تاریخ : پنج شنبه, ۳۰ فروردین , ۱۴۰۳
9

پیشتازان انقلاب / بخش اول ” حاج علی محمد محمدی “

  • کد خبر : 44081
  • 21 بهمن 1392 - 11:37

  حاج علی محمد محمدی / میرملاس نیوز :   به بانگ چنگ بگوییم آن حکایتها          که از نهفتن آن دیگ سینه میزد جوش لطف الهی و تاثیر موقعیت خانوادگی ام یعنی نوه مرحوم آیت الله حاج شیخ فرج الله کاظمی بودن از مبارزین برعلیه رضاشاه و همرزم مرحوم نواب صفوی مرا در مسیری بر […]

 

94309454830635239913

حاج علی محمد محمدی / میرملاس نیوز :

 

به بانگ چنگ بگوییم آن حکایتها          که از نهفتن آن دیگ سینه میزد جوش

لطف الهی و تاثیر موقعیت خانوادگی ام یعنی نوه مرحوم آیت الله حاج شیخ فرج الله کاظمی بودن از مبارزین برعلیه رضاشاه و همرزم مرحوم نواب صفوی مرا در مسیری بر خلاف سمت و سوی بیشتر جوانان آن روزگار که مسیر فرهنگ مبتذل غرب بود قرار داد، دوران جوانی ام یعنی دوران دبیرستان را به مدت ۶ سال در کرمانشاه مشغول به تحصیل بودم، خارج از محیط دبیرستان به صورت مخفیانه در کلاس های اساتیدی همچون استاد علیزاده درس شناخت شناسی و اخلاق و… را فرا گرفتم .  درسال ۵۳ وارد دانشگاه اصفهان شدم، محیط و فضایی بس بازتر و بزرگتر، یعنی از رودخانه وارد دریا شدم. آن زمان لرستان و مرکز آن خرم اباد فاقد دانشگاه بود و کرمانشاه دانشکده کوچکی به اسم رازی داشت، ولی اصفهان یکی از بزرگترین دانشگاه ها را در خود جای داده بود .

دوستانی که می بایست بیابم در آنجا یافتم ،اساتیدی که آرزویشان داشتم پیدا نمودم. اساتیدی همچون دکتر علی شریعتمداری استاد روانشناسی و فلسفه، جذاب و سخنران و شجاع و مبارز، کسی که بزرگان کمونیست از رویارویی با منطق و استدلالش دوری می جستند و یا در خارج از دانشگاه با استاد بزرگواری همچون استاد پرورش آشنا شدم، پرورش استادی متدین، عالم، شجاع و دوست داشتنی بود، جلساتش مخفیانه و در حواشی شهر اصفهان و مکانش همواره تغییر میکرد، و الحق که این استاد حق بالایی بر گردن جوانان نسل اول انقلاب اصفهان دارد، بعد از پیروزی انقلاب نماینده چند دوره اصفهان و وزیر آموزش و پرورش و…. داشت و اخیرا دعوت حق را لبیک گفت، بقول شاعر:

سراپای او شعله و سوز بود               به کردار شمع شب افروز بود

جوانی و افکار و اندیشه های مذهبی و احساس مسولیت و بدبینی نسبت به نظام و بی عدالتی هایش مرا بر آن

می داشت تا وارد محافل و مجالسی شوم که برعلیه نظام چه به صورت فرهنگی و چه قهری مبارزه می کردند . از این رو به خاطر فرونشاندن عطش مبارزه با استبداد و خودکامگی رژیم و بی بند و باری آنان با نقشه ای از قبل طراحی شده و بدون توجه به عواقب خطرناک آن با حضور ۱۵ نفر از دانشجویان دانشکده های مختلف که از قبل آنها را می شناختیم و باورشان داشتیم و مورد اعتماد بودند، اولین درگیری ام به صورت عملی رقم خورد، و آن حمله به دانشکده علوم دانشگاه اصفهان در روز ؛۱۶؛ آذر سال ۱۳۵۳ به عنوان روز دانشجو بود، در آن حمله بیشتر شیشه های دانشکده خورد شد. لازم به ذکر است در آن روزگاران دانشگاه ها محدود و هر دانشگاهی توان چنین کاری را نداشت. و دانشگاه پیشرو در امر مبارزه با حاکمیت، دانشکده علم و صنعت تهران بود و پیام های مبارزاتی و انقلابی از آنجا به دیگر دانشگاه ها ارسال می شد. و گفته می شد که آن دانشکده معمولا شیشه سالم نداشت و کارخانه پپسی کولا که مروج و مبلغ بهاییت و در جوار آن دانشکده بود همواره شیشه هایش شکسته می شد، لذا به جای شیشه از پلاستیک استفاده می کرد و باز در ان ایام خبر می آوردند که دانشکده علم و صنعت برای دانشگاه شیراز و یا دانشگاه ملی تهران، شهید بهشتی بعد از انقلاب، تعداد زیادی چادر فرستاده به این معنا که این دو دانشگاه مبارزه نمی کنند. البته دانشگاه شیراز عمده توسط اروپایی ها اداره می شد، و دانشگاه ملی هم پایگاه فرزندان دربار و امیران و مدیران ارشد نظام و…… بود .

از خاطرات فراوانم به مدت ۵ سال در اصفهان و دانشگاه اصفهان قبل از پیروزی انقلاب می گذرم و در فرصت های بعد

به آن خواهم پرداخت. هدف اصلی بررسی وقایع انقلاب در کوهدشت است. اوائل تیر ماه سال ۵۷ بعد از تحمل یک هفته اذیت و آزار در بازداشتگاه ساواک و سه ماه حبس در زندان مرکزی اصفهان و یک هفته محاکمه در شعبه دوم دادگاه عالی

جنایی اصفهان آزاد شدم. مشروح محاکمات بنده و دیگر دانشجویان همراه با دفاعیات وکلای مدافع در روزنامه های کثیر الانتشار آن زمان مانند کیهان، اطلاعات و رستاخیز منتشر می شد. بعد از آزادیم از زندان به کوهدشت آمدم، پرتو انقلاب هنوز به شهرهای کوچکی مثل کوهدشت نرسیده بود. لذا دوستانی که می خواستند مرا ببینند از ترس ساواک به دیدنم نمی آمدند، به جز چند نفر آن هم در تاریکی شب و چند نفر هم با ارسال پیام از طریق افرادی در دیگر منازل همدیگر را ملاقات می کردیم. شایان ذکر است که جایگاه شهید عزیزمان، شهرام بزرگ، را در اینجا ذکر نمایم او علیرغم سن کم روحی بس بزرگ داشت. متوجه تنهایی و غربت من شده بود و هیچگاه مرا تنها نمی گذاشت. ارتباط ما بیشتر به خاطر نسبت نزدیک و در عین حال ارادت ویژه ای که به پدر بزرگوارش مرحوم عیدی عباسی داشتم بود. در جای خود انشاألله

از شهید شهرام عباسی و خاطرات فراوان که از این روح بزرگ دارم خواهم گفت. و اما انقلاب در شهرهای بزرگی چون اصفهان ،قم ،یزد ،تبریز ،تهران و……خصوصا در ماه مبارک رمضان طوفانی پیش رفت. در حالی که در کوهدشت تا نیمه دوم ماه مبارک رمضان یعنی اول شهریور ۵۷ چندان خبری از انقلاب نبود. جا دارد در اینجا یاد نمایم از روحانی عالیقدری به نام  حاج آقا قربانی شاید اسم مستعارش قربانی بود به خاطر اینکه  لو نرود، این روحانی عزیز حدود ۱۵ تا ۲۰ روزی در کوهدشت حضور داشت ومنبرش بر خلاف دیگر روحانیان سنتی جذبه داشت از علم و دین و سیاست و تفسیر حرف می زد وبا کنایه و اشاره سخن میراند و هر شب و هر جلسه که از ماه مبارک رمضان می گذشت جلساتش گرم و گرم تر می شد و جوانان بیشتری را جذب می کرد. ساواک و ژاندارمری هم روی ایشان حساس شده بودند بدین جهت احساس خطر کرده هر شب محل استراحتش را با دقت کامل و لباس مبدل عوض می کردیم، آخرین سخنرانی ایشان ظاهرا درشب احیأ ۲۳ ماه مبارک رمضان سال ۵۷ یعنی هفته اول شهریور بود. دو کلمه را توضیح و تفسیر نمود. کلمه ،،عدل،، و دیگر کلمه ،،ظلم،، را و اظهار داشتن که از نظر فرهنگ لغت  عرب ،،عدل،، یعنی وضع الشی فی موضعه: یعنی هر چیزی سر جای خود باشد و با استدلال و برهان و منطق ثابت می کرد که در این مملکت هیچی سر جای خود نیست. یعنی شخص اول مملکت کنایه به شاه آن بالا جایگاه تو نیست و…. به همین ترتیب معنا می کرد ،ظلم،: وضع الشی فی غیر موضعه …… در گرما گرم سخنرانی و هیجان جوانان چراغ های مسجد صاحب الزمان راخاموش نمودند و اطلاعیه هایی پخش شد. و جمعیت به حالت فشرده در یک چشم به هم زدن مسجد را ترک کردند، روز بعد بعضی ها  دنبال کفش هایشان می گشتند. روز بعد از سخنرانی حاج آقا قربانی به خاطر اینکه آن بزرگوار دستگیر نشود و بتواند ماموریتش را در جاهای دیگر به خوبی انجام دهد به وسیله مرحوم عباس کاظمی و با پیکان شخصی ایشان و با لباس مبدل از کوهدشت فراری داده شد. در عین حال با توجه به اینکه خاطرات مربوط به ۳۵ سال پیش است و فقط آنها را در سینه داشته ام و تا کنون مکتوب ننموده ام لذا احتمال اشتباه از نظر تاریخ و اسامی افراد و… در آن میرود لذا از عزیزانی که آن ایام را به یاد داشته و در بحبوحه انقلاب بوده اند خواهشمند است انتقادات و اشتباهات ر امستند ارسال نمایند. و اما خاطره جالب دیگری از آن شب  حاج علی محمد سوری که در آن زمان حاجی نبود و به نام علیخان او را می شناختیم، جوان بسیار اخلاقی و دانشجوی رشته ریاضی دانشگاه اهواز بود، روز قبل پیراهنی را از آقای ناصر اسکندری به امانت می گیرد و در آن شب با آن پیراهن به مسجد می آید، صبح زود روز بعد پیراهن را به صاحبش بر می گرداند و خود به خاطر اینکه دستگیر نشود به روستایش سوری لکی فرارمی کند، آقای اسکندری خالی از خیال پیراهن را پوشیده به خیابان می آید که ساواکی ها با توجه به پیراهنش او را دستگیر و روانه زندان ژاندارمری می نمایند و چند روزی را با زبان روزه در آنجا سپری می نماید. اقای حاج علی محمد سوری  بعد از پیروزی انقلاب، ابتدا فرمانده سپاه کوهدشت سپس فرمانده سپاه استان لرستان و نماینده مردم خرم آباد در مجلس شورای اسلامی و درعین جانباز انقلاب است….  ادامه دارد

