- پایگاه خبری، تحلیلی میرملاس - https://www.mirmalas.com -

شهدای هفته دوم دی ماه

امام خمینی (ره) : چه سعادتمند بودند این شهیدان که دین خود را به اسلام و ملت شریف ایران ادا نمودند و به جایگاه مجاهدین و شهدای اسلام شتافتند.

سید مرادعلی حسینی [1]

شهید سید مرادعلی حسینی ( شهید پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ) سال ۱۳۵۷

زندگینامه شهید سید مرادعلی حسینی

شهید سید مراد علی حسینی در سال ۱۳۴۶ بدنیا آمد در دوران کوچکی که یک سال از عمرش نگذشته بود پدرش را از دست داد و تحت تکفل عمو و مادرش زندگی می کرد وی در شهر نورآباد در خانواده ای بسیار فقیر و ضعیف زندگی خود را به سختی  بسیار به سر می برد تا اینکه دوران تحصیل فرا رسید.شهید سیدمرادعلی حسینی در سال ۱۳۵۲ مشغول به تحصیل سال اول ابتدائی شد.و با رنج و مشقت دوران ابتدائی را پشت سر گذاشت تا اینکه به سال پنجم رسید و در این سال یعنی ۵۷-۵۶ بود که مبارزه بر علیه شاه خائن آغاز شد و این بود که مدارس را تعطیل می کردند و دانش آموزان همراه با ملت قهرمان  به تظاهرات و راهپیمائی می پرداختند. وی نیز چون عاشق امام خمینی این ابر مرد زمان بود و چون معنی اصلی اسلام را فهمیده بود و چون از ظلمهای شاه ظالم آگاهی داشت دیگر طاقت درس خواندن و رفتن به کلاس را نداشت همراه با امت شهید پرور تظاهرات خیابانی را شروع کرده بودند و چون چند بانک و چند مغازه را به آتش کشیده بودند ساواکی های از خدا بی خبر از این عمل آگاهی پیدا کرده بودند و به دستور فرمانده کثیف ژاندارمری کوهدشت با اسلحه گرم وارد عمل شده بوند و چند تن را به شهادت رسانده بودند و چند تن دیگر را زخمی کرده بودند و شهید مرادعلی حسینی که از جلوی صف به جلو حرکت می کرد و در حالی که دو تکه سنگ در دست داشت یکی از سنگها را به طرف فرمانده پرتاب کرده و سرفرمانده را زخمی کرده بودند و وی  با تفنگ ژ_۳ مورد اصابت قرارمی دهد و یک فشنگ به سرش می زند و در همان حال به لقاءالله پیوست و به شهادت رسید و راه را برای ما هموار ساخت.

روحش شاد یاش گرامی باد

 

اکبر سهم الدینی [2]

شهید اکبر سهم الدینی ( شهید پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ) سال۱۳۵۷

زندگی نامه شهید اکبر سهم الدینی

وی در سال ۱۳۳۰ در یک خانه فقیر و مذهبی به دنیا آمد. او و برادرش عزیزاله را در یک زمان با هم به سربازی بردند . بعد از خدمت سربازی ازدواج کرد که ثمره ان دو فرزند پسر بود . پس از مدتی به استخدام کارخانه بنام جهان صنعت در امد . در همان کارخانه اقدام به ساخت یک اسلحه می کند مسئولین از این موضوع اطلاع پیدا می کنند و او را از کار بر کنار می کنند و حقوق او را پرداخت نمی کنند . پس از اخراج به شغل بنایی پرداخت و در شهرک مدرس تهران برای خود خانه ای ساخت . او جهت دیدن خانواده اش از تهران به کوهدشت می آید و با ماندن حدود دو ماه در کوهدشت یک واحد ساختمان نیز برای خانواده اش ساخت و همه را خوشحال کرد .وی از نظر اخلاق بسیار مهربان بود و همیشه سعی داشت همه را از خود راضی کند . در اوایل انقلاب یک روز او و برادرش به بهشت زهرای تهران می روند و در آنجا جسد چند شهید را که در زندان های رژیم به سختی شکنجه شده بودند را مشاهده می کنند و از آن زمان به مبارزه علنی با رژیم پهلوی پرداختند که سر انجام در تاریخ ۱۳۵۷/۱۰/۱۱ در یک تظاهرات شدید علیه رژیم طاغوتی در کوهدشت به دست مامورین جنایکار پهلوی شربت شهادت را نوشید .

