تاریخ : پنج شنبه, ۹ فروردین , ۱۴۰۳
6

در مسیر خاطرات – بخش دوم – خاطرات جانباز سرافراز حاج کوروش ابراهیمی

  • کد خبر : 41931
  • 23 دی 1392 - 17:15

  بخش دوم خاطرات جانباز سرافراز حاج کوروش ابراهیمی   بعد از پیدا کردن برادر شکربیگی واسارت چهار افسر اطلاعاتی عراقی ، ما آن شب توانستیم به خوبی استراحت کنیم . فردا به ما گفتند تپه مقابل شما عراقی ها بر روی آن مستقر هستند واین تپه باید امروز از دست عراقی ها آزاد شود.ارتفاع […]

Image1856

 

بخش دوم خاطرات جانباز سرافراز حاج کوروش ابراهیمی

 

بعد از پیدا کردن برادر شکربیگی واسارت چهار افسر اطلاعاتی عراقی ، ما آن شب توانستیم به خوبی استراحت کنیم . فردا به ما گفتند تپه مقابل شما عراقی ها بر روی آن مستقر هستند واین تپه باید امروز از دست عراقی ها آزاد شود.ارتفاع تپه مقابل خیلی بلندتر از تپه ای که ما بر روی آن استقرار داشتیم بود.

قبل از ظهر بود ،حول و حوش۱۱ ظهر، که دستور حرکت صادر شد وما به سمت ارتفاعی که در دست عراقی ها بود حرکت کردیم . غافل از اینکه تعداد زیادی از نیروهای عراقی بر روی این تپه مستقر وکوچک ترین تحرکات ما را زیر نظر داشتند. تک تیراندازهای آنها قدرت مانور ما را کم کرده بودند واجازه نمی دادند به راحتی به  سمت جلو حرکت نماییم . مجبور بودیم لحظه به لحظه جای خود را تغییر دهیم ، تقریبا متر به متر جای خود را عوض می کردیم .تک تیر اندازها و یک قبضه دوشکا از بالای تپه  بشدت حرکت ما را کند کرده بودند . ما هم مصمم بودیم به هر قیمتی تپه مورد نظر که یک تپه استراتژیک بود، را به تصرف خود درآوریم اما هر چه ما بالاتر می رفتیم شدت و دقت آتش عراقی ها هم بیشتر می شد .

 در اوج درگیری بودیم که یک فروند هلی کوپتر ایرانی یک محموله پشتیبانی را برای ما از ارتفاع بالا رها کرد ، محموله تقریبا در فاصله دو کیلومتری ما فرود آمد . ما هم که گرسنه بودیم و تمام غذایمان  فقط چند عدد شکلاتی بود که از اسرای عراقی  شب قبل گرفته بودیم باید به محموله دسترسی پیدا می کردیم.برای آوردن محموله من وعزت مرادی به سختی از تپه پایین آمدیم وخود را به محموله پشتیبانی که هلی کوپتر پایین انداخته بود رساندیم ، مقداری بیسکویت وچند عدد کمپوت را با خود بردیم . به سختی به هرکدام از برادران چند عدد بیسکویت وکمپوت  رساندیم ، یکی از برادران که کمپوت گیلاس می خواست به ما گفت: کمپوت گیلاس نبود که بیاورید ؟ عزت مرادی به او پاسخ داد :ببخشید سوپرمارکت تعطیل بود که برای شما کمپوت گیلاس بیاوریم ، خلاصه این موضوع سوژه ای برای ما شده بود در گیرو دار آتش باران عراقی ها .

بعد از تجدید قوا دوباره به سمت بالای ارتفاع حرکت کردیم ، تک تیراندازهای عراقی همچنان تحرکات ما را زیر نظر داشتند ، ما عزم خود را جزم کرده که این ارتفاع را به تصرف خود در آوریم . احساس می کردم یکی از تک تیراندازهای عراقی تحرکاتم  را با دقت تحت نظر دارد ، چرا که لحظه به لحظه گلوله به سمتم شلیک می شد . یک تخته سنگ را نشان کرده بودم که به پشت آن بروم ، خیز برداشتم که که پشت آن تخته  سنگ بپرم، هنوز پشت تخته سنگ نرسیده بودم که گلوله تک تیر انداز به شانه راستم اصابت واز شانه چپم خارج شد . درست هماهنگ  با حرکت من تک تیراندازعراقی هم شلیک کرده بود و گلوله به من اصابت کرد ناگهان دیگر گلوله ای شلیک نمی شد و سکوت همه جا را فرا گرفت . دیگر دوستان هم که نظاره گر مجروحیت من بودند نمی توانستند به طرف من بیایند ، تا اینکه بسیجی نوجوانی که از لهجه او مشخص بود از اصفهان است به سختی با گذر از تخته سنگ ها به بالای سرم آمد وبا همان لهجه اصفهانی مرا دلداری داد و گفت: داداش چیزی نشده ، فقط کتف شما یه خورده زخمی  شده ، نگران نباش .