 

با تشکر از آقای حاج علی محمد محمدی اولین زندانی سیاسی پیش از انقلاب اسلامی در شهرستان کوهدشت

 

لینک کوتاه : https://www.mirmalas.com/?p=44081

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 109در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۱۰۹
  1. به نام خدا
    سلام بر جناب آقای حاج علی محمد محمدی عزیز
    من ضمن تشکر از تلاش ایشان برای ثبت خاطرات دوران مبارزه با رژیم شاه، راجع به خاطرات کوهدشت ایشان یک نکته تکمیلی را برای بهره برداری همشهریان و دوستان عزیز اضافه میکنم:
    در شبی که حاج آقا قربانی منبر بودند طبق برنامه ریزی قبلی و بمنظور توزیع اعلامیه هایی که با تلاش دوست عزیزمان حاج حسن آقای باقری آماده شده بود، قرار گذاشته شد که فیوز کنتور برق توسط یکی از دوستان (ظاهرأ امیر احمدپور یا علی محمد امرایی) زده و قطع شود. سپس در همین حین با ذکر صلوات اعلامیه ها توسط آقای باقری، بنده و چند نفر دیگر که در چند نقطه و دور از هم در سطح مسجد بصورت آماده نشسته بودیم، در همه جای مسجد پخش شد. نکته ای که جناب محمدی اشاره کردند راجع به پیداکردن کفش و …، فشار تبلیغاتی ساواک جهنمی شاه آنقدر زیاد بود که واقعأ پدر و فرزند به همدیگر اعتماد نداشتند. بنابراین به محض اینکه متوجه پخش اعلامیه در مسجد شدند، بلافاصله (و البته بعد از وصل شدن برق) فرار کردند. حال عده ای با کفش خود یا دیگری و عده ای هم بی کفش. یادم هست فردای آنروز که ژاندارمری برای اطلاع از چند و چون موضوع و ردیابی و شناسایی عاملان این اتفاق و …، افراد مختلفی را احضار کرد. در بین احضار شدگان هم چند نفر از بازاریان و افراد سرشناس حضور داشتند. یک نفر از آنها (که غیر کوهدشتی هم بود) در بازجویی خود گفته بود که: والله من اصلأ نماز نمیخوانم چه رسد به مسجد رفتن و … . یعنی حقیقت این بود که رژیم با بی نمازان کاری نداشت و فقط با مسجد و محراب و نماز جماعت کار داشت. موضوع انتقال ایشان هم از قبل طراحی شده بود و بدلیل اینکه مرحوم عباس کاظمی کارمند بازنشسته بوده و به نوعی در سایه امنیتی رژیم بوده و کمتر مورد ظن و شک سیستم بود، انتخاب شد که بسیار هم در آن زمان بجا بود و موفق.
    روز وصل دوستداران یاد باد یاد باد آن روزگانران یاد باد

    • با تشکر از استاد ارجمند جناب آقای محمدی جا دارد که از خانواده با اصالت ومذهبی حاجیان دراین ایام یادی شود در ایام روزهای انقلاب اولین کسانی که جرات پیدا کردندتصویر حضرت امام خمینی را در راهپیمایی ها در معرض دید عموم قرار دهند ومحافل مذهبی ددرمنازلشان تشکیل دهند.

      • سلام به ناشناس عزیز ،کاش خودرا می شناساندی ،بله درست است ، بخصوص بزرگ این خانواده مرحوم حاج
        فتح الله حاجیان مردی بزرگ ومطلع ومتدین بود ،وبا توجه به اطلاعات وآگاهی بالایش در امور دینی مردم به او
        لقب شیخ داده بودند.

    • همشهری عزیز مقیم مرکز
      با سپاس از حضرتعالی وتوجه ویژه ونکته تکمیلی تان ،هدف اینست که همه باهم تاریخ انقلاب شهرمان را
      تکمیل نماییم .

    • سلام ای کاش اقای محمدیاین چنین از خاطرات قبل از انقلاب را به شیوایی به رشته تحریر در آورده اند از خاطرات حضورشان در جبهه ها نیز بنگارند .

  2. در پناه حق مستدام و باشید این انقلاب وامدار آگاهی و شور و بینش و بصیرت شما و همرزمان شما هست

  3. درود خدا بر مجاهدان راه حق
    ضمن تشکر از سایت میرملاس و جناب محمدی،به نظر بنده برای تکمیل این وقایع باید به سراغ خانواده هایی چون حاج هادیان ، حاج اسمعیل امرایی، حاج حاجیان ، حاج آقا طهماسبی، حاج نوری مرادی و حاج حسن باقری و خانواده مرحوم سید علیرضا هاشمی رفت و این خاطرات را مثل پازل کنار هم قرا داد.

    • درود برشما سرباز گرامی نظام ،همه ما سرباز نظام وایران عزیزیم ،پیشنهادخوبی است ، دراین راه باید همه دست به دست هم داد.

  4. سلام آقای بالنگ بسیار زیبا این مطلب در وبلاگ شهدای پیروزی انقلاب درج شد انشاالله همیشه موفق باشید.یا علی مدد

  5. سلام امیرهوشنگ
    ممنونم

  6. سلام ودرودبرحاج علی محمدمحمدی عزیزووارسته افتخارفرهنگیان فرهیخته آرزوی سلامتی دارم .باتشکرازسایت وزین میرملاس

    • همکار ارجمند ودوست گرامی ودوست داشتنی ام ،نظریان عزیز ،درود خدا برشما باد.

    • سلام آقای نظریان
      بی صبرانه منتظر تصاویر و خاطرات ارزشمندتون هستیم

  7. درود بر جناب محمدی و تمام مبارزان راه حق و عدالت در زمان طاغوت…

    • جناب آقای امین آزادبخت .وبالنگ عزیز.
      حرکت خداپسندانه وکارفرهنگی شما وهمکارانتان باقیات صالحاتی است برای این شهرستان واستان ،
      وبالتبع ایران عزیز ،امیداست که استمرار داشته باشد تا منتج به نتیجه گردد.

  8. همیشه ی ایام پیروز و سرافراز باشید.

  9. با سلام
    ورود شخصیت هایی چون استاد گرامی حاج علی محمد محمدی به این وادی مبارک است و باید آن را به فال نیک گرفت و همانگونه که برخی از عزیزان هم نظر داده اند بیان خاطرات توسط دیگران می تواند این مجموعه را کامل تر و مستند تر نماید .
    چون در آغاز خاطره ذکر خیری از مرحوم آیت الله حاج شیخ فرج الله کاظمی و شهید نواب صفوی هم شده است به یاد تصویر عقد نامه مرحوم شادروان مهدی اسکندری افتادم که در یکی از سفرهای شهید نواب صفوی به لرستان که میهمان مرحوم آیت الله حاج شیخ فرج الله کاظمی بوده است توسط آن دو بزرگوار جاری شده است . به زودی ان را اسکن نموده و در اختیار میرملاس قرار می دهم ، فکر می کنم برای مخاطبین میرملاس جالب باشد .

    • درود بی کران بر روح آیت الله حاج شیخ فرج الله کاظمی خانواده بنده این افتخار رو داریم با این روحانی عالم نسبت داریم.

    • سلام حاج آقا ،ارادتمند تان هستم ، شما وخانواه محترمتان جزء ،،السابقون السابقون ،،هستید ؛خصوصا
      پدر مکرمتان که در همه صحنه ها حضور داشتند .و در فرار ایشان بنده هم در خدمتشان بودم ،یا بقولی هم
      فراری بودیم ،چند بار ژاندارمری قصد دستگیریم را داشت که از پشت بام منزل فرار میکردم ،بناچار بایک ماشین
      پیکان که پدرتون هم حضور داشت به کرمانشاه رفتیم ،البته مقصد ایشان هرسین بود ،بتاریخ حدود چهار روز قبل
      از حکومت نظامی پالیزبان در کرمانشاه یعنی ششم دیماه ۵۷.کشتار پالیزبان در کرمانشاه در روز ده دیماه ۵۷
      که در آن روز بیش از ۲۰۰ نفر شهید و۱۰۰۰ نفر مجروح داشت فرصت جداگانه ای را می طلبد. موفق باشید

  10. جناب محمدی براستی که شما ترکیبی از علم و شعور و عمل هستید. و حضور افرادی چون شما باعث فخر و مباهات ما کوهدشتی هاست. پایدار باشید و در مسیر اهدافتان پیروز

  11. پسر عموی عزیزم جناب حاج علی محمد محمدی (امرایی) داشتن بزرگواری چون شما باعث افتخار تمام خاندانمان است . موفق باشید

    • عموزاده ی عزیزم آقای غضنفری ممنون وسپاسگزارم از لطف ومحبتتان،خاک پای همه شمایم.

  12. “مـوتن آدمی را بر هیـچ نقشـه ای نشانی نیسـت، موتـن آدمی تنها در قلب کسانی ست که دوستش می دارند”درود بر استاد محمدی وتمامی انسان های آزادهای که برظلم هستند نه باظلم….

  13. دایی جان خاطره دوران زندانت را در دوره رژیم ستمشاهی از اول تا به اخر با دقت تمام خواندم واز انشای زیبایت لذت بردم وبه داشتن شما بیش از پیش به خود میبالم. سایه ات بر سرمان مستدام

  14. استاد فرهیخته ام جناب حاج علی محمد محمدی
    سلام و ارادت ما را پذیرا باشید. ممنون از اینکه تاریخ انقلاب شهرمان را مکتوب می فرمایید و آن را در اختیار دیگران قرار میدهی . حقیر از دانشجویان مرکز تربیت معلم علامه طباطبایی ام که افتخار شاگردی حضرتعالی را دارم . بسیار از شما آموختم خداوند بهتون عزت بدهد
    از دیگر بزرگان همچون خانواده معظم هادیان و حاجیان و طهماسبی و حاج نورالدین مرادی ( فرهنگی متعهد وشجاع ) خواهش میکنم که در مکتوب نمودن تاریخ انقلاب شهرمان کوشا باشید همانطور که حاج محمدی جرقه را زدند پس بیایید که ما دوست داریم بدانیم که چگونه شد؟ چرا ؟ به چه قیمتی ؟ به کجا رسیدیم ؟ چه باید بکنیم ؟ و …..

