- پایگاه خبری، تحلیلی میرملاس - https://www.mirmalas.com -

بیرون کادر/فاطمه نیازی

10349de8928e617bc12bc4d49be651e50de2_h[1] [1]

 

 بیاویزید مرا از غارها

 

آتشم کنید به اولین سنگ

 

تنم را نلرزانید به گیس های درد

 

دیگر بریده اند

 

بریده ام

 

کم نیست؟

 

و اگر خدا نبود، خودم را دار می زدم

 

من، گیج زخمم

 

دل من هم برف،انبار است

 

این یک، مونولوگ بود

 

فضا، چشم های دو نفر

 

سنگ ها از من می گذرد

 

در چارراهِ زخم

 

راه می افتم

 

کسی بیرون کادر

 

چادرت را محکم بگیر، دختر!

 

کسی دیگر خانم…

 

بقیه را به بزرگواریتان حذف کنید و ببخشید

 

که دیوارها، زبان ندارند

 

همیشه کفش هایش میان دیوار است و روی تنم فضا را می شکافد

 

تَرک بر می دارم

 

به آمدنش

 

چشم هایش به من نزدیک می شود

 

دلش، تند می زند

 

زمین می خورم به نگاهش

 

همه چیز موج می زند در خونِ من

 

ببین!

 

آسمان، نزدیک شده است

 

چشم هایم را از ستاره ها کَندند

 

ردِ هیچ سرمه ای

 

و سیاه کردنم، اندازه ی سرزمین آفریقا

 

آقای خوب فلسفه ی دردها!

 

تو را کم داشتن، جان کَندن من است

 

شب شوی با باد

 

خودم را از کدام بندبازِ ناممکن بیاویزم؟

 

از کدام بهشت مصور؟

 

و آهای خدا!

 

خانه ات از سنگ

 

سنگم نزن به زمستانی که وحشتناک از آن می ترسم

 

دست هایم را

 

زمینِ باران خورده ام را

 

در تو جا گذاشته ام.