دلداری بسیجی جوان را که شنیدم تصمیم گرفتم بلند شوم. روی دستانم تکیه کردم که بلند شوم ، متوجه شدم کمرم یاری ام نمیکند و نمی توانم پاهایم را تکان دهم .  متوجه  اوضاع خود شدم . یکی از برادران رزمنده اهل الشتربالای سرم آمد ، به او گفتم: دوستم ،عزت را صدا کن ! عزت مرادی آمد . اوهم مرا دلداری می داد ولی من متوجه بی حسی پاهام و قطع نخاع شدن بودم . همان لحظه یاد حرف پدرم افتادم که قبل از اعزام می گفت : کوروش قطع نخاع می شود. عزت مرادی مرا بر روی دوش خود گرفت ولی از شدت خونریزی ودرد نمی توانستم تحمل کنم ، عزت دوباره مرا بروی زمین گذاشت . تیراندازی عراقی ها مجدداً شروع شد ودوستان مجبور شدند بدنم را بر روی زمین بکشند وکشان ،کشان زیر شلیک آتش گلوله تا پایین تپه مرا آوردند که بخاطر این وضعیت انتقالم به پایین تپه ، علاوه بر درد گلوله، درد برخورد با سنگ های کوچک و بزرگ نیز آزارم می داد. لحظه به لحظه ضعف وناتوانی ام بیشتر می شد ، هرلحظه منتظر بودم که دوباره مورد هدف عراقی ها قرار گیرم و پایین تپه بالاخره برانکاردی را آوردند بر روی برانکارد دیگر توانی برایم باقی نمانده بود نمی توانستم هیچ عکس العملی نشان دهم ، گاهی هم بی هوش می شدم وفقط صدای برادران را می شنیدم که می گفتند : تمام کرده و برانکارد را زمین گذاشته بودند، حتی توان باز کردند چشمانم را هم نداشتم ، برای لحظه ای به خود آمدم وبه یکی از آنها گفتم : تمام نکرده ام ، دوباره برانکارد را برداشتند وبه سمت جاده آمدند . هوا بارانی بود وجاده هم بعلت اینکه جاده عملیاتی بود خودرو به سختی در آن تردد می کرددند و حتی برخی خودرو ها هم در گل، گرفتار شده بوند .
خودرو تویوتایی آمد ومرا عقب تویوتا روی گونی هایی که داخل آنها کمپوت بود ، گذاشتند .با این وضعیت و در آن سرما  تا نزدیکی بانه آمدیم و به بیمارستان صحرایی رسیدیم ، در بیمارستان صحرایی پس از رسیدگی موقت با هلی کوپتر مرا به کرمانشاه منتقل کردند .البته در هلی کوپتر هم مجروحین زیادی بودندونفر آخر مرا سوار کردند و جلو درب هلی کوپتر بودم درهلی کوپتر هم بی هوش شدم . دربیمارستان کرمانشاه پس از بررسی وضعیت جسمانیم مجدداً مرا با آمبولانس به تهران منتقل کردند .
ازبیمارستان بوسیله یکی از کارمندان به خانواده ام اطلاع دادم ، پدرم همان لحظه اول متوجه شده بود که من قطع نخاع شده ام ، ایشان همان موقع گفته بودند : کوروش حتماً قطع نخاع شده وگرنه خودش تماس می گرفت .

 

 

 

 

 

 

image484

 

 

منبع : وبلاگ گردان محبین

 

 

 

لینک کوتاه : https://www.mirmalas.com/?p=41931

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 67در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۶۷
  1. ای جانباز! فراتِ جان تو، سقّای خیمه های تشنگان وطن بود تا امروز، در سایه امن ایمان، عبّاس(ع) را در آیینه چهره تو ببینیم.

  2. کوروش جان سلام روزی همگان بر نشان شجاعت تو حسرت می خوریم که دستمان از همه جا کوتاست شماها در تاریخ جاودانه اید مرحبا به بازوان کردارتان

  3. درود بر شما جانباز سرافراز واقعاً شما جانبازان شهدای زنده هستید کوروش جان از دور دستت را می بوسم در مرحله دوم من خدمت شما نبودم و از چگونگی مجروحیت خبر نداشتم چرا که روز بعد من و ۳نفر از نیروهای ترک زبان و آقای کرم رضا رضایی که از نیرو های اطلاعات بودند شکربیگی را به پشت خط بردیم که اتفاقات جالبی رخ داد که در صورت دست بوسی خدمتتان عرض خواهم کرد

    • سلام آقای دارابی
      سپاس از حضورتون و ممنون میشیم اگر خاطرات رو در اختیارمون بگذارید

      • سلام
        برادر عزیز جناب دارابی
        قبادی (وبلاگ گردان محبین) هستم از دوستان قدیمی، در حقیقت بنده یا ذکر خاطرات برادر ابراهیمی تصویر شما مجدداَ در ذهنم تداعی شد .مشتاق دیدار شما هستم برادر احمد را سلام برسانید.
        در صورت تمایل خاطرات خود را با چند قطعه عکس به ایمیل زیر ارسال فرمایید.ارادتمند شما
        G_mohebin@yahoo.com

  4. کورش ابراهیمی عزیز بزای ما بچه های جبهه و جنگ شما ها الگو هستید درود بر شما وعزت مرادی قهر مان

  5. کورش عزیزم ناراحت نشو اولاً: این شکلی خوشتیپتری؛ ثانیاً: خدا را شکر کن نمردی وگرنه این همه تجربه را کسب نگرده بودی؛ ثالثاً: خوبه راه نمی ری میدانی کفش چقدر گران شده؟؛ رابعاً: مدل ویژه ای رانندگی یاد گرفتی فکر کردی چند نفر تو ایران ماشین مثل ماشین شما را دارند؛ خامساً: خیلی هم دلت بخواد قطع نخاع شدی فکر کردی الان جنگی پیدا میشه که شما هم گلوله بخوردید و هم قطع نخاع بشی؟؛ و صد تا …
    از این همه گذشته مرد حسابی هروقت میخوای از پله ای بالا بری باید سوار ما بشی فکر کردی ما به هر کسی سواری میدیم؟
    از اون گذشته، گذشته از خوبیهای فردی خودت اگر قطع نخاع نبودی این همه دردانه بودی؟ کی ترا تحویل می گرفت؟ من خدا را شکر می کنم شما قطع نخاع شدی” شاید اگر اینگونه نبود زبانم لال معتاد، دزد و … می شدی.
    پس من خدا را شکر میکنم شما قطع نخاع شدی حداقل زیز نظر خودمان هستی.