    • جناب باقر زاده عزیز ،سلام برشمابا د ،مفتخرم که در کسوت معلمی خدمتگزارتان بوده ام وضمن احترام
      به همه اقشار جامعه بهترین مقام وشغل وجایگاه را معلمی دانسته ومیدانم ودر حقیقت معلمی فراتر از
      شغل ومقام وازجنس عشق است.
      تکمیل ومکتوب نمودن خاطرات هم نیاز به هم اندیشی وهماهنگی وتعامل دارد،امید است به سرانجام برسد
      این دفتر.

  15. براستی این انقلاب و این مرز بوم وام دار از خود گذشتگی بزرگانی چون شما و شهید جاوید شهرام عباسی است امیدوارم در صحت وسلامت کامل باشید وبمانید

    • آقا مرتضی عزیز سلام ،سپاس از محبتتان .
      ما درحقیقت مدیون خون شهدا ی عزیز وخانواده های محترمشان وهمچنین جانبازان گرانسنگ یعنی شهیدان
      زنده ایم .

  16. ازجناب محمدی که فردی بسیار مومن ومحترم ونجیب هستند خیلی دور از انتظار است که بیشر جوانان آن زمان را در مسیر فرهنگ مبتذل غرب قرار دهند در صورتیکه دنیا شاهد بود که بیشتر جوانان در پیروزی انقلاب شرکت داشتند.

  17. با‏ ‏تشکر‏ ‏از‏ ‏جناب‏ ‏آقای‏ ‏محمدی‏ ‏که‏ ‏هم‏ ‏دارای‏ ‏نجابت‏ ‏خانوادگی‏ ‏وهم‏ ‏اسوه‏ ‏اخلاق‏ ‏می‏ ‏باشند‏ ‏.‏ ‏خاطرات‏ ‏شما‏ ‏زیبا‏ ‏بود‏ ‏.آرامش‏ ‏ومتانت‏ و‏ ‏تواضع‏ ‏‏شما‏‏ ‏‏ ‏فراموش‏ ‏نشدنی‏ ‏است‏ ‏.‏

    • سلام همشهری عزیزم .
      بسیارخوشحالم که باب جدیدی را باز نمودی .عرض کنم خدمت شما که در حکومت گذشته علیرغم تظاهر
      به ملی گرایی وتبلیغ گسترده میراث گرانبها وگرانسنگ نیاکانمان در گذشته های دور ، رژیم در عمل سمت وسوی تبلیغاتش در سطح وسیعی رواج فرهنگ غرب آن هم نوع منفی وبرهنگی آن بود که آغازش از زمان
      رضا شاه با کشف حجاب شروع شد ،و ادامه اش در زمان محمدرضاشاه با برنامه به اصطلاح آزادی دختر وپسر
      و ترویج و تبلیغ فرهنگ برهنگی که نه با دین ما ونه با فرهنگ ملی ما هیچکدام سازگاری نداشت ورادیو ؛
      تلویزیون،سینما ،مجلات ،کاباره ها ،مشروب فروشیها ،قمارخانه ها وشهر ن……بصورت علنی ورسمی
      مهلکترین ضربات را بر پیکر جامعه ایرانی اسلامیمان وارد ساختند .البته وقتی چنین بستری آماده و مهیا باشد
      طبیعی است که جوانان پاک وسالم ما هم در چنین دامهایی گرفتار آیند .این مطلب را هم بیفزایم آنچه را اکنون
      بعنوان ابتذال فرهنگی می نامیم آن دوران عین ترقی وفرهنگ بود ،جوانانی هم که درموارد فوق الاشاره وارد
      نمیشدند ،،امل ،،می خواندند وتحقیر می نمودند ؛این حقیر یکی از آان ،،املها،، بود .
      لذا از جمله علل وعوامل انقلاب علاوه بر،،استبداد ودیکتاتوری،، مورد ابتذال فرهنگی بود .وجوانان ما هر چه
      به پیروزی انقلاب نزدیکتر میشدیم از آن فرهنگ فاصله گرفته وبه سمت انقلاب جذب میشدند وخود آنان
      سینماها ،کاباره ها ،مشروب فروشیها و شهرن و…..به آتش کشیدند .والسلام.

      • سلام استاد بزرگوار جناب محمدی بنده در مورد ماهییت واهداف رژیم گذشته با شما موافقم عرض بنده در مورد نظرتان از بابت بیشتر جوانان………بود که ظاهرا قصد تخفیف ندارید البته نسبت به شهر اصفهان هم کم لطفی فرموده اید همه میدانند اصفهان شهری تاریخی با جامعه ای پیشرفته از نظر فرهنگی واقتصاد ودر عین حال بسیار مذهبی ومخالف رژیم سابق که باوجود دانشگاهها وکارخانه ها ومراکز مذهبی وتاریخی نقش بسیار مهمی در پیروزی انقلاب ایفا نمود بطوریکه اولین حکومت نظامی در اصفهان به وجود آمد این مهم را همه مردم اصفهان بویژه جوانان با هم انجام دادند.

        • در پاسخ مجد دبه ،،یک همشهری ،، ضمن سلام .۱-من نظرم را گفته ام وشما هم نظر داده اید وتحکمی هم
          وجود ندارد ۲-در مورد شهر اصفهان از کجای متن خاطره شما چنین برداشتی داشته ای .اتفاقا نظرمان باهم
          یکی است .واز آنجاییکه بیشترین خاطرات قبل از انقلابم مربوط به اصفهان است .اگر فرصت شد در آینده بیشتر
          توضیح خواهم داد.

    • جناب آقای دکتر سوری عزیز ؛برشما درود وسلام باد .از لطف ومحبتت نسبت به حقیر سپاسگزارم ،امید است
      در پناه حق هماره سلامت ودر خدمت به مردم کماکان موید به الطاف الهی باشی .

  18. خاطرات جال بی بود البته اگر مقداری جابجای در آن صورت نگرفته باشد. چون همه میگویند در آن زمان سخنران آن شب جناب محمد کریم مروجی بوده . البته جای گلایه نیست چون بسیار روزها و سالها از آن قضیه میگذرد.ولی حافظه تاریخ که همان حافظه حاضرین میباشد. را نمیشود پاک کرد .استاد عزیز اگر از خاطرات جبهه خودتان هم برای ما که فقط از پدرامان شنیده ایم. بگویید خیلی جذاب تر خواهدشد چون یک انقلابی و رزمنده که ما کم نداشیم خیلی بهتر میتواند مخاطب را به سر ذوق آورد .البته خاطراتی که برای این نسل تشنه بیان میشود مستندات مدقن نیر همراه او باشد بسیار جذاب تر خواهد شد. مثل خاطرات حضرتعالی سلامتی شما را آرزو دارم

    • رزمنده محترم۱-در پایان خاطرات یادآوری نمود ه ام که گذشت زمان احتمال اشتباه در آن راداردواگر عزیزانی که در جریان ماجرا بوده اند نظری دارند مستند ارسال دارند ،،البته نه با نام مستعار ،،. در عین حال دقیقا جملات ،،
      عدل،،،،ظلم،، وتفسیر آنهارا بیاد دارم ،ودر طی سالیان دراز این خاطره را برای دانشجویانم تعریف نموده ام.
      ۲-در مورد جبهه اگر فرصت شد درخدمتتان خواهم بود ،گرچه در این عرصه بعد از انقلاب پیش تازان خاص خود
      همچون شهدا وجانبازان وسر داران بنامی داشته ایم ویادونامشان زینت بخش محافل است.

  19. باسلام به سرور ارجمند جناب حاج علی محمد محمدی “حاجی عزیز دوستان اینقدر به حضرتعالی لطف دارند که دیگه وازه ای در خور شما به سختی پیدا میشه بنده ارادتمندی قاصروبضاعتم در این چند کلمه است در ذهن بنده حقیر شمانمونه بارزاخلاق وتوام باعمل و تندیس علم وعمل وایمان است التماس دعا و بی صبرانه منتظر ادامه خاطرات شیرین شما

    • کورش جان سلام .قلم قاصر وزبان الکن از بیان بزرگی شما وعظمت حماسه هایی است که خالق آن
      بوده اید .

  20. با سلام به جناب اقای محمدی عزیز که وقتی خاطرات ایشان را بعد از این همه سال در ذهنم مرور میکنم به قرابت و بودن با این عزیزان به خود میبالم دوستان عزیز ان مقطع از تاریخ پر التهاب انقلاب مثل حاج حسن باقری .حاج حکمت امانی .علی محمد امرایی .قاسم مرادی .حسین نجاتی .اقای نورایی .نورالله براتی .سید جعفر یگانه .علی تیموری . انگار همین دیروز بود که حاج حسن باقری از اهواز امده بود ومقدمات این حرکت انقلابی را دران مقطع از تاریخ انقلاب شهر کوهدشت را برنامه ریزی میکرد .این اسامی را گفتم برای اینکه مخاطبین محترم بدانند فردی هستم که درجریان جزییات این واقع بوده ام . از برادر عزیزمان جناب محمدی توقع نبود در جزییات این ماجرا دچار اشتباه شوند .وموضوع را انطور که اتفاق افتاده بیان نکنند . با توجه به اینکه اینجانب کاملا در جزییات این واقع هستم ولی ا ز بازگویی این واقع خوداری میکنم .وصرفا از جناب محمدی خواهش میکنم .یکبار دیگر در کنار عزیزانی که در بالااسم بردم وهمگی در غالب یک تیم از قبل هماهنگ شده و مسلما تمرین شده اقدام به این حرکت کردند این موضوع را بررسی ومرور نموده و سپس یکبار دیگر نسبت به بیان این واقع اقدام نمایند. احتمال میدهم بعضی نکات در حافظه این دوست عزیز نمانده باشد .وفراموش شده باشد.نکاتی که شاید در جای خودش مهم و شاید تاثیر گذار در ان مقطع بوده باشد

    • سلام به دوست و همشهری عزیزم ” یک دوست قدیمی”
      من ضمن تأیید صحبت شما عرض میکنم که امکان تجمیع افراد بنابه مشکلات و گرفتاری افراد امروزه میسور نیست. اگر آقای محمدی این مطلب را نشر داده اند و یا مطلبی که بنده برای سایت گرانسنگ میرملاس فرستاده با عنوان “یادداشت یکی از مخاطبین میرملاس ” ده روز قبل چاپ شد بایستی به فال نیک گرفته و همانطور که خودشان هم قید کرده اند بعد از سی و پنچ سال، بنظرم کاملأ طبیعی است که اندکی مطالب کم و یا زیاد گفته شده و یا از نگاه شخصی اش صحیح ولی در اصل از واقعیت کمی زاویه داشته باشد.
      لکن بنظر حقیر راه چاره شاید این باشد که همگان هر آنچه در سینه و خاطر دارند آنها را مکتوب نموده و سپس در همین سایت میرملاس که همشهریان خوبمان آقایان امین آزادبخت و سعید بالنگ عزیز که اتفاقأ در این را بسیار هم پرتلاشند گرد آوری و نهایتأ بصورت کتابی چاپ شود. همت و مساعی مضاعف جناب حجه الاسلام و المسلمین آقای آشیخ هادی قبادی هم که چند سالی است که در حال گرد آوری سوابق و مدارک شهدای کوهدشتی هستند در پربار نمودن این مجموعه بسیار مفید خواهد بود.

