- پایگاه خبری، تحلیلی میرملاس - https://www.mirmalas.com -

شهید غلام رومیانی

امام خمینی ( ره) : شهادت فخر اولیا بوده است و فخر ما

1358549kakc001 [1]

شهید غلام رومیانی

زندگینامه شهید غلام رومیانی
شهید غلام رومیانی در خانواده ای مؤمن و زحمتکش در یکی از روستاهای رومشکان دیده به جهان گشود کودکی بیش نبود که مادرش دار فانی را وداع گفت و او از مهر مادری محروم گردید و تحت توجه پدر بزرگوار و دیگر اعضای خانواده تربیت صحیح اسلامی را فرا گرفت تحصیلات خود را تا سطح دوم راهنمایی طی کرد و در کنار آن در انجمن اسلامی مدرسه به فعالیتهای مذهبی انقلاب و اجتماعی می پرداخت و همواره در پایگاه مقاومت بسیج جهت کمک رسانی به جبهه های نور علیه ظلمت مخلصانه تلاش میکرد مهربانی و عاطفه اش به نیازمندان و همنوعان ضعیف خود زبانزد بود وبا هر وسیله ای که در اختیار داشت از آنان حمایت میکرد . در زمان جنگ تحمیلی گوش به فرمان آسمانی حسین زمان حضرت امام خمینی (ره) از همه تعلقات دنیوی خویش گذشت و به سوی جبهه های نبرد حق علیه باطل رهسپار گردید و به صف مجاهدان راه حق علیه باطل رهسپار گردید و به صف مجاهدان راه حق و حقیقت پیوست وی مدت مدیدی را در سنگرهای دفاع مقدس دلاورانه از دین و میهن خویش دفاع کرد و سرانجام در منطقه عملیاتی پاسگاه زید در سن ۱۶ سالگی به شرف شهادت نائل گردید این شهید والامقام در فرازی از وصیت نامه خویش میفرماید ای ملت مسلمان و انقلابی ایران پیرو امام (ره) باشید جبهه هارا خالی نگذارید و به هدف شهادت با دشمنان خدا و اسلام نبرد کنید زیرا شهید هرگز نمی میرد و از درگاه خداوند روزی می طلبد خانواده عزیزم شما می دانید که من مادری ندارم که بر مزارم اشک بریزد بعد از مردنم قطعه ای یخ بر مزارم بگذارید تا جای اشک های مادرم قطره قطره بر جانم که تشنه محبت اوست بریزد والسلام درود رحمت بیکران الهی نثار روح پاکش راهش مستدام باد

 

خاطره ای از شهید رومیانی به نقل از یکی از همرزمانش
همیشه بر لبانش لبخند بود
سال ۱۳۶۴ بود.عملیات شروع شده بود.درگیری بین ما و نیروهای بعثی دشمن به اوج خود رسیده بود.آتش خمپاره و گلوله های دشمن از آسمان و زمین بر سر ما می بارید،بچه های ما نیز با یاد و نام امام حسین (ع) و دعاش بقیه رزمندگان به پیش می رفتند.
یادم می آید که یک قبضه اسلحه کلانش دست شهید غلام رومیانی بود و هنگام پیشروی به سمت دشمن و در حین اوج درگیری متاسفانه فشنگی در لوله اسلحه شهید غلام رومیانی گیر کرد.
در آن زمان و اوج درگیری بین ما و بعثی ها اگر این موقعیت برای کسی پیش می آمد دست و پایش را گم می کرد و یا خیلی عصبانی می شد اما شهید غلام رومیانی با لبخند گفت: شانس ما رو ببین همین الان ما رو می کشند و ما هیچ تیری هم به سمت عراقیها شلیک نکردیم.
همیشه برای پیروزی رزمندگان اسلام و سلامتی امام (ره) خیلی دعا می کرد. بیشتر اوقات مشغول خواندن دعا و راز و نیاز با معبود خویش بود.
یک روز که می خواستند برای عملیات آینده نقشه بکشند، مشغول صحبت کردن بودیم که شهید غلام رومیانی برای خواندن دعای مخصوص به جای همیشگی خود رفته بود.
هنگامی که دعای او تمام شد،من و چند تن دیگر از دوستان من باب مزاح به وی گفتیم: با خدا حرف زدی،جوابت رو داد.
شهید با لبخند به ما گفت:مطمئن باشید که ما در این عملیات پیروز می شویم.
بعد از پیروزی رزمندگان در عملیات تازه فهمیدیم که واقعاً معلوم است شهید غلام با خواندن دعا با خدا حرف می زند و با وی گرم راز و نیاز می شود.