    انشالله زودتر خوب بشی ببینم چی میشی.

    • آقای اردشیر
      جداً تبریک عرض می کنم . فقط امثال شما هستید که می توانید کامنت های اینجوری بنویسید و میرملاس تایید کند . میرملاس برای شماها روشنفکر می شود و برای ما سانسورچی
      کامنت های ما که یک هزارم کامنت شما طنز گزنده ندارد و با جانباز هم شوخی نکرده در میرملاس حذف ی شود

  6. امام خمینی (رحمهالله علیه) :
    شما گواهان صادق و یادگاران عزمها و اراده های استوار و آهنین ، نمونه ترین بندگان مخلص حقید، که مراتب انقیاد و تعبد خویش را به پیشگاه اقدس حق تعالی، با نثار خون و جان به اثبات رسانیدند.

  7. دوست خوب ومهربانم ، دوست لحظات آتش وخون ،دوست شجاع وبی باک واسوه اخلاق ونزاکت جناب کورش ابراهیمی. همیشه بهت حسودی میکردم باوجودی هم سن وسال بودیم اما خیلی شجاع ونترس بودی ،همه ی بچه ها بهت علاقه ی خاصی داشتندوبه نوعی آرامش از سراپای وجودت میبارید. یادش بخیر روزی که برای امتحان پایه سوم راهنمایی رفتیم مدرسه مطهری وبااکراه واصرار دوسوال بهم کمک کردی. اعتقادعجیبی داشتی .میگفتی تقلب حرامه! اما سماجت ویکدنده بون من باعث شدتا درس زبان را به کمک شما قبول شوم . تازه از خط آمده بودیم حتی با لباس خاکی سرجلسه نشستیم. ((یادجبهه بغض درمن کاشته /خاکریزی درگلو انباشته/یادجبهه اشک را جاری کند/آسمان گونه ،رگباری کند/نیمه شب برقلب دشمن تاختن/بارشادت بی صدا سرباختن…..اسدالله آزادبخت)).کورش عزیز!امروز هم همان حس جسادتم نسبت به انسان بودنت ،خدایی بودنت،بیشتروبیشتر شده! میبوسمت.

  8. اگر امروز انقلاب اسلامی ایران به یک مدل و الگو برای همه آزادی خواهان دنیا تبدیل شده است عوامل زیادی داشته که یکی از مهمترین آنها وجود شهدا و ایثارگران و خانواده های معظم آنها است.

  9. اسم برادری که کمپوت گیلاس می خواست را بنویسید.

  10. سلام بر قهرمان دیروز و سرافراز امروز جانباز عزیز یادگار شهداء و شهید زنده کورش ابراهیمی

  11. یادم میاد من بچه که بودیم خونه عمو می رفتیم یه اتاق مخصوص دوستای آقا کورش بود که شبها دور هم جمع می شدن و خاطرات خیلی جذابی رو تعریف می کردن ، فک می کنم اون بنده خدا کمپوت گیلاس با ویفر موزی خواسته بود…

  12. حاج کورش عزیز سلام
    از خاطرات شیرینت با بیان زیبایت لذت بردم .
    با اجازه شما دو مطلب را بعنوان خاطره بیان می کنم :
    ۱ – در آن موقع استان لرستان از لحاظ تامین نیروی . استان معین شهرستان بوکان بود ، فرمانده سپاه وقت بوکان سردار باقری و فرمانده گردان جندالله برادر رزمنده و جانباز سرافراز حاج ذهابی ( اهل خرم اباد) بودند و بنا به ضرورت و دستور فرماندهان بنا شد گردان جندالله در مناطق مرزی غرب تحت کنترل یگانهای رزمی عملیات نمایند ان موقع شما و دیگر دوستانی که نام بردید در گردان دیگری (عملیات شهری ) مشغول انجام وظیفه بودید به محض مطلع شدن اعزام گردان جندالله به خط ، شما و دوستان داوطلبانه به آن گردان عزیمت نمودید .
    بنده که متوجه شدم به دلایلی به فرمانده گردان تاکید کردم که مانع اعزام شما شود ( نمیدانم خودتان متوجه شدید یا نه ) اما علیرغم پیگیری هایی که داشتم نتوانستم حریف شماها شوم و این بود که شما عزیزان بسیجی همراه گردان عاشقانه و مشتاقانه به منطقه رفتید و انچه که گذشت در خاطرات زیبایت بیان فرمودید .
    ۲ – چند سال بعد مدیرکل بنیاد جانبازان استان لرستان با بنده تماس گرفت و فرمودند می خواهیم در کوهدشت اداره بنیاد جانبازان را راه اندازی و ایجاد نماییم لذا فردی لایق وشایسته که بتواند این اداره را تاسیس و به جانبازان عزیز خطه کوهدشت خدمت نماید شناسایی و معرفی نمایید که بنده برادر عزیز و جانباز سر افراز حاج کورش ابراهیمی را معرفی نمودم و مدیرکل وقت بنیاد جانبازان جناب اقای صفیاری که خود از رزمندگان ان دوران در بوکان بود به کوهدشت امدند و به اتفاق ایشان به منزل حاج کورش ابراهیمی رفتیم و موضوع را با ایشان مطرح که برادر عزیز و جانبازمان حاج کورش با گشاده رویی و بعنوان یک تکلیف شرعی با ان وضعیت جسمانی که داشت این مسئولیت خطیر که خدمت به جانبازان سرافراز بود را پذیرفت که همه مردم و دوستان شاهد خدمات ، مدیریت شایسته ، تعهد و مسئولیت پذیری ایشان به نظام مقدس جمهوری اسلامی هستند و می توان گفت که حاج کورش عزیز خودش و خانواده اش را وقف اسلام عزیز نمودند که انشاالله خداوند به ایشان و پدر و مادر صبورش و همسر مکرمه و بزرگوارش اجر مجاهدان فی سبیل الله عنایت فرماید .