      • سپاس از حضورتون همشهری عزیز که با وجود دوری از کوهدشت اما باز هم به یاد کوهدشت هستید
        ای کاش همه ی دوستانی که خاطراتی از قبل انقلاب و از سالهای دفاع مقدس در سینه دارند رو در اختیارمون بگذارند که هم ما نسل سوم بهره ببریم و الگو بگیریم از جوانانی که اون زمانها هم سن و بعضا کم سن و سال تر از ما بودند و هم به قول دوست عزیزمان بازنگری و نهایتا به صورت کتابی چاپ و در دسترس قرار گیرند

    • دوست قدیمی درود برشما ،بجا خواهد بود اگر خود را معرفی نمایید .همه بزرگوارانی را که برشمردید
      خدمتشان ارادت دارم .بعد از نشر خاطره از طریق سایت وزین میرملاس دوستانی تماس گرفتند که
      شهداگرانقدرمان شهید شهرام عباسی.شهید رضاآخوندزاده .شهید عزت الله هاشمی .ودیگر عزیزان
      حاج نورالدین مرادی،حاج کریم خاوری وآقای محمد علی رضایی و….جز فعالیین بوده اند.
      گفته میشود ،،اثبات الشی نفی ما ادی نمیکند،،اگر گفته میشود که این عزیزان با آن شرایط حضور داشته انددلیل براین نیست که دیگر عزیزانی که ما نمیدانیم حضور فعال نداشته اند.

      ا

  21. از جناب اقای بالنگ عزیز که بحق زحمات ایشان قابل تقدیر است استدعا دارم .در این مسیر فضای را در این پایگاه خبری برا ی جمع اوری و ثبت خاطرات دوران فبل وحین انقلاب ایجاد نمایند .و شرایطی را بوجود اورند این وقایع با بررسی دقیق واز منابع صحیح جمع اوری و در اختیار مخاطبین پر طرفدار این پایگاه خبری قرار گیرد .بااحترام

    • جناب آقای بالنگ دوست عزیز ..زحمات حضرتعالی جایی تشکر دارد .پیشنهاد میشود خاطرات انقلاب که همانند خاطرات جنگ که بعضاٌ می نویسند .و هم رزمشان مطالبی به تایید خاطره می نگارند. از جمله خاطرات حاج بهزاد باقری و حاج کورش ابراهیمی. ایرج سرتیپ نیا. که بنده سعادت خواندن خاطرات آنها راپیدا کردم.تایید شود یا اینکه از کسانی که در زمانهای مختلف خاطره حضور داشته اند تحقیقات شود تا اینکه مخاطبین با خیال راحت به تاریخ شهرمان دسترس داشته باشند. یادمان باشد که این گفته ها بعنوان سندی در ذهن مخاطبین قرار خواهد گرفت که اگر خدایی نکرده بی توجه ای شود.عواقب نا خوشایندی به جا خواهد گذاشت.مجدداٌ از حسن توجه حضرتعالی کمال تشکر را دارم..

      • به نام خدا
        دوست عزیز با نام رزمنده
        سلام بر شما که با حساسیت موضوع قبل از انقلاب را پیگیری می فرمایید بنظر نمی رسد کسی خاطرات سی چهل سال قبل رو عمدأ اشتباهی بنویسه و آبروی پنجاه شصت ساله خودشو در این سایت که متعلق به کوهدشت و کوهدشتی هاست به خطر بندازه. از طرف دیگر کسانی که مطلب مینویسند یا با اسم مشخص مثل جناب محمدی بزرگوار و یا مثل بنده که فعلأ اسمم رو درج نمی کنم، آدرس ایمیل همه ما در اختیار مدیر سایت هست و همیشه هم میمونه.
        لکن هر موضوع و مطلبی که چاپ بشه ولو از بزرگان هر علم و رشته ای هم باشه همیشه قابل نقد و بازشناسی هست و این مطالب هم از این قاعده مستثنی نبوده و نیست. بنابر این کلیت خاطرات درسته ولی ممکنه در بخش هایی از آنها بشه مطلب صحیح تر رو جایگزین کرد. شما هم مطمئن باشید افرادی که برای این هدف بزرگ تلاش کرده اند، به مصداق مادری که برای فرزندش هر خطری را به جان خریده تا او را از خطرات و آسیب ها محفوظ م مصون نگه بدارد، تحت هیچ شرایطی هرگز راضی نخواهند شد که خاطره ای از مبارزات خوشان (در کوهدشت) به انحراف رفته و در صورتیکه مشکلی ببینند بطور جد تذکر داده و همیشه در اصلاح آنها خواهند کوشید. انشاءالله

    • سلام دوست عزیز
      ممنون از حضورتون
      اگر باهامون همکاری کنید و خاطرات تون از قبل انقلاب و همچنین دفاع مقدس در اختیارمون بگذارید و به سایر دوستان هم توصیه کنید که همکاری کنند خوشحال میشیم در خدمت تون باشیم

  22. با سلام به حضور جناب آقای محمدی از ایشان انتظار میرفت وقایع آن شب را با دقت بیشتری توضیح میدادند یکی از مطالبی که ایشان اشاره نمودند در مورد دستگیری اینجانب روز بعد توسط ساواک به خاطر پوشیدن لباس آقای سوری نبوده بلکه همان شب بعد از درگیری با ماموران دستگیر شدم و مرا مورد آزار و شکنجه قرار دادند و از من می خواستند به ساحت مقدس امام خمینی توهین کنم و چند نفری را که با هم بودیم معرفی کنم از جمله آقای علی محمد سوری و علی اصغر طهماسبی که با وجود شکنجه های بسیار که باعث پاره شدن پرده ی گوشم شد حاضر به انجام چنین کاری نشدم و آقای نوری مرادی شاهد قضیه بودند. مورد دیگری که باید اشاره کنم سخنران آن شب جناب آقای حاج محمد کریم مروجی بودند نه آقای قربانی.
    با تشکر از سایت میر ملاس

    • تشکر از شما آقای اسکندری

    • سلام بر آقای اسکندری
      من هم فکر میکنم سخنران آن شب مسجد، حضرت آیه الله حاج شیخ محمد کریم مروجی (حفظ الله) بودند نه آقای قربانی. ممنونم

      • با عرض ادب خدمت همکاران خودم در سایت میر ملاس. کار جالبی را شروع کرده اید. ولی باید به عرض برسانم که سایت شما عناوین مختلفی دارد. ازجمله ادبی . شهدا. هنری و……و باید شان هر کدام را رعایت کرد به نظر بنده این خاطرات زمان انقلاب که هیچ شهیدی در آن خاطره نقشی نداشته باشد زیاد زیبنده قسمت شهدای سایت نیست .که باید گفت هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد. پس عاجزانه درخواست دارم. که قسمت شهدا به همان خطرات شهدا بسنده نماید و اینگونه خاطرات را در قسمت ادبی سایت وزینتان درج نماید.چرا اینکه در این خاطره اخیر جز خیر مقدم و تشویق و تمجید نگاره و مخاطبین و البته چندین گلایه از بی توجه ای نگاره به مطالب خود داشت کامنت دیگری مشاهده نشد.خدایی نکرده نیاید آنروزی که برای شما بنویسند
        این دوستانی که دم از جنگ میزنند.
        از تیرهای نخورده چرا لنگ میزنند.
        همسفره های خلوت آن روزها ببین.
        این روزها چه ساده به هم انگ میزنند.
        انشاا… با تدبیر دوستان عزیزدر سایت میر ملاس همچین اتفاقی نخواهد افتاد . باز هم ار حسن توجه تان متشکرم

        • سلام دوست عزیز
          قسمت ایثار و شهادت; فعایت های قبل از انقلاب هم ایثار و از خود گذشگی بوده و تقریبا همه دوستانی که قبل از انقلاب فعالیت های علیه رژیم شاه داشتن بعد از انقلاب هم از نیروهای جبهه و حتی اکثرا از فرماندهان بودن و خیلی هم از شهدا بودن
          بازم ار حضور و توجه شهدا سپاسگذاریم

        • ضمن تشکر از کامنت شما، به استحضار برسانم که:
          اولأ آنانیکه برای انقلاب زحمت کشیده اند نوعأ می دانستند که عواقب آن کار یا زندان و شکنجه های ساواک جهنمی است یا حداقل آوارگی در این دیار و آن دیار و زنده ماندن با هزاران استرس و فشار بر خانواده و فامیل و … .
          بنابراین بخش شهدای سایت صرفأ متعلق به شهید نباید باشد که متعلق به شهید پروران هم هست و آنانیکه تلاش کردند تا انقلاب به پیروزی برسد و سپس در دفاع از آن همگی سهیم بوده و بعضأ جان شیرینشان را در هم در این مسیر از دست دادند. پس گفتن و نوشتن از مبارزه با شاه و رژیم سفاک او قطعأ متعلق به شهداست. مگر نه اینکه خدای سبحان در قران کریم می فرماید: السابقون السابقون اولئک المقربون (صدق الله العلی العظیم) و یا امام راحل عظیم الشأن در بخشی از پیام شان می فرمایند که: قلم ها شهید پرورند. پس این نوشتن ها در این بخش موجب قابل تفسیر بوده و در واقع استمرار همان راهی است که حضرت ایشان طراحی کرده و اکنون بواسطه بعضی از افرادیکه در صحنه بوده اند به روی کاغذ آورده می شود. آقای بالنگ عزیز که هنوز او را از نزدیک ندیده ام در ذیل کامنت جنابعالی قید کرده بسیاری از این افراد در جبهه بوده و اتفاقأ از سرداران جنگ و جهاد هم بوده اند که توفیق یار بخشی از آنان شده و درجه رفیع شهادت را دریافت و با بارگاه حضرت دوست شرفیاب شده و بخشی از آنها هم بنابه تقدیر الهی برای استمرار راه آنان زنده مانده تا بنویسند و امانت شهدا را به نسل های بعدی منتقل کنند. بنابراین توقع از همه دوستان این است که در قوام بخشیدن به اصل موضوع کمک کنند. البته همیشه انتقاد سازنده مفید و سازنده است و خواهد بود.