روحش شاد یادش گرامی

بگمراد کسمرادی [3]

شهید بگمراد کسمرادی ( شهید پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ) سال۱۳۵۷

زندگینامه شهید شهید بگمراد کسمرادی

در سال ۱۳۴۳ متولد شد و زادگاه ایشان در محل سرکوه همیان می باشد و در روستای مزبور به سن بلوغ رسید مدتی به نگهداری گوسفندان پرداخت و از این به بعد با پدرش به ادامه زندگی پرداخت و چون پدر وی توانایی زندگی نداشت با ایشان به مشورت پرداخت و او را راضی نمود تا اینکه مقداری از گوسفندانی که داشتند بفروشند و در نزدیک شهر سکونت نمایند تا اینکه پدر و مادر مهربان و بقیه خواهران و برادر ۵ ساله ای که داشت در شهر زندگی کنند و تا نزدیک اجتماع و مسجد بشوند و به عبادت خداوند بپردازند و بجا آورند و مقدار پولی که دارائی آنها بود جمع آوری کردند و یک قطعه زمین ساختمانی خریداری نمودند و یک سال در شهر کوهدشت کرایه نشین بودیم ایشان با دست مزد کارگری مقداری پول جمع کرد به ساختن تعدادی اطاق گلین پرداخت و بعد از آن چندی نگذشت در زمان خلافت نظام استبدادی شاه معدوم که موج انفجار ملت عظیم ایران به رهبری ابر مرد جهان خمینی کبیر و روحانیت اصیل ادامه پیدا کرد و در آغاز نهضت و مبارزه و تظاهرات بر علیه نظام سلطنتی و دست نشانده ابرقدرتها ادامه پیدا کرد و در آن روز به درجه رفیع شهادت نائل بشود و از اوائل تظاهرات تمام وجودش به کارگران و پخش کردن تصویر امام و تبلیغات اسلام کوتاهی ننمود و در روز ۵۷/۱۰/۱۱ بدست دژخیمان طاغوتی به شهادت رسید و در آن روزیکه شهید شد و در موقع فجر سپیده دم لباس های خود را جمع نمود و گفتم پسرم چه خبرست و گفت پدر می خواهم به حمام بروم و خودمان حمام نداریم و برم حمام تا اینکه بعدازظهر چون راهپیمائی می باشد پاک باشم و بلکه خداوند بخواهد پسر ناقابلت در راه اسلام شهید بشود و از شما بپذیرد و اگر که شهید نشدم بدان که خداوند نمی خواهد ولیکن پدر هیچ ناراحت نباشید و چون آدم یک روز بدنیا می آید و یک روز دیگر بسوی آخرت هجرت می کند و ایشان از روزیکه به سن بلوغ رسید به نماز و عبادت خداوند پرداخت و ما که پدر و مادر ایشان از ماها دلجوئی بعمل می آورد امر به معروف و نهی از منکر می کرد و یا اینکه کسی به مخالفت رهبر و روحانیت بحث می کرد یا به دشمنی بر می خواست و این بود زندگینامه برادر شهید بگمراد کسمرادی و اظهارات پدرش که از او شنیده است.

 روحش شاد یادش گرامی

 

فریدون امرایی [4]

شهید فریدون امرایی    تاریخ شهادت۱۳۶۵

زندگی نامه شهید فریدون امرایی

شهید در تاریخ ۱۳۴۵/۲/۱ در یکی از روستاهای اطراف کوهدشت به نام رومشکان در یک خانواده  متدین به دنیا آمد . وی جوانی بود مخلص و عاشق اسلام و همیشه از دین اسلام و حفظ آن حمایت می کرد و تاکید ایشان همیشه بر این بود که به جبهه ها برویم و از این کشور خود دفاع کنیم و نگذاریم که دشمنان اسلام و آزادی را از ما بگیرند . وی بسیار متدین و با خدا بودند و همیشه سعی می کرد نمازش را سر وقت بخواند و قرآن تلاوت کند . به دلیل عشق به امام . اسلام تحصیلات خود را فقط تا سوم راهنمایی ادامه داد و به جبهه رفت تا اینکه در تاریخ ۱۳۶۵/۱۰/۱۰ در منطقه عملیاتی دربندی خان عراق توسط دشمن به شهادت رسیدند . روحش شاد