  13. بسمه تعالی

    برادران عزیز جناب اقای ازادبخت و بالنگ
    با سلام و عرض خسته نباشید
    واقعا از تلاش و زحمات شما سپاسگزارم انصافا شما وقت و توان خودتان را صرف خدمت به شهدا و ایثارگران نمودید امیدوارم مورد توجه حق تعالی قرار گیرد .
    در سایتهای دیگری که گاها سر می زنم هیچ سایتی ندیدم به اندازه سایت میر ملاس در خدمت ایثار و شهادت باشد که بر خود لازم میدانم از زحماتتان تشکر کنم .
    اجرتان با سیدالشهدا

    • سلام آقای پیرزادی
      سپاسگذارم از لطف و بزرگواری شما
      اگر بخش شهدای میرملاس همچنان فعاله با کمک و راهنمایی شما و سایر رزمندگان بزرگوار هستش که یادگارهایی از جبهه و شهدا میباشید

  14. سلام و خسته نباشد خدمت تمامی جانبازان سرافراز هشت سال دفاع مقدس، و خداقوت ویژه خدمت برادر بزرگوارمون جناب آقای ابراهیمی. هرجای ایران اسلامی هستید پاینده و سربلند باشید.

  15. سلام ودرود بر روح پر صلابت وشکوه صاعقه آتشین مرصاد شهید سرافراز حمید رضا ابراهیمی فرمانده محور عملیاتی سردشت ومهاباد وسلام بر شهید زنده عزیز یادگار جنگ وسند افتخار خانواده ابراهیمی کورش مهربان ، بنده بدون تعصب وچشمداشت عرض کنم خانواده ابراهیمی در دوران دفاع مقدس وبا عنایت به جمعیت کم این خانواده رادمردانه از نظام حفاظت کردند که ثمره آن این دوبزرگوارند والبته دهها بسیجی جان بر کف این خانواده که یادم هست یکی از داییهای حاج کورش بنام فرج الله در دربندی خان ۱۴ ساله بود ودر جبهه حضور داشت بی تعصب عرض کنم اگر درحال حاظر این خانواده در سطوح مدیریتی شهرستان واستان نامی دارند ونشانی برگرفته از تعهد انان نسبت به نظام است -یاد وخاطره شهیدان ودوستان این دوسرافرازشهیدان حمید قبادی -علیمردان ازادبخت -ایرج رضایی -حمید سوری -مروت طرهانی -حاج محمد ازادبخت -محمود رضایی -راگرامی وبه روح آن عزیزان صلوات میفرستیم –

  16. با سلام خدمت خواهرزاده عزیز ومهربانم وتشکر از سایت میرملاس وتمام عزیزان قدر شناس که کامنت گذاشتند ، باید صادقانه عرض کنم حاج کورش برای ما اسوه اخلاق وشجاعت ،معرفت ومهربانیست هرگاه بشاشیت وروی گشاده ایشان را میبینم خدا را شکر میکنم انصافا او به ما روحیه میدهد ،از فداکاری ونجابت همسر مکرمشان هرچه بگویم کم گفتم .خداوند ایشان را در دنیا واخرت مرهون لطف واسعه قرار دهد .

  17. جانباز،با لبخند زخم خویش،خاطرات خفته عباس(ع)را در کربلا بیدار می کند.

  18. باسلام خدمت برادردلسوزومهربانم جناب مرتضی قبادی، مرتضی جان!خاطرات خوب باتوبودن رو هیچوقت فراموش نمیکنم وهمیشه درقلبم جای داری اما فاصله های ایجادشده ودوری شمااز زادبوم خود سبب گشته تا دیدارت هرچند سال یکبار محقق شود اما مهرتوهمواره چشمه ایست جوشان و ویر تو نامیراست! امیدوارم همواره سالم وتندرست باشی.

  19. سلام ،این همه رنج ،این همه درد ،این همه تحمل وایثار جز با عشق تفسیر میشود؟! جانبازان شهیدان زنده انقلابند وگلواژه های دشت خونین کربلای ایران.شهید آوینی خوب گفت :مشک رنجهای انقلاب را به دندان کشیده ایم ودست وپا داده ایم اما رهایش نمی کنیم.درود بر آقا کورش عزیز جانباز سرافراز که امروز الگو واسوه نسل انقلابند و تشکر از آقا مرتضی وآقا سعیدو سایت میرملاس .از آقای گراوند هم به خاطر گفتار طنزش سپاسگزارم گاهی لازم است وموجب انبساط روان میشود.