    • آقای اسکندری عزیزسلامتان باد ،من شما را انسانی شریف نجیب ومحجوب دانسته وخدمت کل خانواده
      اتان ارادت ویژه دارم .آنچه در ذهن اینجانب از ۳۵ سال پیش مانده عرض کردم وخدایی ناخواسته غرضی در
      کارنبوده وگرنه به زندانتان با زبان روزه اشاره نمی کردم وتوضیح داده ام که احتمال اشتباه ونیاز به نقد هست وشما هم توضیح دادید .در عین حال توفیق دستیابی به سند ازدواج والدین مکرمتان که خداوند
      روحشانرا شاد نماید توسط مرحوم ایت الله کاظمی ونواب صفوی که حاج آقا قبادی اشاره کردند حاصل شده.

      ف

  23. باسلام آقای اسکندری به درستی گفتندکاش به آقای علی اصغرطهماسبی کسی تماس بگیردوخاطرات زیبایی ازانقلاب داردروبیان نمایدچراکه اوازجمله انقلابیونی بودکه دستگیرشد.

  24. آقای محمدیِ آرام و خوش اخلاق، زنده باشی.
    سن و سالِ من آن روزها در حدی نبود که از خاطراتِ پشت پرده ی مبارزه باخبر باشم. چیزی که از آن ایام به یاد دارم فقط شرکت در تظاهراتهاست و دیدنِ افرادِ صف اولِ تظاهرات که به نوجوانانی چون من جرائت و پشتگرمیِ ماندن در تظاهرات میداد. لذا این خاطرات واقعا برایم جذاب است.
    کاش! در این دوره ی شتاب و بی حوصلگی، دوستانی مثل جنابعالی و کسان دیگری که شاید خط و مش فکری شان در آن زمان با شما متفاوت بود خاطراتشان را از پشت پرده ی مبارزاتِ مردم کوهدشت در سال ۱۳۵۷ روی هم بریزند و ‌آن را با خاطراتِ تظاهراتها مزین کرده و مکتوبش کنند.
    البته پیگیریِ چنین امری در قالبِ یک پروژه ی تحقیقاتی، همتِ اداره ی ارشاد شهرستان کوهدشت را می طلبد؛ اگر مسئولینش متوجه چنین ضرورتی باشند و پیشنهادِ مرا فانتزی و شوخی نشمارند.

    • عزیز ارجمندم پرویز گراوند سلام.چند شب قبل خاطرات دوران انقلاب را مرور میکردم ،با موضوع انشایی
      که به دانش آموزانم در سالتحصی ۵۸/۵۹ داده بودم ،تحت عنوان ،،خاطراتتان را از انقلاب بیان نمایید،،
      وتعدادی از آن اوراق را بخاطر اهمیت موضوع وانشای زیبایشان ویا شاید ثبت در تاریخ نزد خودم تا کنون
      نگه داشته ام ،از جمله انشای زیبا ،سلیس وروان شهید فیروز سرتیب نیاست ،واتفاقا تنها کسی است
      که بالای برگه خودش تاریخ آنرا قید نموده،وچگونگی حمله به ادارات دولتی ودرگیری با ژاندارمری و…..
      باتفاق دیگر دانش آموزان توضیح داده است ،منظور م اینست که شما دانش آموزان بهمن ۵۷ از آن جنسید.

      ا

  25. استاد عزیز و فرهیخته؛حضور امثال حضرتعالی با این نجابت و اصالت خانوادگی و آن همه تحمل مصائب و شکنجه ها و از طرفی صداقت گفتار و صراحت لهجه، بی تردید مایه فخر و مباهات برای جوانان این دیار و پربار تر شدن سایت وزین میرملاس خواهد شد.”شاگرد همیشگی شما”

    • سپاس از حضورتون آقای آدمی

    • برادر ارجمند واستاد گرانقدر ومحبوب . از لطف وعنایتت نسبت به حقیر سپاسگزارم. موفق باشید.

    • برادر ارجمند واستاد گرانقدر جناب آقای آدمی .از لطف وعنایتت نسبت به حقیر سپاسگزارم.موفق باشید.

  26. سلام بر استاد گرامی حاج علیمحمد محمدی مخلص ،بی ادعا بااصالت وعلاوه بر ادبیات استاد اخلاق ومنش انسانی وچهره صمیمی وانقلابی که هیچوقت دنبال موقعیت وپست ومقام نبود ،در آن روزگار که جزئ دو سه نفری بود که در شهر لیسانس داشتنداما متواضعانه رسالت وتکلیف معلمی را دنبال میکردند وعده ای هم بودند که بر سر پستها دعوا داشتند یادش به خیر.خاطره هم زیبا بود وسعی کنیم مستند وواقعی باشد حقیر در وبلاگ شخصیم پیگیر تاریخ سی وپنج ساله کوهدشت هستم وبا حضرات آقایان مروجی وعباسی هم صحبت کردم که وقایع آنزمان را تهیه ودر اختیار قرار دهند که انشالله تدوین خواهد شد.حضور شما در کنارنسل میانی انقلاب ونسل جدید بسیار مغتنم است.از آقا سعید هم تشکر میکنم وبا پیشنهاد آن برادر موافقم که فایل مستقلی را برای این وقایع تاریخی باز کنیم.

    • سپاس حاج آقا

      • حجه الاسلام والمسلمین حاج آقا جعفری دامت توفیقاته .سلام علیکم .
        از بذل توجه ولطفت نسبت به حقیر سپاسگزارم .
        در زی طلبگی هست که ،،علیکم بالمتون لا بالحواشی،،ولی خیلی موارد متون برحواشی چیره شده ودر پی
        تثبیت خویش در متن وپس از گرفتن جای متن وبه حاشیه راندنش به آن هم اکتفا ننموده با قرائت افراطی
        تکفیرش می نمایند .
        به هوش ای دل که میقات است اینجا
        محل نفی واثبات است اینجا
        از اینجا باید آهنگ سفرکرد
        یقین خویشتن را بارور کرد.

  27. سرور ودوست عزیزم جناب آقای محمدی با سلام وعرض ادب وبا تشکر از شما بخاطر ابتکاری که باعث شد خاطرات روزهای صداقت وپاک یرایمان تداعی شود لازم است یادآوری کنم در مورد انشبی که خیلیها با پای برهنه از مسجد فرار کردند وخیلی هم کفش دیگران را پوشیدند…. جناب آقای اسکندری درست میفرمایند سخنران شجاع واز جان گذشته آنشب حاج آقا محمد کریم مروجی بودند که مستقیما شخص شاه را مورد خطاب وعتاب قرار داده واو را مسئول همه نابسامانیهای مملکت معرفی کردند بعد از سخنرانی ایشان بود که وحشت وغلغله در مسجد افتاد ومردم به سرعت از مسجد خارج شدند خیلی با پای برهنه و بعضی هم کفش دیگران را پوشیدندو… انشب عجب شب بیاد ماندنیی بود .

    • سردار بی ادعا ؛برادر عزیز وارجمندم جناب آقای علی محمد امرایی.
      تلاش بی وقفه ات را در قبل از پیروزی انقلاب برای به ثمر رساندن انقلاب درشهرمان به همراه دیگرعزیزان
      وسپس تثبیت آن وفعالیتهای فرهنگی واندیشه ای شمارا جهت تعمیق فرهنگ غنی اسلام برای نسل دوم انقلاب به خوبی به دیاد دارم وسپس جبهه وجنگ و…..در واقع ،،علم ،، و،،عمل ،، را توامان نمودید .و
      اکنون دست آورد تجارب ارزشمندتان را در قالب ،،ادبیات وشعر متعهد ومسئولانه ،،جهت نسل سوم انقلاب
      شاهدیم . موفق باشید.

  28. باعرض سلام وارادت خدمت استادارجمند؛معلم فرهیخته؛مبارزانقلابی بدون اغراق می گویمدراستان ماچهره های صادق وانقلابی تآثیرگذارمثل حضرتعالی کم پیدامیشودواماباتمام زحماتی که شماکشیدیددیگران به قدرت رسیدندوخبری ازچهره های انقلابی نیست به قول حضرت امام انقلاب به دست نااهلان افتاد

    • همکار محترم فرهنگی با درود برشما که بنده نوازی می فرمایید .اصل قضیه عمود خیمه وارکان اصلی است
      بقیه مگسانند گردشیرینی .

  29. حضور استاد اندیشه ورز، انقابی و پاک، جناب حاج علی محمد محمدی
    نام و یاد شما یادآور دوران تلاش خالصانه، شرافتمندانه و آگاهانه نسلی است که دانایی همراه با درد آشنایی و نشاط آمیخته با دیانت و معلمی همراه با رفتار سخته و دین مدارانه را به رخ می کشد. هرگاه در خلوتِ خود روزهای خدایی را مرور می کنیم، زلالی و پختگی بحث های دراز دامن عارف بزرگمرد شهرمان شهید حاج محمد علیم عباسی، شما و دکتر محمدجواد (سیروس) رضایی را فرایاد می آوریم. امید فراوان دارد شما استاد عزیزم، مجاهدانه و دلسوزانه به مصداق «الاکرام بالاتمام» در پی تدوین یادمانهای دوران انقلاب اسلامی باشید و تشنگی و نیاز نسل نوجو را پاسخ گویید. سزاوار است به پرتوهای کم سویی که در دوران بس تاریک ستم شاهی در شهرمان پرتو افکنده بود و کسانی که حتّی داعیه دین و باورهای دینی نداشتند اما در اوایل دهه پنجاه شمسی با رژیم سفاک پهلوی از بن دندان مخالف بودند و هزینه مبارزه خود را در آن زمان پرداختند نیز اشارتی می رفت.

