تاریخ : پنج شنبه, ۹ فروردین , ۱۴۰۳
7

تشویش کلمات

  • کد خبر : 41477
  • 16 دی 1392 - 17:08

شاعر : زلیخا همتی

IMG16370984

 

چقدرمهیب از من رد شدی

که دیگر هیچ پرنده ای

بر شانه ام ننشست

 

       ***

 

میان ما

اتوبوس هایی که پر از مسافر بودند

وهیچ صندلی

که مرا به تو برساند

خالی نبود

 

       ***

 

این فصل جزء عاشقی نبود

درخت ها ریختند

و خیابان سرشار سیاه پوشانی شد

که آن ها را نمی شناخت

 

       ***

 

سارا

برگشته بود

به صفحه ای که به دست بچه ها خط خطی می شد

و سیب های قرمزش از کتاب فارسی افتادند

و کلمات با تشویش به سمت بزرگ شدن می رفتند

و سارا که بزرگتر می شد گره روسریش را محکم تر می بست

لینک کوتاه : https://www.mirmalas.com/?p=41477

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 45در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۴۵
  1. به خانم آبباریکی عزیز و شاعر ورودش به این صفحه رو تبریک میگم و حضور ایشون رو به فال نیک میگرم برای ارایه شعرها , نقدها و مطالب جدی تر.
    همینطور دست مریزاد میگم به خانم همتی عزیز برای شعرهای قشنگش.
    مستدام باشید

  2. خانم آبباریکی خیلی خرسندیم که شما را در کنار همکاران میرملاسی می بینیم
    امیدواریم با حضور شما سرویس ادبی میرملاس در جایگاه شایسته ای قرار گیرد.
    در ضمن شعر خانم همتی هم خیلی زیبا و سرشار از احساس بود …

  3. ((و سارا که بزرگتر می شد گره روسریش را محکم تر می بست))
    زیباست.
    ممنون از شما.

  4. عااااااااااالی بود

  5. بسیار ممنونم از لطف دوستان خصوصا جناب قلایی شاعر و آقای آزادبخت.
    موفقیت در این را امکان پذیر نیست جز با همکاری و نگاه پر مهر شما.

  6. به خانم همتی، حضور دوباره شان را در شعر تبریک می گویم.
    شعر زنان کوهدشت، حرف ها برای گفتن دارد.
    مانا باشید.

    • همه ی لحظه های من پرازتنهایی شعراست،وحرفهای کودکانه شایدفرصتی باشدبرای دوباره گفتن…سپاسگزارم

  7. امیدوارم این بخش ادبی با حضور آزاده آب باریکی عزیز رنگی متفاوت والبته پر مایه به خودش بگیره
    واین انتظار از توانمندی ایشون به دور نیست…

  8. خانم همتی شماخیلی عالی شعرسرایی میکنید من واقعاازخوندن شعرهای شمالذت میبرم افرین برچنین استعدادی……

  9. ازلطف شما سپاسگزارم

  10. سلام.تشویش نبود زیبایی کلام وسخنی که از دل بر می اید لاجرم بردل می نشیند.پرنده ی توکل بر خدا برشانه هاتان بنشیند

    • همتی:این روزهاپرم ازبهانه ی گریستن وحرفهای بغض آلود درسیاهی چشمانم ابری میشوندوبرتنهاییم میبارندوحرفهای دنباله دار دراندوه موهایم بسته میشوندومن به روزهای رفته فکرمیکنم….
      باسپاس فراوان ازاستادبزرگوارم که همیشه باتوکل برخداوندبه ماامیدزندگی میدهد

  11. ما به سردی تن هایمان رسیدیم و نمناکی این خاک چه حس غریبی دارد….

    • وخاک که مرابه سمت گور سیاهی می کشاندبایددوستش بدارم ودرآغوشش به آرامش جاویدبرسم….

      باسپاس ازشما

  12. وسارا که بزرگتر میشد گره روسریش را سفت تر میبست…
    قشنگ بود ممنون………

    • وخاک همه ی دلمردگی هایمان راپذیرفت وتنهامرگ مارادرآغوشش به گرمی کشید…. باسپاس ازشما

  13. میان ما

    اتوبوسهایی هستند

    که به آتش کشیده شده اند.

  14. شعر بر سر زبان زنان لک عمری به درازی قدمت قوم لک دارد . اسطوره های لکی و داستانها بر بال خیال زنان این قوم سوار بوده اند و چه زیبا کارکرد فرهنگی و اجتماعی خود را نسل به نسل و سینه به سینه انتقال داده اند .جای خوشحالی است که زنان سرزمین کهنمان دست به قلم برده اند .باشد که میراث اجدادیمان را مکتوب کنیم تا از زوال به دور ماند.خانم همتی هه ر بژیاین

    • سرزمین کهنم رادوست دارم همچون اهوراوشعراین میراث جاویدراگره می زنم برشاخه ی درختی که ریشه دوانده درشهرومردمش درسکوت زمستان به غارهایی فکرمی کنندکه کسی هنوزآنهاراندیده….سپاس شماراکه لحظه ای بزرگ مرابه تاریخ بردید

  15. درود بر آزاده و زلیخای عزیز، بسیار زیبا بود

  16. درودبرخانم همتی. جای خالی اشعار بانوان کاملامشهودبود .باسپاس ازخانم آباریکی.