  20. کورش جان! این اردشیر اصلا دست از خوبی هاش برنمیداره و بااینکه نوه و نتیجه ونبیره هم داره باز همان روحیه زمان جنگ دروجودش موج میزنه! درود بر استاد خوبم اردشیرگراوند

  21. برای فرمانده ام سیروس لرستانی

    تو بگو اینبار گرده رش تو که درون خود رازهای مگو از مردان غیور فراوان نگفته داری بگو تا اینبار هم من مرور خاطرات غریبی ام را بکنم و هم دوستانم بشنود آنچه که هم من دیدم و هم تو ای کوه گرده رشت سال ۶۶ گردان محبین مردانی از جنس نور را در تو گم کردند ( خدارحم لرستانی، ملک محمد آدینوند ، میرزا عباس میرزایی و شهدای دیگر که …) مردانی که نفسشان حق بود و چهری شان پر نور گویی زمین تنگشان بود و آسمان جای ابدیشان چرا که در تمام عمرشان که سخن مولایم علی (ع) که فرمود : نفس های تو اجزای عمر تو اند پس آنها را جز در طاعت پروردگارت به پایان نبر ،با جان دل پذیرفنتد و به عمل رسانیدند .
    کوه گرده رشت تو بگو ازآن شب قبل از اعزاممان به عملیات ،خدا رحم را بدون شک خوب می شناسی آن جوان پاکدامن و ساده که چهره اش پر بود از مهربانی ،برایم بگو آن شب او که به اوج رسیده بود و تو شاهد عروجش بودی میان او و معبودش چه گذشت ای رفیق خودت اینبار بگو آخرین غسل شهادتت را چگونه به جا آوردی که عاشقانه به آسمان می نگریستی و غریبانه به دنیا چشم دوخته بودی وقت رفتنت را چگونه شرح دهم که غریبانگی ات را که همچنان بعد از شهادتت گمنام مانده ای ، نفس های آخرت را خوب به یاد دارم خون های روی صورتت آیه های عشق بودند که بوسه می زدند بر چهره ات…
    سیروس عزیز همه گفتند غم برادر سخت است تو که عملیات را هدایت کرده بودی و سرانجامش به خواست خدا پیروزی شدیم و شکست دشمنان مانع دیدن تو شدند برای تماشای پیکر در خون تنیده اما تو که آمدی با پای مجروح ات قلب همه پاره شد میان تو و خدا رحم چه گذشت خدا می داند اما حسین وقتی عباس را صبورانه به آغوش کشید کمر زمین و زمان شکست همین قدر میدانم رفیق کمرت شکسته است و هیچ کس را توان دلداری تو نیست آنچه گفتم خاطره ای بود از دوران بیداری و عاشقیمان مرا ببخش اگر تورا با غم فراق برادر آزرده ساختم.
    تقدیم به روح تمام شهدای گرانقدر

  22. سلام خدمت برادرم جناب کورش عزیز ,نوشته قبلی ات را خواندم از لطف شما نسبت به این حقیر بسیار سپاسگزارم به یاد والفجر ۹که گفتی بله حاج مرتضی با صدای بلند فریاد میزد بهزاد بس کن بگذار بروند بچه ها منتظر هستند ومن و جنابعالی پل را مسدود کرده بودیم برای یک لحظه دیدار. در آن لحظه هردویمان حاضر نبودیم از یکدیگر جدا شویم ولی باید این جدایی انجام میشد که آن صدای بلند حاج مرتضی این کار را انجام داد.حالا برای دوستان باید بگویم که کورش نیروی بسیار شجاع دلیر ودوستداشتی بود وقتی ایشان را درآن لحظه دیدم انگار تمام دنیا را به من دادند اگر نبود اینکه باید بر میگشتم و نیرو های که از ایلام مامور شده بودن به تیپ ۵۷به خط ببرم حتماٌ با ایشان میرفتم. بعضی وقتها بعضی آدمها باعث دلگرمی انسان هستند کورش در آن لحظه برای من همین حکم را داشت .با وجود سن کم ایشان واقعاٌ مثل یک انسان کامل برخورد میکرد. نوع گفتمان ایشان بسیار متین و متواضعانه بود انشا ا… خداوند اجر شهدای کربلا را به ایشان عنایت فرماید و ما را قدر دان این عزیزان قرار دهد

  23. سلام آقای بالنگ بنده چند عکس به ایمیل شما فرستادم ولی نمی دونم چرا درج نکردید…

  24. ای جانباز! زخم تنت ستاره دنباله داری است که یادآور نادیده های آسمان کربلاست…..

  25. باسلام به همه دوستان عزیزم که با توجه مشغله کاری که دارند لطف می کنند و کامنت می گذارند از دوستان ۱-اقای شهبازی عزیز یک عکس در دوران اعزام جبهه با هم داریم در مسجد صاحب الزمان گرفته شدهد۲دارابی عزیز انشا لله زوnتر شمارو زیارت کنیم ۳-از اقای گراوند عزیز دل برادرکه اینقدر نگران داییش هست ممنون جملات آخری خوب اومدی بود معتاد وچی؟؟دزد ؟ یک دفعه ما رو دعوت کردی هم آسانور وهم دزدگیرتوهم ریموت درب حیاط خراب شد. ؟….جنبه مزاح داشت جهت انبساط خاطر دوستان۴-از خاطرات سردار عزیز حاج حسین پیرزادی که تا حالا نشنیده بودم واولین بار بود که شنیدم سپاسگزارم ۵-از جناب آقای احمدی هم که در حق خانواده ما بسیارلطف دارند سپاسگزارم۶-آقای عبد نگران نباش همه با جانبازان مزاح میکنند در خدمت شما هستیم۷-اقای ازدبخت اسدالله الان ما داریم از دست شما تقلبی میکنیم و از سایر دوستان عزیزاقا مرتض قبادی که زحمت این خاطرا ت رو بیشتر ایشون کشیدن تا بنده ممنونم و از حاج اقا جعفری وحاج اقاقبادی کلسرخی ومومنی و نورعلی و جمالی و ویاری عمو داور و رضایی واز دوsت عزیز وپرتلاش اقای بالنگ و مدیریت محترم سایت اقای ازادبخت کمال تشکر وقدر دانی ابراز میدارم