  30. باسلام،بنده در سال پنجاه وهفت کودکی هفت ساله بودم ،در شب تاسوعا وعاشورای حسینی ،جهت سینه زنی همراه دایی مبارزم در مراسم سینه زنی شرکت نمودم ،حضور نیروهای انتظامی برای مردم خوفناک بود، من با همان افکار کودکانه ام فهمیدم که حکومت در راه اهلبیت نیست وسرنگون خواهد شد،لذا در اکثر تظاهرات ها شرکت نمودم،یادم می آید تیر خوردن شهید سید مرادعلی حسینی از سادات ابدالانی را ،در یک قدمی اش بودم
    عده ای از مردم هم طرفدار شاه بودند،در کنار نظامیها به طرف انقلابیون سنگ پرانی میکردند،ازقضا تیری از تفنگ سربازی به تیر تلفن برخورد کرد وکمانه نمو د وبه سینه یکی از طرفداران شاه برخورد کرد وزخمیش نمود ولی بعدا شنیدم به او جانبازی داده اند…..همان روز اولین کسی بودم که دیدم کی از روی پشت بام شهید

  31. کسی از روی پشت بام شهید سهم الدینی را هدف قرار دادو اورا به شهادت رساند ،خاطره دیگر روز آزادی زندانیان سیاسی بود که مردم آنهارا روی دوششان تادرب منزل منتقل نمودند،ازجمله حاج شیخ محمدکریم وعزیزشمسی
    وچند نفردیگر نام آنهارا فراموش کرده ام

  32. از استاد ومعلم گرانقدرم حاج علی محمد محمدی به خاطر بیان خاطرات شیرینشان ویاد کردن ازشهید شهرام عباسی صمیمانه تقدیر و تشکر مینمایم و یاددبیرستان امام جعفر صادق سال ۶۶ که با بیان شیوا وزیبایتان فلسفه برایمان تدریس میکردی گرامی باد

    • جناب آقای علیمحمد آدینه وند از گراب .باتشکر از لطفتون نسبت به اینجانب .موفق باشید.

  33. حضور استاد اندیشه ورز، انقلابی و پاک نهاد جناب حاج علی محمد محمدی
    نام و یاد شما یادآور تلاشِ خالصانه، شرافتمندانه و آگاهانه نسلی است که دانایی همراه با درد آشنایی و نشاط آمیخته با دیانت و معلمی همراه با رفتار سخته و دین مدارانه را به رخ می کشد. هرگاه در خلوتِ خود روزهای خدایی را مرور می کنیم، زلالی و پختگی بحثهای دراز دامن عارف بزرگمرد شهرمان شهید حاج محمدعلیم عباسی، شما و دکتر محمدجواد (سیروس) رضایی را فرایاد می آوریم. امید فراوان دارد شما استاد عزیزم، مجاهدانه و دلسوزانه به مصداق «الاکرام بالاتمام» در پی تدوین یادمانهای دوران پیش از انقلاب اسلامی باشید و تشنگی و نیاز نسل نوجو را پاسخ گویید. سزاوار است به پرتوهای کم سویی که در دورن بس تاریک ستم شاهی در شهرمان پرتو افکنده بود و کسانی که حتّی داعیه دین و باورهای دینی نداشتند اما در اوایل دهه پنجاه شمسی با رژیم سفاک پهلوی از بن دندان مخالف بودند و هزینه ی مبارزه ی خود را پرداختند اشارتی می رفت.

    • جناب آقای مهندس آزادبخت .سلام .
      از لطف وعنایتتون نسبت به این حقیر ممنونم.شما خود اهل اندیشه وقلم ودر عین حال دو ویژگی بارزتان
      ،،جدیت ،، و ،،پیگیری ،، در امور است ،وبخوبی می توانید به عنوان نسل دوم انقلاب ؛خاطرات بعد از انقلاب
      را برای نسل سومی ها رقم بزنید .بنده هم اگر فرصت باشد در خدمت خواهم بود .

  34. برای شادی روح حاج شیخ فرج الله موموندی صلوات

  35. لازم است یادآوری کنم یک روز بعد از دستگیری جناب آقای عزیز شمسی توسط ساواک ، جمعیت کثیری بصورت تظاهرات وراهپیمایی وبا سردادن شعار مرگ برشاه و زندانی سیاسی آزاد باید گردد برای حمایت از آقای شمسی بسمت منزل ایشان حرکت کردیم نرسیده به منزل آقای شمسی نیروهای ژاندارمری به فرماندهی سروان روزبهانی با تهدید وارعاب وتیراندازی هوایی در چهار راه بختیاریها (تقاطع ۱۷ شهریور ،شهید داراب کوشکی )به جمعیت حمله ور شدند که جمعییت معدودی شاید کمتر از ۲۰نفر ازجمله شادروان محمد کیانی در محاصره افتاده که حقیر هم بصورت اتفاقی در جمع محاصره شده ها بودم در حالی که نیروهای ژاندارمری تفنگهایشان را بسوی ما نشانه گرفته بودند ، فرمانده گروهان تهدید کرد که دستور تیر اندازی دارد واگر متفرق نشویم همه را به تیر خواهد بست دقیقا بیاد دارم که زنده یاد محمد کیانی با شهامت وشجاعت تمام خطاب به فرمانده گروهان با صدای رسا فریاد زدند:اگر جرات دارید شلیک کنید…….. که با پایمردی ایشان وسایر دوستان که در محاصره بودند وحمایت تظاهرکنندگان که بیرون از محاصره بودن خلاصی یافته وبه سایر تظاهر کنندگان پیوستیم ،این خاطره هیچگاه از ذهنم خارج نخواهد شد روحش شاد یادش گرامی باد ،اگر اشتباه نکنم جناب آقای محمد رحیم خان محمدی هم در جمع محاصره شده ها حضور داشتند وشدیدا به فرمانده گروهان معترض شدند.(سایر دوستانی که این صحنه را بیاد دارند لطفا در تکمیل این خاطره همراهی بفرمایند)

    • آقای امرایی عزیز شمارا چه شده است که مهمترین خاطره ذهنتان این است نکند شکوه انقلاب را فراموش کرده اید؟

      • جهت مزید اطلاع این خاطره را هم یاد آور شوم که در یکی از روزهای انقلاب در مسیر راهپیمایی بالاتر ازمخابرات به پیرِ دانایی برخوردیم که دائما فریاد میزد نکنید نکنید بخدا اسلام سخت است بخدا اسلام سخت است ……. و امروز وقتی آن خاطره را مرور میکنم یاد این بیت شعر حافظ شیرازی می افتم که فرموده است: چو عاشق می شدم گفتم که بردم گوهر مقصود/ندانستم که این دریا چو موج خون فشان دارد…..
        یاد امام راحل وهمه شهدا ه راه عزت وآزادی را گرامی میدارم

        • این همه سُفره فتاده گونه گون//// تـا کـه باشد آدمی را آزمــون

          آزمونی سخت چون بـارِ گــران //// شیرِ بیشه بایدش این امتحان

      • دوست عزیز سلام، زیاد سخت نگیر این خاطره ها وجود دارد اکثریت مطلق مردم در پیروزی انقلاب سهیم بوده اند و آن زمان نیتها عمدتا خدایی بود

  36. سلام
    اینکه خاطرات اشخاص رو منتشر میکنید بسیار خوب و ارزشمند است اما چند نکته رعایت بشود حصول مقصود راحت تر است:
    ۱-از درج کامنتهای توهین آمیز پرهیز کنید.
    ۲-کامنت های تفریف وتمجید که جنبه چاق سلامتی و فامیلی و خانوادگی داره رو نگذارید تا موضوع اصلی بحث فراموش نشه و فضای بحث علمی به گعده دوستی و فامیلی تبدیل نشود.
    ۳-حال که شعار اعتدال برای شما هم قابل احترامه سعی کنید در تایید کامنت هم به اعتدال رفتار کنید وجریانی عمل نکنید مهم برای شما باید رشد فرهنگی باشه
    ۴-از بکار بردن القاب اغراق آمیز برای افراد خودداری کنید قضاوت را به عهده مخاطب بگذارید ممکن است کسی با عنوان پیشتاز انقلاب یا پیشکسوت جهاد ویا… برای فردی موافق نباشد یا اینگونه که شما می پندارید نپندارد. در این صورت هدف اصلی نوشته ویا تحلیل در سایه این حاشیه گم می شود. موفق باشید

  37. سلام
    ضمن تشکر از میر ملاس و آقای محمدی عزیز و محترم .ذکر چند نکته در خصوص نوشته آقای محمدی ضروری است:
    ۱-تاریخ ماجرایی که نقل شده به ضرس قاطع شب احیا در ماه رمضان نبوده بلکه نیمه شعبان ۵۷ بود وسخنران هم آیت ایت الله مروجی بودند . ممکن است ماجرای مورد نظر آقای محمدی هم صحیح باشد اما جزییات آن این نیست که نقل کرده اند ضمن اینکه روحانی مبارزی به نام قربانی نیز قبل از انقلاب در کوهدشت بودند ومبارزاتی هم داشته اند.
    ۲- راننده ای که آن شب آقای مروجی را از جاده خاکی به خرم آباد برد مرحوم عباس کاظمی نبودند وشخص دیگری بود که در تاریخ کوهددشت مشخص وشناخته شده است.
    ۳-آقای محمدی قضایا را مخلوط و مغلوط نقل کرده اند. ضمن اینکه آنچه در باره دوره دانشجویی خودشان گفته اند درست و واقعی است اما آنجا که نقل و تحلیل میکنند دچار اشتباه و بیان منویات و علایق فامیلی و خانوادگی شده اند.
    ۴-نقل تاریخ اگر مستند و محکم نباشد انحراف و تحریف ایجا د می کند و آیندگان را دچار اشتباه میکند پس دقت کافی باید به خرج داد البته خود ایشان هم گفته اند که ممکن است در موردی اشتباه کنند و علت این کانت هم اظهار خود ایشان است.
    ۵-به به و چه چه گفتن برخی دوستان کامنت گذار قابل تامل است گویا قصد ی برای بررسی موضوع ندارند و فقط دنبال جریان سازی هستند، به نظرم نباید فضای فرهنگی را آلوده اغراض سیاسی و جریانی کرد.
    ۶-انقلاب اسلامی در کوهدشت جریان روشن ومشخصی داردو نقش هر کس درجای خود محترم است نه کمتر نه بیشتر.متاسفانه بعضی کامنت گذاران دنبال دوپینگ سیاسی افراد و یا گروههایی هستند که اگر حقیقت قضایا باز شود نقص نظرشان نمایان خواهد شد.

    • ۱- در مورد ماجرای نقل شده توسط جناب حاج علی محمد محمدی آیا اتفاق افتادن آن دلیل بر رد جریان مطرح شده توسط حضرتعالی است؟ شاید جناب مروجی هم یک شب دیگر با شخص دیگری که ((در تاریخ کوهددشت مشخص وشناخته شده)) است از جاده خاکی به خرم آباد رفته باشد و این دو ماجرا جدا از هم اتفاق افتاده
      ۲- تعریف و ابراز لطف دوستان که باعث ایجاد محبت میان آنان است هیچ یک از زحمات آن عزیزانی که شما از نبردن نام آنان دلگیر هستید(نگویید که نیستید)زیر سوال نمی برد چونکه در قالب هیچ متنی نمیتوان از خود گذشتگی های این عزیزان را با هم یک جا بیان کرد
      ۳-در نوشته هایی که دیدم به نظر اینجانب خبری از دوپینگ نیست چرا که انقلاب سرمایه تمام مردم ایران است و هیچکس حقی بیشتر یا کمتر ندارد که با تعریف یا تمجید کسی بخواهد صاحب آن بشود یا با بدگویی آن را از دست بدهد چنانچه امیر المومنین(ع) هم حقی برای کسانی که در کنار پیامبر جنگیده بودند نسبت به مردم عادی در خلافتشان قائل نشدند

    • در پاسخ به آقای میرزایی.
      میرزایی ارجمند ۱-لطف نموده هویت واقعی خودرا مشخص نما تا بحث جذاب تر گردد۲-ما نقد سازنده وبدون غرض را با روی باز وگشاده پذیراییم ،ولی تخریب را برنتافته وبه ضرر جامعه میدانیم .