  17. زلیخا جان دلم برای شعرهای قشنگ و زنانه ات تنگ شده بود .دست مریزاد .خیلی زیبا بود.همیشه باش ،پرافتخار و باغرور

    • سلام روزهای بی برگشت وخاطره های دودگرفته چقدرازهم دورشدیم ودیگردورآتش جشنی برپانکردیم….زیبایی شعرهای من ازفروغ چشمان توست که زیبامی بینی باسپاس ازشما

  18. ازشاعرخوش قریحه سرکارخانم آباریکی خواهش میکنم که همین روندرو ادامه بدن چون تنوع خاصی درقسمت ادبی وشعرمیرملاس ایجاد کرده . درضمن ازاشعار حدیث نازاریان غافل نشیدکه اشعار ایشون واقعا خواندنی وجذاب هستند. همواره موید باشید

  19. با سلام خدمت آقای آزادبخت.از لطف شما بی نهایت ممنوم.چشم،این ستون پذیرای اشعار تمام شاعران خوش ذوقی چون شماست همچنین نظرات سازنده ی شما.در ضمن منتظر اشعار زیبای شما نیز هستیم.

  20. امروز احساس کردم شعر لکی در میرملاس غریبه است . درجهان در حال گذار امروزی ” گذار “کم اسیب نصیب قومی می شود که بر اصالت قومی و زبانی خود تکیه کرده وبا استفاده از دستاوردهای علمی دنیا سعی در ارائه سالم آن می کند . من دچار بیماری قوم مداری شده ام یا نشده ام نمی دانم ولی به وضوح می بینم و میدانم که این به نفع ما نیست .البته به پان فارسیسم های هم ولایتی بر نخورد که من میگویم که ادبیات غنی لکی نیاز به همت ما جوانان این سرزمین کهن دارد . چرا که هیچگاه انتظار نداشته باشید که آنها کلمه ای برای ما بنویسند مگر در پاورقی بعضی آثار شان .کتاب توریسکه بیان من چاپ شد از سلیمانیه و ارومیه و مهاباد ومریوان وکرمانشاه و تمام شهرهای لک و کرد نشیین گرفته تا همدان پخش شد اهل قلم استقبال کردند .اما در زادگاه خودم همین پان فارسیسم های محترم گفتند که چرا گراوند از رسم الخط (رینویس) کردی یا لکی استفاده کرده است .

  21. با سلام خدمت جناب آقای گراوند.ممنون از شما که نظر خود را با ما در میان گذاشتید.
    در مورد احساس شما دوست ارجمند باید عرض کنم که در همین ستون پیش تر از اینکه من به عنوان دبیر سرویس ادبی در خدمت شما باشم از شعر شاعران خوب لک زبان استفاده شده و اتفاقا از استقبال خوبی نیز برخوردار بوده است.همانطور که در جواب نظر آقای آزادبخت عنوان کردم این ستون پذیرای شعر تمام شاعران اعم از لک زبان و لر زبان و فارسی زبان است.
    ۸ روز از شروع به کار مجدد صفحه ی ادبی میرملاس می گذرد بی شک راه درازی در پیش است و این راه دراز جز با پشتیبانی و حمایت شما دوستان هموار نمی شود.
    از همین جا از شما دعوت می شود تا این صفحه را از اشعار زیبای خود بی نصیب نگذارید
    سپاس

  22. ساده گی و صمیمیت شعرت آنقدر زیاد است که آدم را با خودش می برد…مثل یک موج روی آبهای آرام زیباست..دوست خوبم

  23. دوست خوب روزهای تنهایی چقدرازتودورشده ام مثل جزیره ای خالی از سکنه…سپاس ازنگاه زییبایت

  24. روزی که باران بیاید دستهایت را خواهم گرفت فریاد خواهم زد
    صدا صدا صدا
    تنها صداست که می ماند…
    دوستت دارم مثل همیشه ، تا همیشه…

    • وصدای من پرازبغضهای پنهانیست که تراتکرارمی کنددرهرهجای خویش… سپاس ازشماکه تصویری زیباساختی

  25. شعرزیباییست درودبرشما

  26. با سلام
    خانم همتی شعراتون زیبا و لطیف بودن، بهتون تبریک میگم…
    و همچنین از خانم آبباریکی تشکر میکنم بابت ارایه اشعار شاعران شهرمون، فقط کاش بیوگرافی شاعران رو هم داشته باشین، چیزی شبیه به کار آقای حسین پور در سرویس هنری

  27. زلیخای عزیزم همیشه درد می آید تا غافلگیرت کند در چهارراهای پیراهنی که دیگر خلوت است از من دیگر چیزی نمانده ته مانده هایم را هم به خاطر مادرم به باد دادم « چو آیل دا مردی قرارمه هویچ جا نمگری» کوهدشت برای من نوستالژی شد یاد آن روزهای خوب به خیر رفیق روزهای دلتنگی حالا می فهمم که آدم بی مادر یعنی هیچ. یعنی گریه ای که تا اسمش می آید بی اراده خیست می کند .
    دلم برای دخترم هلن می سوزد که باید بار تنهایی مرا به دوش بکشد . من به یادت هستم دوست دارم صدایت را بشنوم اما پیدایت نمی کنم . از طریق دبیر همین سایت پیدایم می کنی .

  28. زلیخا خانم شعرهایت بسیار زیباودلنشین بودن امیدوارم که باز شاهدسرودن اشعارزیبایت باشیم.

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.