  26. از حاج بهزاد عزیز اقای حمید گراوند ممنونم حاج بهزاد اسم رود خانه یادت مونده

    • سلام کورش جان من جز مهربانی شما هیچ چیز دیگر یاد ندارم .میپرسم از دوستان

  27. با تشکر از دوستان عزیر میرملاس به خصوص برادر بالنگ که انصافا خیلی در جهت معرفی شهدا و جانبازان عزیز زحمت می کشند.

    ایثار جانبازانی به مانند برادر کورش ابراهیمی شاید به مراتب بیشتر از شهیدان عزیزمان باشد چونکه این عزیزان روز وشب با مشکلات جسمی روبه رو هستند و شاید دگرگونی ارزشها رنج این عزیزان را دوچندان کند.

    آقای ابراهیمی در شرح حال شما بهترین بیان فرمایشات قائد عزیزمان است که خود به شرف جانبازی زینت یافته است.
    حضرت آقا می فرمایند:
    “غیر از ذات مقدس پروردگار و مأموران او – که کرام‌الکاتبین باشند – از افراد بشر، هیچ کس نمیتواند این احساسى را که در شما[جانبازان عزیز] هست، درک بکند؛ اصلاً قابل بیان نیست؛ اما خداى متعال احساس میکند، میداند، میفهمد و ثبت میشود. ثبت که شد، ان‌شاءالله پاداشش به شما داده خواهد شد. قدر این لحظه‌ها را بدانید. گفت:

    هر بلائى کز تو آید، رحمتى است‌
    هر که را رنجى دهى، خود راحتى است‌

    زان به تاریکى گذارى بنده را
    تا ببیند آن رخ تابنده را

    تیشه زان بر هر رگ و بندم زنند
    تا که با عشق تو پیوندم زنند”
    فرمایشات رهبری در جمع جانبازان قطع نخاعی( ۰۶ مهر ۱۳۹۰)

    در پایان بر خود واجب می دانم سرتعظیم در برابر صبر و شکیبایی همسر مکرمتان فرود آورم.

    حضرت آقا: وقتی به ما می گویند منتظر فرج باشیدِ، فقط این نیست که منتظر فرج نهایی باشید، بلکه معنایش این است که هر بن بستی قابل گشوده شدن است. فرج،یعنی این . فرج یعنی گشایش

    • درود بر روح بزرگ سرداران شهید فیروز و حجت سرتیپ نیا
      سلام آقای سرتیپ نیا سپاسگذارم از حضورتون
      و همچنین برای جانباز سرافراز حاج کوروش ابراهیمی و دیگر جانبازان مخصوصا جانبازان کوهدشت آرزوی سلامتی دارم

  28. درحرم نبوى و در جوار جنهالبقیع به یاد همه دوستان هستم .

  29. حاج کورش قهرمان بی ادعا سلام
    بعد از خواندن قسمت دوم خاطره جنابعالی بیاد شهدا وجانبازان که تعدادشان کم نیست بعداز سالها غفلت از یاد شهدا دمی گریستم خداوند به شما وهمه جانبازان سلامتی عطا فرماید

  30. با سلام به اقایان سرتیپ نیا وزارعی نژاد و حاج اقا قبادی التماس دعا

  31. پهلوانان نمی میرند تا ابالفضل پهلوان است
    تا ابد نام جانبازان با اباالفضل جاودان است
    عشق او ماورای هر فکر است
    یا اباالفضل قشنگترین ذکراست
    با سلام و عرض ارادت خدمت جناب آقای ابراهیمی عزیز

  32. به نام خدا .ضمن تقدیرو تشکراز سایت وزین میرملاس وبرادر ارجمند اقای بالنگ به خاطرزنده نگهداشتن هرچه بیشتریا دوخاطره ی شهدا وجانبازان.اما بعد سلام کوروش عزیز سلام جانباز سلام سرافراز سلام یادگارامام وشهدا سلام شهید زنده وسلام وصدسلام برشماجانبازان وشهدای زنده ویادگاران امام خمینی رض .رشادت.دلیری وایستادگیتان در مقابل جنگ سخت دشمن .جنگ درمقابل ابرقدرتهای شر ق وغرب .الگویی برای نسل امروز.برای نسل نوجوان وجوان امروز است تاهماره پایمردی هایتان رابیادداشته باشندوبدانندبرای دفاع از میهن عزیزاسلامیمان چه کردید.سختی دیروزشماست که اسایش امروزرا به ارمغان اورده است .کوروش عزیزدوران نوجوانی وجوانی ات رادردبیرستان درکلاسهای درس بااخلاق ورفتارومنش انسانی و ورزشکاریت رابخوبی بیاددارم .درسی که ازشما اموختیم درس ایثار.شجاعت وشهامت در عمل بود.کوروش سرافراز ودلاور مردان بزرگ مام میهن شما بهترین ایام زندگی خودرا .نوجوانی وجوانی وحتی کل زندگی خودرا فدای انقلاب .اسلام ومیهن نمودیدواکنون هم خود وخانواده های گرانقدرتان بامشگلات خاص جانبازی دست وپنجه نرم میکنید .قطعاشما شهیدان زنده همچون شهدا ماجور درگاه حق وعند ربهم یرزقون خواهید بود . التماس دعا علی محمد محمدی