    • بخدمت دوستان عرض شود که حاج اقا قربانی ( که بنظر میرسد اسم مستعار ایشان بود) در سخنرانیهایش بیشتر با اشاره وایما به موضوعات مربوط به انقلاب میپرداختند و چند روزی که در کوهدشت بودند با درایت کامل وبا قدرت بیانی که داشتند موفق شدند که اهداف نهضت را برای مردم ومخصوصا برای نسل جوان بخوبی تشریح کنند حقیقتا سخنرانیهایش در آن شرایط از جاذبه بالایی برخوردار بود.روزی هم که قصد رفتن از کوهدشت را داشت در جمع مردم گفتند که کاری برایش پیش آمده باید برود وروز بعد بر میگردد که بعدا نیروهای حکومتی فهمیدند اغفال شده وکلاه سرشان رفته است. اما در مورد سخنرانی حاج آقا مروجی که شخص شاه را زیر سوال بردند باید عرض کنم که یک نقطه عطفی در تاریخ انقلاب در شهرستان کوهدشت بوده چراکه تا آنزمان هیچکس به صراحت در جمع مردم بصورت علنی بر علیه شاه سخنرانی نکرده بود وهمین هم باعث شد که خیلی از مردم غافلگیرشده وبه محض اتمام مراسم سراسیمه و حتی با پای برهنه از مسجد خارج شوند

  38. با سلام
    بنده نکته ایی رو خدمت آقای میرزایی عرض می کنم که همه بندگان خدا ممکن الخطا هستند پس نیازی به توضیح واضحات نیست ولی انگار که ایشون دچار بغضی سرکش شده اند که بنده دلیلش رو متوجه نمیشم، بنده با توجه به شناختی که از دوست انقلابی و بزرگوار خودمآقای محمدی دارم که افتخار آشنایی با ایشون (آقای محمدی) رو از سالهای خیلی دور داشته ام و به این دوستی برخودم می بالم و ایشون رو از سابقون انقلاب در شهر کوهدشت می دانم ای کاش شهر ما تنی چند از این عنصرهای اصیل پایبند به انقلاب و نظام در خود جای می داد نه اینکه با ناراحتی و بغض توامان با نا آگاهی این مردان مرد را در سکوت فرو برد، بنده به شخصه علاقه مند به خاطرات گفتی و ناب آقای محمدی هستم و خواهم بود.

  39. ضمن عرض سلام و خسته نباشید خدمت تمامی دوستان.
    شناخت من از جناب آقای محمدی به بیش از ۲۵ سال می رسد و از جناب آقای میرزایی در حد این ۵ نکته ای که عرض کردند.اما همین چند خط شناخت من از ایشان را بالا برد.آقای میرزایی عزیز نباید به همه چیز با غرض نگاه کرد.خاطرات آقای محمدی خیلی بیشتر از آن است که به قلم آیند و در قلب های صاف بنشینند و تداعی آن روز ها باشند.
    کسی یا کسانی مثل آقای محمدی که بدون هیچ چشم داشتی جان و آینده ی خود را برای این کشور به خطر انداختن قابل تقدیرند،کسانی که خطر کردند و اثری از خود برای ارتقاء درجات سیاسیشان بر جای نگذاشتن و در تاریخ سیاست بازی ها و نا برابری ها سکوت نکردند ،مطمئن باشید افکار آگاهند و نشنیده ها را به پای نبودن ها نمی سوزانند.پس چه خوبه به جای ماجراجویی در سایت ها و ایجاد تنش و حرارت ،زیبا بنگریم.و از آقای محمدی عزیز خواهش میکنم که خاطرات جالب خود را بیشتر کنند چرا که وسعت و زیبایی آنها آگاهم.

  40. به نام خدای سبحان
    خدمت دوست خوب و برادر بزرگوارم حاج علی محمد محمدی عرض سلام و احترام دارم،
    در خصوص اظهارات همشهریمان جناب میرزایی من به شک افتادم. پس از پرس و جو و تفحص فراوان چند روزه از چندین نفر از همشهریان خوب کوهدشتی که در جریان مبارزات قبل از انقلاب اسلامی بودند، به این نتیجه رسیده و بطور قطع و یقین مطالب زیر را در خصوص مراسم شب پخش اعلامیه توسط حاج حسن آقای عزیز، عنوان می کنم. لازم به ذکر است با عنایت به متقن بودن منابع و دوستان در جریان آن شب خاطره انگیز در صحت موضوع هیچ شک و شبهه ای برایم باقی نمانده است. اما نتیجه بررسی ها بدین قرار است:
    ۱- مراسم در ماه مبارک رمضان بود. چون حضرت آیت الله حاج شیخ محمدکریم مروجی حفظ الله بدلیل سخنرانی در نیمه شعبان در مسجد حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی الشریف در زندان ساواک لعنتی بودند. پس سخنران آن هم نمیتواند حضرت ایشان باشد. بنابراین نظر آقای اسکندری و بدنبال آن تأیید بنده در کامنت متعاقب آن اشتباه بوده و قطعأ سخنران آن شب مسجد، حاج آقای قربانی بودند. پخش اعلامیه آن شب هم با مدیریت حاج حسن آقای عزیز مان باقری گرانسنگ و تیم سازماندهی شده توسط ایشان بود که در اواسط سخنرانی حاج آقای قربانی اتفاق افتاد.
    ۲- موضوعی راجع به دوپینگ سیاسی مطرح کرده اید که با شناختی که بنده از ایشان دارم این موضوع درخور شأن و شخصیت جناب آقای محمدی نمی باشد. همه ما ایشان را به پاکی روح می شناسیم. ایشان اگر دنبال موضوع سیاسی بودند علی القاعده این خاطرات بایستی بیست سی سال قبل طرح میشد تا از آن بهره سیاسی ببرند. و بقول معروف بر خر مراد خویش سوار شده و بهره ای از آن همه تلاش و زحمت در این دنیای فانی نصیبشان گردد-، نه امروز که انرژی همه من و ایشان رو به اتمام است. ایشان بیش از سی سال است که در سطح دبیرستانهای کوهدشت (و حدود ده سال هم در مراکز دانشگاهی و علمی آن شهر) تدریس دارند. هزاران شاگرد از ایشان تلمذ کرده و بهره علمی و معنوی برده و خاطرات خوبی از ایشان دارند. بهمین دلایل است که برای ایشان کامنت مثبت گذاشته و صد البته و به طریق اولی از سابقه مبارزاتی اش هم تقدیر شده است. من خودم متأسفانه بدلیل شرایط سنی پای درس ایشان نبوده ام ولی ایشان را به حسن رفتار و عمل در کوهدشت می شناسم و اگر مطلبی در این رابطه نوشته ام صرفأ برای ادای دین به یک فرهنگی فرهیخته شهرمان بوده است و بس.
    ۳- من در پاسخ کامنت آقا یا خانم رزمنده گفتم که نه ما و نه هیچ انسان عاقلی آبروی ۵۰-۶۰ ساله خود را در بین همشهریانش بخاطر بیان یک موضوع ۳۰-۴۰ سال قبل در معرض خطر قرار نمیدهد. ضمن اینکه بقیه دوستانی که در صحنه بوده و مبارزه کرده و خود را در این بخش از انقلاب سهیم و شریک میدانند اجازه انحراف در این سابق خطیر را جسارتأ نه به آقای محمدی عزیز و نه به هیچ بزرگوار دیگری نخواهد داد! بنابراین طرح خاطرات مبارزه سیاسی بسیار خوب بوده و خواهد بود. نقد و ابراز اشکال بسیار بهتر است. لکن برخورد از نوعی که در پاره ای از این کامنت ها دیده می شود خوشایند شهری با این همه انسان پاک و فرهیخته نمی باشد.
    امبدوارم طرح این انتقادات و اشکالات، جناب محمدی و سایر مبارزین آن دوران منحوس را نا امید نکرده (که صد البته نخواهد کرد) و با بیان این خاطرات شیرین راه زندگی هدفمند را به نسل بعدی انقلاب منتقل کنند. با عرض پوزش باید عرض کنم که ادامه این حرکت خوب و خداپسندانه موجب بازخوانی شیوه حکومت طاغوت و ظلم های ناخوشایند بر این ملت ستم دیده و زجر کشیده خواهد شد. استمرار این کار می تواند بخشی از رازهای حملات بعد از انقلاب بر جمهوری اسلامی از جمله جنگ تحمیلی و … را برملا ساخته و نسلهای بعدی از شیوه مبارزاتی نسل اول انقلاب آگاه شده تا راه برون رفت از مشکلات زمان خویش را یافته و معنی پیروزی خون بر شمشیر هرچه بیشتر و بهتر برایشان مجسم گردد. به امید سربلندی برای تمام همشهریان عزیزم.

