتش و پیرو من از او خبری از آینده برایم داد که انشاءالله در نامه های بعدی آخرین نامه ام در جبهه جریان خواب را برایتان می نویسم
خداحافظ مجتبی آ‌دینه وند۶۵/۸/۲۶

 

1001283kakc008 [6]

1001283kakc007 [7]

1001283kakc012 [8]

 

خاطره از شهید والامقام مجتبی آدینه وند به نقل از حجت الاسلام هادی قبادی

قاری قرآن

   کسانیکه از نزدیک مجتبی را نمی شناختند قطعا نمی دانستند که او یک قاری خوش صوت و لحن بود. او به نوارهای قاری بزرگ مصری مرحوم محمد صدیق منشاوی خیلی علاقمند بود و تعداد زیادی از نوارهای آن استاد برجسته را گوش کرده بود و به زیبایی از او تقلید می کرد. گاهی وقت ها در همان جلسات خصوصی که با هم بودیم یکدفعه شروع می کرد به قرائت قرآن با سبک آن استاد.

البته بخاطر همان روحیه محجوبی که داشت کمتر کسی متوجه این بخش از ابعاد شخصیت او می شد اما برای امثال ما که خیلی با هم صمیمی بودیم این مسائل طبیعی بود.

   یادم نمی رود در بین قرائت هایی که از مرحوم منشاوی وجود داشت به سوره فجر خصوصاً آیات پایانی اش و آیاتی از سوره حشر عشق می ورزید و مرتب آنها را با همان صوت و لحن زیبا زمزمه می کرد.

   ولی همانطور که گفتم اینها فقط در همان جمع های خصوصی بود لذا هیچگاه من ندیدم که در جمع های دیگری قرائت کرده باشد. در دبیرستان دکتر شریعتی هم که بودیم قرآن صبحگاهی را  گاهی اوقات شهید اسماعیل هادیان می خواند، بعضی وقت ها هم من می خواندم و برخی اوقات برادر عزیزمان دکتر علیرضا موحدی (که الان متخصص گوش و حلق و بینی هستند و سالهاست که به طبابت اشتغال دارند) قطعاً افراد دیگری هم بوده اند که الان من بیاد ندارم.

   ولی شهید مجتبی هیچگاه در اینطور برنامه هایی قرائت نکردند در صورتی که دارای یک صوت و لحن بسیار زیبا بود.

 

1001283kakc010 [9]

1001283kakc006 [10]

1001283kakc017 [11]

1001283kakc021 [12]

1001283kakc020 [13]

1001283kakc015 [14]

 

وصیت نامه شهید مجتبی آدینه وند
 بسم الله الرحمن الرحیم
عنقریب بانگ جرس کاروان بسیجیان در کربلای منتظر طنین انداز می شود که الها مگر پیرمان پایان این غربت را در این سال نوید داده است خوشا بحال کسانیکه با قدمهای سهمگین خود مجرای تحقق این حرکت شدند و لب برگونه های سرخ پیروزی زدند حال درباره دو ارمان که سالهاست برای دستیابی به آنها خود را آماده کرده ام قدری می نویسم تا نمایانگر روشنائی حرکتم باشد همانطور که می دانید هدف نهائی آدمی این است که در راستای تکلیف خداوندی که بر دوش او نهاده شده موجبات تسهیل این راه بی انتها را فراهم آورد تا به لقای پروردگار برسد همچنانکه از آیات و روایات اسلامی بر می آید شهادت بر تارک این اسباب تکامل درخشندگی دیگری دارد و حماسه دیگر. گوئی با پذیرفتن شهادت جهش از انچه هستی بسوی آنچه باید باشی را به تو ارزانی می بخشد لذا این جاست که مجاهد راستین و طالب وصال پروردگار برای عبور از آنچه هست کالبد خالی خود را نردبان سیر به طرف او قرار می دهد که از رصدگاه خونینش وعده نظر به جلوه معبود دریافت کرده. آری عزیزانم اگر می خواهید بدانیم حقیقت کدامست و نهایت لذتش چیست باید از مدخلی عبور کنیم که خوبترین خوبان عالم امکان از آن عبور کردند و اینک جاذبه این حقیقت همه طالبان را بطرف حماسه خود می خواند. معشوق صلای وصال داده است اگر عاشقید شرط عشق را به جا آورید و الا با امیدهای کاذب خود را قانع نکنید بدانید رجز خوانی در پشت میدانهای نبرد بدرد نمی خورد و افسوس بر از دست دادنت چنان لیاقتی سودی در بر نخواهد داشت همیشه مدخل شهادت باز نیست که با بهترین مرگ به دیدار خداوند رفت، چه بسا دفتر شهادت بسته شود و منتظران کوی دوست در غم چنین مرگ شریفی به نظاره بایستند.
شکر و سپاس خدای را که در عصری لباس هستی بر اندام پوشانید که زیباترین هستی شناس امام امت را راهنما کاروان خود دیدم و از نعمت وجودش روشن ترین راه را یافتم براستی شکر این شکر را جز با فدا شدن نمی توان ادا کرد.

 

مجتبی آدینوند [15]