  33. عرض سلام و ادب خدمت رزمنده دلاور و برادر عزیزم جناب آقای کوروش ابراهیمی ، آرزوی توفیق روز افرزون و سلامتی جنابعالی و تمام دلاوران ایران زمین را از درگاه پروردگار متعال خواستارم. به امید دیدار

  34. اقای بالنگ سلام اولین نوشته ودیدگاه اینجانب درسایت رابااشتباهات خصوصا تایپی پذیرا باشید .درارتباط با جانباز سرافرز کوروش عزیز سطر دوم .اما بعد کوروش عزیز صحیح است لطفا تصحیح بفرمایید تشکر محمدی

    • سلام آقای محمدی
      بزرگوارید ممنون از اینه به میرملاس سر زدین
      براتون آرزوی سلامتی و موفقیت دارم
      و یه خواهشی که ازتون دارم اینکه خاطرات و تصاویر روزهای دفاع مقدس رو در اختیارمون بگذارید

  35. با سلام به سردار محمدی عزیز سردار لایق این همه الطاف نیستیم انشالله موفق موید باشید وسلا م به اقای آزادبخت عزیز انشالله سلامت سر زنده باشید التماس دعا

  36. برادرجانبار حاج ابراهیمی خسته نباشی ازخاطرات زیبایت خیلی خوشحال شدم

  37. با سلام
    جناب آقای ابراهیمی این خاطره را درباره ی نحوه ی جانبازیتان اگرچه به گمانم یکبار دیگر از زبانتان شنیده بودم اما ذکر جزییات آن بسیار زیبا و دلنشین بود. اگرچه شما و دیگر همرزمان آسمانیتان نیازی به تجلیل و تکریم ما خاکیان ندارید و در واقع این ما هستیم که چشم امید به شفاعت و رضایت شماها داریم اما به یقین خاطره ی ایثار و جانفشانی ها یتان تا ابد در تاریخ این مرز و بوم ماندگار خواهد بود. با آرزوی توفیقات روزافزون برای جنابعالی و همسر مکرمتان و علی الخصوص صبیه محترمتان.

  38. باسلام به دکتر عزیز جناب اقای میریان فر دکتر لایق این همه الطاف نیستم حضرتعالی موجب افتخار ما هستید آرزوی توفیق روز افزون برای شما وخانواده محترم از خداوند مسلت دارم

  39. جناب اقای محمدی عزیز ما هنوز هم دانش آموز شما هستیم و ما ریزه خوار خوان شما ایم حضرتعالی بنده نوازی فرمودیدموفق باشید

  40. جناب سردارکرم الله گراوند عزیز از شما وسایر دوستان از جمله(نصرت الله ابراهیمی ومنصور قاسمی)که بیشترین زحمت را در ان زمان متحمل شدید درانتقال اینجانب به بیمارستان صحرای وپشت جبهه که متاسفانه اسم شما سهوااز قلم افتاده پوزش می طلبم وبیان این خاطرات به حسب الامر دوستان و یک امر ی فی البداهه بود والا زحمات شما از یاد رفتنی نیست و اجر شما در پیشگاه خداوند متعال محفوظ است التماس دعا سردار

  41. سلام برحاج کورش عزیزوبزرگوار.باتوجه به روحیه ای که از زمان محصلی وهمچنین در زمان جبهه وجنگ از شما بزرگوار سراغ دارم گرچه سالیان سال است که توفیق زیارت آن بزرگوار نصیبم نشده ولی ازدوستان وبستگان همچنان احوال پرس شما هستم ، مطمئن ام که همواره یکی از افراد شوخ طب و از روحیه ی بسیاربالائی برخوردار هستی. بیاد زمان محصلی ومدرسه راهنمایی شهید مطهری به مدیریت آقای کیانی ومعلم زبانمان آقای سجادی.

  42. با سلام به دوست عزیزم جناب آقای والی پور چند وقت پیش درانتخابات کوهدشتی های مقیم مرکز آقای مصطفی محمدی را دیدم جویای احوالات حضرتعالی شدم فرمودند کرج تشریف داری انشالله توفیق حاصل بشه از نزدیک شما رو زیارت کنیم حاج والی پور بهترین دوران ما همان دوران مدرسه مطهری بود یادش بخیر التماس دعا

  43. خواهر زاده عزیز کورش جان.
    با اینکه سالهاست از مجروح شدن می گذرد، به این مفصلی این خاطره رو روایت نکردی، با این که می دانم الحمد الله الان در اوج سلامت روحی هستی و از ماها که به زعم خودمان روپا میایستیم قدت برفراشته تره، جذبت هم بیشتره، ولی بی اختیار تا عکستو تو سایت دیدم شروع به خواندن خاطره مجروحیتت کردم، اشکم تا پایان ای پیام سرازیر بود ،اما همینکه با تمام این سختیهای که در بستر داشتی وداری ازرشهای دفاع مقدس جزء لاینفک زنگی شده واقعا به شما افتخار می کنم وامید وارم همیشه این روحیه شاداب وپاک را داشته باشی