  41. با عرض سلام واحترام خدمت برادر ارجمند کوهدشتی مقیم مرکز
    که با صبروحوصله وصف ناپذیر واز روی دلسوزی نسبت به تاریخ چند دهه قبل شهرمان وبا وسواس فراوان
    پیگیر جدی واقعه بوده وبعد از تحقیق وتفحص از دیگر افراد مطلع به تاریخ واقعه آن زمان نتیجه را آنچنانکه در
    کامنت ملاحظه می شود اعلام نموده اند .بند ه هم بعد از بررسی جامع وکامل از دوستان مبارز قبل از
    انقلاب ،هر آنچه را که در آن احتمال شک داشتم اکنون با یقین اعلام می کنم که حادثه در یکی از شب های
    احیائ ماه مبارک رمضان یعنی هفته اول شهریور ۵۷ بوده ،که نقطه عطفی در تاریخ مبارزات مردمی شهرمان
    کوهدشت به حساب می آید وسخنران هم حجه الاسلام والمسلمین حاج آقا قربانی بوده با لباس مبدل یعنی
    کت وشلوار لی بوسیله روانشاد مرحوم عباس کاظمی فراری داده شد .
    مسئله دوم -در خصوص حضرت آیت الله حاج آقا محمد کریم مروجی دامت افاضاته عرض کنم که خانواده محترم
    وبزرگوار مروجی بطور اعم ودر راس این خانواه معزز مرحوم آیت الله ماشالله مروجی ره وفرزندان بزرگوارش
    از مفاخر شهرستان کوهدشت بوده وهستند .الحق والانصاف این خانواده بزرگ طی بیش از نیم قرن خدمات
    ارزنده دینی ،علمی ،فرهنگی و اخلاقی از خود برجای گذاشته اند ،وبطور اخص حضرت آیت الله محمد کریم
    مروجی که بحث ایشان به میان آمد ه ،بنده ایشانرا مجتهدی پارسا و اسوه زهد وتقوی واخلاق ودر عین حال
    مبارز میدانم ومبارزات ایشان در قبل از پیروزی انقلاب مبرهن وروشن وبرکسی پوشیده نیست .
    حضرتشان در قبل از پیروزی انقلاب بنا به تحقیقات متقن از منابع کاملا مطلع دوبار دستگیر وزندانی شده اند .
    بار نخست در سخنرانی نیمه شعبان سال ۵۷ در مسجد صاحب الزمان س که در پاسخ به سخنرانی وقت شاه
    که علمای اعلام را مرتجع دانسته ومی خواهند کشور را به ۱۴۰۰ سال قبل برگردانند ،ایشان هم خطاب به
    شاه فریاد می زنند شما خود عین ارتجاع هستید ومی خواهید مملکت را به ۲۵۰۰سال پیش برگردانید ،بعد از
    سخنرانی جو متشنج شده و وقتی از مسجد بیرون می روند هنوز فاصله زیادی از مسجد نگرفته که توسط
    ساواک دستگیر وبه زندان شهربانی خرم اباد منتقل میگردند ومدت ۴ ماه در زندان هستند ،در زندان هم دست
    از تبلیغ برنداشته وبرای زندانیان جلسات سخنرانی وافشاگری راه می اندازند ،تا اینکه در عید قربان سال ۵۷
    یعنی حوالی دهم آذر ماه ۵۷ از زندان آزاد میشود .
    مدت کوتاهی بیرون از زندان هستند باز حرکتهای انقلابی علیه رژیم دارند که مجددا دستگیر و دو ماه دیگر را
    در حبس می گذراند .تا سر انجام مبارزات مردم در سراسر ایران اسلامی به اوج خود رسیده ورژیم ناگزیر
    از آزاد نمودن زندانیان سیاسی منجمله حضرت آیت الله محمد کریم مروجی هستند .
    در سال ۱۳۵۸ توسط حضرت امام خمینی ره به عنوان اولین امام جمعه ونماینده ولی فقیه در شهرستان
    کوهدشت منصوب وسخنرانی های شیرین وجذابش در قالب خطبه های نماز جمعه باعث جذب جوانان و
    نوجوانان بیشماری به نماز جمعه ومسجد ومحافل مذهبی شده بود .
    خداوند ایشانرا در کنف حمایت خود نگهدارد .

    • سلام بر محمدی گرانسنگ
      ١- عرض ادب و احترام خدمت با سعادت حضرتعالی دارم. آنچه در خصوص بنده فرمودی نه در خور من که حقیقتأ در شأن جنابتان است و بس. همه ما در رابط با بخش کوچکی از تاریخچه انقلاب اسلامی آنهم در بخش کوچکی بنام کوهدشت مکلفیم واقعیت هرآنچ دیده یا انجام داده ایم برای انتقال به نسل بعد از خودمان بازگو و منتقل کنیم. پس تمام نوشته ها را در این راستا باید دید و بس.
      ٢- خانواده معزز مروجی الظهر من الشمس است که به گردن همه ما کوهدشتی ها حق حیات دارند. من قبل از انقلاب از بعضی بزرگان شهر راجع به نماز و روزه و دین داری مردم ۶٠-٧٠ سال قبل (از ١٣٢٠ه. ش. ببعد میپرسیدم) اغب اذعان داشتند که از صد نفر یکی دو نفر و آنهم با دهها غلط نماز میخواندند. ولی از مقطعی که مرحوم آیت الله حاج شیخ ماشاءالله مروجی رحمته الله علیه به کوهدشت می آیند، آرام آرام نماز را به مردم یاد داده و ظاهرأ مأ
      مأموریت اصلی وی هم همین بوده است. فرزندان دانشمند ایشان هم از باقیات صالحاتی هستند که مردم ایران از علم و راهنمایی و طبابت آنان بهره میبرند.
      ٣- یادم هست دو سه شب قبل از سخنرانی آیت الله محمدکریم مروجی چند نفر از افراد متدین از دو سه قبل به حضرتشان توصیه برای عدم سخنرانی داشته و یا اینکه ماههای بعد و … سخنرانی کند ولی ایشان عزم خود را جزم کرده و خانواده اش را به حاج سبزعلی امرایی سپرده و سخنرانی تاریخی اش رو به یادگار گذاشت. خدا به حضرتشان سلامتی عنایت فرماید.
      ۴- جناب محمدی عزیز یادم میآید دو سه سال قبل از پیروزی انقلاب روزی با یکی از دوستان ایشان را تا مسجد صاحب الزمان علج الله التعالی فرجه الشریف همراهی میکردیم. نزدیک مسجد دو سه نفر ایستاده و ما دو نفر رو متلک باران کردن که اینان میخوان شیخ بشند و چه و چه. این را در جواب یک همشهری گفتم که بشیتر وضعیت آن تاریخ مملکتمان برایش ملموس باشد.
      از خدای سبحان برایتان سلامتی و توفیق خواهانم.

      • حدود ۲۰ سال قبل یادداشتی را در روزنامه جمهوری اسلامی دیدم که یکی از رزمندگان که گویا فرهنگی هم بود در ضمن بیان خاطرات خود به یکی از هم بندهای خود در زندان خرم آباد در سال ۵۷ اشاره کرده و با بیان سجایای اخلاقیش، آرزوی دیدار او را کرده بود . آن هم بند ، کسی نبود مگر آیه الله آقاشیخ محمدکریم مروجی .
        من که آن موقع سمنان بودم در اولین سفر به قم ، بریده روزنامه را در دیدار با این استاد بزرگوارم که معمولاً در سفرهای به قم طبق روال صورت می پذیرد به ایشان نشان دادم . خدا می داند که با دیدن آن ناراحت شد .

  42. باسلام من هم در آن زمان که سن وسال ۱۳ سلگی را پشت سر گذرانده بودم به یاد دارم سخنران آنشب که شب احیا ماه مبارک رمضان بود حاج آقا حسام بود و اولین جرقه در شهر کوهدش در مسجد صاحب الزمان بود

    • ناشناس عزیز سلام.با توجه به اظهار نظرات مختلف مشخص شد که سخنران حاج اقا قر بانی بوده

  43. با تشکر از شما دوست عزیز که از حاج آقا حسام نام بردید انصافا یکی از شخصیتهایی که در قبل از انقلاب در هدایت دینی واخلاقی مردم ومخصوصا نسل جوان تاثیر بسزایی داشت حاج آقا حسام بودند که هنوز چهره بشاش وجذابش از ذهنمان خارج نشده است

  44. جناب آقای محمدی بنده به اخلاص وصداقت جنابعالی و بیان خاطرات شیرینتان شک ندارم و خدا را شکر می کنم که در زمان دانشجویی یکی از شاگردان حضرت عالی بودم که از نزدیک با کوشه ای از خاطرات دوران مبارزه با ستم شاهی ونقل آن از زبان خودتان آشنا شدم و از اینکه توانستم با راهنمایی های شما کتابچه ای تحت عنوان دودمان شناسی در روستای خودمان تهیه نمایم سپاسگزارم واز خداوند منان برایتان توفیق روز افزون آرزومندم

    • جناب کوشکی عزیز سلام .از بذل لطف و محبتتون ممنوم .مدینه گفتی وکردی کبابم .عزیز دل برادر نمره کار تبار شناسی را گرفتی وقرار شد تکمیل نموده و عودت دهی .خدارا شکربعد از چند دهه تکمیل نمود ه ای.

  45. استاد فرهیخته جناب آقای محمدی
    بیان خاطرات روشنی بخشی را که حکایت از رنج و مرارت متولیان و سابقون انقلاب دارد برای اطلاع و آگاهی نسل پرافتخار جوان امروز امری لازم و حتمی می دانم .خداوند سبحان روح بلند و ملکوتی امام عظیم الشان و شهیدان راه عزت و سربلندی این دیار را که امنیت و آسایش امروز ما ، مرهون خونها ، حماسه ها و از خود گذشتگیهای آنان است با اولیاء و اوصیاء الهی مانوس و همراه بگرداند و ما را سپاسگزار و شاکر نعمت نظام مقدس جمهوری اسلامی قرار دهد.

    شد روشن از فروغ سحر طارم کبود

    نقاش صبح‌، رنگ شب از آسمان زدود

    بگریخت از شراره مشرق غبار شب‌

    چون از لهیب شعله آتش‌، غبار دود

    خون شفق دوید به رخسارپاک صبح‌

    گفتی که روی صبح به ناخن یک شخود

    رنگ شفق ز خون شهیدان راه حق‌

    بس نقش انقلاب که بر آسمان نمود

    • عزیز ارجمند اسکندری بزرگوار سلام .سپاس از عنایت و لطفتون نسبت به حقیر . مستدام باشید.

  46. این روایت منو به یاد شعر اخوان ثالث انداخت:

    من این زندان به جرم مرد بودن میکشم ،ای عشق
    خطا نسلم اگر جز این خطای دیگری دارم
    سیاست دان نکو داند که زندان و سیاست چیست
    به ظاهر گرچه تهمت ز افترای دیگری دارم.

    بسیار برای من جالب بود روایتی که خوندم و خصوصا که بیان شیوای اقای محمدی به جذابیت اون اضافه کرده بود.
    چیزی که بیشتر برای من جالب بود پیگیری خواننده های متن بود که با اشتیاق بالایی برای پی بردن به ریز جزییات دایما و با هنر بالایی با نویسنده مطلب(جناب اقای محمدی) در ارتباط بودند. این ارتباط دایمی منو بیشتر مشتاق به دونستن کرد.
    بسیار مایلم که باز هم از اثار قلم اقای محمدی که با توجه به کامنت ها گویا از اساتید قدیمی هستن بخونم.
    با ارزوی موفقیت برای ایشان و همه .

  47. با خدای خودتان خلوت کنید عقلا حدا چقده حرفاتون رو قبول خواهد کرد؟
    کاش هستی زبانی داشتی تا زهست ها پرده ها برداشتی

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.