  44. “من درد میکنم وعشق جایی همین نزدیکی هاست”
    آی عشق آی عشق آی عشق شوری مثل نمک برزخم،شیرین مثل حبه ای قند برای مادربزرگ دیابتی ام،تلخ مثل ناامیدی یک مادرازبرگشتن پسرش.توپرازدردی،دردتنهاواژه ایست که به دردم می خورد.کدام کلمه راه به جایی می برد دربستراین سطرها اگرشیرآهن کوه مردا توبی تفاوتی راجایگزین عشق می کردی.ولم نمی کند گفتن،گفتن از نیمه خالی که اگرتونبودی هرگزوطن رانیمه پری نبود که دل خوشی مرارقم بزند.وقتی قامت سلاحت ازشانه های توبالا می زدتصویری درتمام هستی شکل می گرفت که به هیچ چیز شبیه نبود مگرعشق یک مادربه به تمامی فرزندان سرزمینش.عشق یک مرد به مسیری که هرلحظه درآن خودش راکشف می کرد تابه معرفت حقیقی دست پیداکند.مردی که دیگر عددهای شناسنامه اش اورا کوچک نمی کردند….
    برای من که تصورم ازجنگ صدای آژیربود وجیغ های قرمز،خواندن رازجان بازی تویعنی اینکه”درانتهای اندوه دریچه ای روشن گشاده است”وبرای تمامی فرزندان این سرزمین یعنی این که “باید به آفتاب فردا بیاندیشم چراکه برای ماطلوع می کند”وازبرای تمام منحرفین یادواراین نکته می باشدکه:وتن فروشی نیست /وطن شایسته پاسداریست….
    دراین لحظه دراین کافی نت چندسیستمی من درخودم فرورفتم،گلویم دربغض،وچشم هایم دراشک.وخوب می دانم پسرعموی عزیزم اگرتمام کلمات دنیاراتایپ کنم هرگز نمی توانم تصویری ارایه کنم که تورا ،وعشق ودرد رانشان بدهد.چراکه مهم نشان دادن است نه گفتن.وخوب می دانم توبهترین تصویری ازعشق ودردو شجاعت…درپایایان آغازبهترین هارابیش ازپیش برایت آرزو دارم.

  45. سلام همسنگرم خداقوت

  46. باعرض ارادت خدمت همرزمان مخلص وبی ادعا حاج کورش ابراهیمی مهندس دارابی دکتر حاتمی برادر منصور قاسمی وکرمرضا رضایی از بیان خاطرات دفاع مقدس شما بسیار سپاسگزارم درخواست میشود درصورت صلاحدید اینجاب نیز خاطره ای دراین زمینه ارائه نمایم

    • سلام آقای شکربیگی
      بی صبرانه مشتاق خاطرات و تصاویر شما هستیم
      شماره تماس خودتون رو بذارید که تماس بگیرم خدمتون

  47. با سلام به دایی مهربان مهندس ابراهیمی و پسر عموی ادیب وشاعر م اقا میثم و دوست دوران صفا یکدلی اقای شکر بیگی عزیز انشالله با بیان خاطرات شما خاطرات اینجانب تکمیل میگردد مشتاق دیدار

  48. جا نباز سر افراز کورش عزیز،مسلما صیانت از انقلاب نوپایمان ومرزهای این کهن دیار در آن شرایط حساس وظیفه ای بس حیاتی بود،ودر این راستا حضور مردانی بی ادعا،پاک،صادق و ایثارگر مانند شما تضمین کننده آن بود، شما نمادعزم واراد ه ای هستید که پولادی ترین موانع توان مقاومت وایستادگی رادر مقابل آن نداشت، شما فرزندان راستین این سر زمینید وچه خوب پاک ماندید به دور از آلودگیهای مزمن زمانه (ثروت اندوزی و… ) امیدوارم همچنان با همان روحیه شاد ومصمم ومهربانتان گرمی بخش کانون خانواده هایمان باشید، برای شما وخانواده محترمتان آرزوی بهروزی وسربلندی میکنم از اینکه دست به قلم شده و خاطرات بیاد ماندنی جبهه را نوشته اید خوشحال شدم واستفاده کردم ( یادتان هست در جبهه های جنوب( پاسگاه زید) همدیگر را اتفاقی دیدیم چه سالی بو د) من در لشکر ولی عصر بودم گردان مجاهدین عراقی وشما در گردان محبین که به منطقه مذکور آمده بودید اگر خاطره ای هست بنویسید

    • سلام آقای ابراهیمی
      ممنون میشیم اگر خاطرات ارزشمندتون رو در اختیارمون بگذارید

  49. سلام کورش جان.چطوری اخوی.خوبی؟ارادت همچنان باقی است عزیزم.دوحق بزرگ به گردن بنده دارید :۱-خودت ۲-جانباز بودنت

  50. سلام برادرعزیز کوروش ابراهیمی شاید گذر ایام ما را ذهنت برده باشد ولی خاطراتت در دوران درمان در هتل انقلاب فراموش نمی شود کوروش جان دوستت داریم هر جا هستی انشاالله موفق باشی

  51. یا علی.سلام و عرض ادب خدمت سرور خودم عمو کوروش.
    انشاءا… همیشه سلامت باشید من به عنوان کوچیکترین خادم شما عرض میکنم که با شما بودن عبادته و ما گناهکاران رو شما حلال کن.چون جبران نکردن برای شما گناه است.التماس دعا…خاک پاتم عمو کوروش به یاد سفرهای کوتاه که در رکاب شما بودم.یا علی

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.